🍃🌷
﷽
#حدیث_سرو
🌸داستان مشاهده خدا
نقل است که یکی پیش امام صادق عليه السلام آمد و گفت : خدای را به من بنمای.
گفت : آخر نشنیده ای که موسی (ع) را گفتند لن ترانی . گفت : آری ! اما این ملت محمّد (ص) است که یکی فریاد می کند رای قلبی ربی ، دیگری نعره می زند که لم اعبد ربا لم اره.
امام صادق (ع) گفت : او را ببندید و در دجله اندازید . او را ببستند و در دجله انداختند. آب او را فرو برد. باز برانداخت. گفت : یاابن رسول الله ! الغیاث ، الغیاث.
امام صادق (ع) گفت : ای آب ! فرو برش.
فرو برد . باز آورد . گفت ! یابن رسول الله ! الغیاث ، الغیاث.
گفت : فرو بر.
همچنین چند مرتبه آب را می گفت که فرو بر ، فرو می برد. چون بر می آورد می گفت : یاابن رسول الله ! الغیاث ، الغیاث . چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع کرد این نوبت که آب او را برآورد گفت : الهی الغیاث ، الغیاث.
امام صادق (ع) گفت: او را برآرید.
برآوردند و ساعتی بگذشت تا بازآمد . پس گفت : حق را بدیدی.
گفت : تا دست در غیری می زدم در حجاب می بودم. چون به کلی پناه بدو بردم و مضطر شدم روزنه ای در درون دلم گشوده شد؛ آنجا فرونگریستم . آنچه دیدم می جستم بدیدم و تا اضطرار نبود آن نبود که امن یجیب المضطر اذا دعاه.
امام صادق (ع) گفت : تا صادق می گفتی کاذب بودی. اکنون آن روزنه را نگاه دار که جهان خدای بدانجا فروست.
#حسبنا_الله