آسودگی
بی چاره را، بی چارگی، خیر و بها نیست
این فرصت آسودگی، بی انتها نیست
در وقت رفتن کی شود، آسوده خفتن
خوابیده مرگش می رسد، چون و چرا نیست
در وقت این پروانگی، دل مردگی چیست؟
در منطق وادادگی، نوش و دوا نیست
بی ادعا را ادعا ها هیچ باشد
ای مدعی، پا پس بکش، این کم عطا نیست
آرامش خواب خطا، لطفش گرانست
ای خوش گذار خواب غم، مردن بها نیست؟
دنیای ما هم سر شود، در چشم فردا
فردا ندیدن کی شود؟ دیدن بلا نیست
پلکی بزن، این چشم را، دیوانگی کن
فصل رسیدن را ندیدن ابتدا نیست
با خود بگو، تا کی غمت، این ناشنیدن
آهنگ رفتن را شنیدن، بی صدا نیست
پروانگی کن در تب رویای فردا
بی تابیِ فردای دل، کار خطا نیست
ای (گمشده) در وقت کم، آهی نیارزد
راهت برو، بیگانه را صلح و صفا نیست
۱۴۰۳/۰۷/۲۸
#گمشده
#آسودگی