#اطلاع_رسانی
🔰 مراسم تشییع پیکر شهید محمد رسول دوست محمدی
🔸 📆 شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۹ صبح
مشهد مقدس، میدان دکتر شریعتی (تقی آباد) به سمت حرم مطهر امام رضا علیه السلام
🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نظر صاف و ساده امام خمینی ،ای قربون اون ساده گویی ولهجه شیرنش خدایش بیامرزد🙏
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #پلیس_مقتدر #امنیت
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
⛔️ من اگر الآن توی این وضعیت، حرف بزنم و دفاع کنم، برام بد میشه ❗️
👈 دقیقاً از کی میترسی الآن؟
#استاد_شجاعی
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹بسم رب الشهدا و الصالحین🌹
#دل_نـوشــتــه
دلنوشته ای از جنس درد
از غم و دردُ فراقِ پدر
تقدیم به فرزندان شهدا
اول مهر که می شه....خیلی هامون ذوق مدرسه رفتن بچه هامونو داریم
مخصوصا اگه کلاس اولیم باشن
اینقدر ذوق و شوق هست که همه چی رو فراموش می کنیم و فقط حواسمون به رفتن بچمون به مدرسه اس
بد نیس یه وقتایی هم پای درد و دل بچه یتیم ها بشنیم ببینیم اونا چه حسی داشتن وقتی روز اول مدرسه رو بدون پدر شروع کردند
داستانی که می خوام براتون بگم ....
کمی طولانیه ولی ...
پر از درد و غمه ....
از کنارش بی تفاوت رد نشین .....
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹بسم رب الشهدا و الصالحین🌹 #دل_نـوشــتــه دلنوشته ای از جنس درد از غم و دردُ فراقِ پدر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#روز_اول_مدرسه
فاطمه جان
دخترکم
عروسکم
عسلکم....
نمیخوای بیدار بشی مامان
بده روز اولی دیر برسی ها
دخترم میخواد خوندن و نوشتن یاد بگیره
وااااااااااااای خداجون.... شکرت
صدای مامان رو می شنیدم....
ولی دلم نمی خواست جواب بدم...
اصلا دلم نمی خواست برم مدرسه...
دلم نمی خواست نوشتن یاد بگیرم....
آخه........
مریم....دختر همسایه مون می گفت فردا باباش می بردش مدرسه
دختر خاله اش مبینا هم همینطور
ولی....
من چی....؟!!
من از پدر فقط و فقط یه قاب عکس داشتم
که مامان هر روز با یه دستمال پاکش می کرد که گرد و غبار نشینه روش
دخترکم
عسلکم....
خوشگلم....
مامان هم چنان صدا میزد....
بیخیالم نمی شد.....
چاره ای نبود....
جواب دادم بله مامانی بیدارم....
الان میام....
بر خلاف میلم صبحونه خوردم....
آماده شدم که برم مدرسه....
مامانم با هام همراه شد.....
از زیر قرآن ردم کرد....
و برام صدقه داد.....
چه ذوقی داشت....
همهی تلاششو می کرد که احساس بی پدری نکنم.....
ولی....
اینو الان که خودم مادر شدم می فهمم...
اونروزا خیلی سرم نمی شد
خلاصه راه افتادیم....
تو راه صحنه هایی می دیدم....
که همش واسه ی من آرزو بود....
درست حدس زدین....
بابا....
بچه های کلاس اولی یه دستشون تو دست باباشون بود و اون یکی دستشون تو دست مامانشون
بیچاره مادرم....
هی سرمو بند می کرد که من نبینم و حواسم پرت بشه.....
فاطمه جون....
مامان نیگا کن اون گنجشکه چقدر نازه...
پروانه رو نگا چه پرای رنگارنگی داره
منم بی تفاوت به حرفهای مامانم....
فقط به بچهها خیره شده بودمو
تو تصوراتم....
دست بابام رو گرفته بودم و می رفتم
رسیدیم تو مدرسه......
جای قشنگی بود....
دیواراش رنگی بودند....
پر ازطرح و نقشهای قشنگ....
ولی نمی دونم چرا نمی تونستم....
خوشحال باشم....
جای خالیه بابا بد جوری احساس می شد
چقدر بهش نیاز داشتم....
وقتی نگاه به اطرافم می کردم...
دلم آتیش می گرفت
دست خودم نبود....
آخه.....
یه دختری خودش رو واسه باباش لوس می کرد
اون یکی ژست می گرفت باباش ازش عکس بگیره
یکی دیگه از بغل باباش جدا نمی شد
و....و.....و....
#ادامه_دارد ...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #روز_اول_مدرسه فاطمه جان دخترکم عروسکم عسلکم.... نمیخوای بیدار بشی مام
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#روز_اول_مدرسه
همش واسه من درد آور بود...
نمی تونستم ببینیم.....
بغض کرده بودم....
دلم حسابی گرفته بود....
احساس خواری می کردم....
احساس شرمساری.....
احساس حقارت.....
احساس بی کسی.....
دلم می خواست از همه گله کنم
دلم می خواست به هم اخم کنم
دلم می خواست فریاد بزنم
دلم می خواست بلند گریه کنم
و بگم........
#بابایی_کجایی_دورت_بگردم
#بابایی_کجایی_دورت_بگردم
بالاخره وارد کلاس شدم....
مامانم بوسیدم و رفت....
معلم وارد کلاس شد...
سلام....
صبح بخیر...
همگی خوش اومدین....
بچه ها می خوایم
با هم بیشتر آشنا بشیم
از همین جلو....
یکی یکی خودتونو معرفی کنین
شروع کردن....
نفر اول : مرجان فلاح
نام پدر: ابراهیم
شغل پدرتونم بگین یادداشت کنم....
وااااااااااااای....استرس کل وجودمو گرفت....
این چه سؤالی بود آخه....
عاقبت نوبت من شد.....
اسمت چیه ؟ فاطمه
فامیلیت؟إإإإ الان میگم!!!این
هنگ کرده بودم....
زبونم قفل شده بود.....
معلم فامیلیم رو از رو دفترش خوند...
آب شدم از خجالت.....
اسم بابات چیه ؟ تندی گفتم علی
وااااااااااااای خداااااجون شغلش رو چی بگم.....
الانه که بپرسه......
خب فاطمه خانوم بابات چیکارس؟!
سرم رو انداختم پایین.....
اشکام سرازیر شد
خانوم اجازه.......
خانوم اجازه......
خانوم اجازه.....
بابای من شغلش.....
دوست داشتم بگم بابام با خدا معامله کرده......
خانوم اجازه من که....
آخه.....
چیزه.....
خااااانوووووم.....بخدا....من یتیمم....
بابا نداااااارم.....
خااااااانووووم اجازه.....
شغل باباااااااای من باهمه ی شغلها فرق میکنه بخدا....
خااااااانووووم....اجازه....خانوم....
شغلِ بابای من #شهادته....#شهادت
خااااااانووووم.....اجازه......خانوم...
بابای من #شلمچه جاموووووونده....
خاااانوم دست رو دلم نذار.....
که من یه سنگ قبرم از بابام ندااااارم.....
آخه بابای من یه #شهید_گمنامه
و دیگه گریه امانم نداد ....
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #یادگاران_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم 🌷
#خبر_فوری
بازگشت پیکر شهید "عبدالرسول آذرآئين" پس از ۳۵ سال
شهید عبدالرسول آذرآئين از شهدای اهل تسنن استان هرمزگان است. وی در تاریخ ۴ دی ۱۳۴۴، در روستای مزاری شهرستان جاسک چشم به جهان گشود. بهعنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت و در ۲۸ خرداد ۱۳۶۶، در نهر عنبر توسط نيروهای ارتش بعث به شهادت رسيد و پیکر پاک این شهید در منطقه برجای ماند.
با تلاش گروههای تفحص شهدا پیکر مطهر شهید عبدالرسول آذرآئين تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
خبر شناسایی و بازگشت پیکر مطهر شهید عبدالرسول آذرآئين با حضور امیر دریادار دوم بمانی فرمانده منطقه دوم ولایت نیروی دریایی ارتش، امام جمعه شهرستان جاسک و جمعی از مسئولان و خادمین شهدا به خانواده معظم وی اطلاع داده شد و زمان مراسم تشییع و خاکسپاری نیز متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد.
🌹اینجا معراج شهداست👇
@tafahoseshohada
📸 تشییع پیکر شهید حافظ امنیت در شیراز
🔹رضا زارعمویدی بهعنوان مأمور همیار پلیس نیروی انتظامی توسط به ضرب گلوله اغتشاشگران به شهادت رسید.
🌹اینجا معراج شهداست👇
@tafahoseshohada
29.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت نحوه شهادت شهید
#محمد_رسول_دوستمحمدی
▪️شهید محمدرسول دوستمحمدی از فعالان فرهنگی اجتماعی مشهد مقدس که برای مقابله با آشوبگران در خیابان راهنمایی مشهد حضور داشت، در اثر ضربات چاقو به دست اراذل و اوباشی که خیمههای عزای آلالله را به آتش کشیدند، به شهادت رسید.
🌹اینجا معراج شهداست👇
@tafahoseshohada
🚨در ناآرامی های دیشب تجریش تهران دو بسیجی با ضربه چاقو از پشت شهید شدند.
🔻ضارب یک دختر ۱۸ساله بوده که از روی احساسات و هیجانات اقدام کرده و حالا قاتل دونفر است!
🔹پ ن : سلبریتیهایی که مردم رو اینگونه مقابل هم قرار میدن شریک این قتلها و نابودی زندگی ها هستند.
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13