eitaa logo
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
116 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
83 فایل
- بہ‌نـٰامِ‌خـٰالقِ‌مَھـدۍ🌹 ۅَدرانٺظـٰارِ‌طُلـۅعش‌نشسٺہ‌ایم🕊 ُأَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد سوره رعد آیه۲۸ کانال قرآنی و ..پایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها،کوی جهان🌱 @Dehlavie
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 هم اکنون نشست تصويري سردار قریشی، جانشین محترم سازمان بسیج مستضعفین 🕓 لینک ورود به نشست 👇👇 http://rubika.ir/meyar_pb
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منم 🙃🔊 یه ...✏️ امروز سالگرد داداش علی مونه🙃 همه به کلی فراموش کرده بودیما💔 کسی که شد افتخار دهه هشتادی ها✌️🏻 لطفا دهه هشتادی ها رو با چند تا نوجوون هیجان زده تو تظاهرات نشناسید دهه هشتادی انقلابی هم داریما😎 مثل علی لندی خودمون بهتره بگیم ....
🏴 اَلسَّلامُ عَلَيک يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتى‏ حَلَّتْ بِفِنآئِک، عَلَيک مِنّى‏ سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى‏ لِزِيارَتِکمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَينِ، وَعَلى‏ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَينِ، وَعَلى‏ اَوْلادِ الْحُسَينِ، وَعَلى‏ اَصْحابِ الْحُسَينِ. 📣 🎤 قرائت زیارت عاشورا و مداحی اهل بیت علیهم‌السلام توسط مداح عزیز:خانم انوری عزیز🌷 🌹مراسم روضه پنج تن آل عبا، السلام ،امام حسن مجتبی علیه السلام وروضه پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم🌷🏴 📆شنبه دوم مهر۱۰۴۱ ⏰ساعت؛ ۱۵ منزل خانم علیرمضانی پور،محله کوی جهان ،کوچه شهیدعلی اکبرکردآبادی،پلاک ۵
در همین یکی دو روز با مسدودسازی اینستاگرام و واتس‌اپ، امنیت روانی و فرهنگی مردم افزایش یافته است. اگر واقعا بناست خدمتی به مردم انجام شود، جوانان و خانواده‌ها را از چنگال دشمن بی‌رحم درآورید. آسیب‌های فضایِ مجازیِ ولنگار، قابل جبران نیست. مسئولیت بخشی از آسیب‌های جانی، مالی، فرهنگی و سیاسی که بر کشور و مردم وارد شد، متوجه مسئولینی است که در رها سازی این فضا نقش داشته‌اند. @t_manzome_f_r ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
🔰 مراسم تشییع پیکر شهید محمد رسول دوست محمدی 🔸 📆 شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۹ صبح مشهد مقدس، میدان دکتر شریعتی (تقی آباد) به سمت حرم مطهر امام رضا علیه السلام 🌷🌷🌷🌷🌷
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ من اگر الآن توی این وضعیت، حرف بزنم و دفاع کنم، برام بد میشه ❗️ 👈 دقیقاً از کی می‌ترسی الآن؟
خیال نکنید اگر چهار نفر که سابقه‌ انقلابی دارند از کاروان انقلاب کنار رفتند، انقلاب غریب است؛ این انقلاب تا آخر هست و به مهدویت وصل خواهد شد و هرکس پیاده شود باخته است. 💬مقام‌معظم‌رهبر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹بسم رب الشهدا و الصالحین🌹 دلنوشته ای از جنس درد از غم و دردُ فراقِ پدر تقدیم به فرزندان شهدا اول مهر که می شه....خیلی هامون ذوق مدرسه رفتن بچه هامونو داریم مخصوصا اگه کلاس اولیم باشن اینقدر ذوق و شوق هست که همه چی رو فراموش می کنیم و فقط حواسمون به رفتن بچمون به مدرسه اس بد نیس یه وقتایی هم پای درد و دل بچه یتیم ها بشنیم ببینیم اونا چه حسی داشتن وقتی روز اول مدرسه رو بدون پدر شروع کردند داستانی که می خوام براتون بگم .... کمی طولانیه ولی ... پر از درد و غمه .... از کنارش بی تفاوت رد نشین ..... ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹بسم رب الشهدا و الصالحین🌹 #دل_نـوشــتــه دلنوشته ای از جنس درد از غم و دردُ فراقِ پدر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 فاطمه جان دخترکم عروسکم عسلکم.... نمیخوای بیدار بشی مامان بده روز اولی دیر برسی ها دخترم میخواد خوندن و نوشتن یاد بگیره وااااااااااااای خداجون.... شکرت صدای مامان رو می شنیدم.... ولی دلم نمی خواست جواب بدم... اصلا دلم نمی خواست برم مدرسه... دلم نمی خواست نوشتن یاد بگیرم.... آخه........ مریم....دختر همسایه مون می گفت فردا باباش می بردش مدرسه دختر خاله اش مبینا هم همینطور ولی.... من چی....؟!! من از پدر فقط و فقط یه قاب عکس داشتم که مامان هر روز با یه دستمال پاکش می کرد که گرد و غبار نشینه روش دخترکم عسلکم.... خوشگلم.... مامان هم چنان صدا میزد.... بیخیالم نمی شد..... چاره ای نبود.... جواب دادم بله مامانی بیدارم.... الان میام.... بر خلاف میلم صبحونه خوردم.... آماده شدم که برم مدرسه.... مامانم با هام همراه شد..... از زیر قرآن ردم کرد.... و برام صدقه داد..... چه ذوقی داشت.... همه‌ی تلاششو می کرد که احساس بی پدری نکنم..... ولی.... اینو الان که خودم مادر شدم می فهمم... اونروزا خیلی سرم نمی شد خلاصه راه افتادیم.... تو راه صحنه هایی می دیدم.... که همش واسه ی من آرزو بود.... درست حدس زدین.... بابا.... بچه های کلاس اولی یه دستشون تو دست باباشون بود و اون یکی دستشون تو دست مامانشون بیچاره مادرم.... هی سرمو بند می کرد که من نبینم و حواسم پرت بشه..... فاطمه جون.... مامان نیگا کن اون گنجشکه چقدر نازه... پروانه رو نگا چه پرای رنگارنگی داره منم بی تفاوت به حرفهای مامانم.... فقط به بچه‌ها خیره شده بودمو تو تصوراتم.... دست بابام رو گرفته بودم و می رفتم رسیدیم تو مدرسه...... جای قشنگی بود.... دیواراش رنگی بودند.... پر ازطرح و نقشهای قشنگ.... ولی نمی دونم چرا نمی تونستم.... خوشحال باشم.... جای خالیه بابا بد جوری احساس می شد چقدر بهش نیاز داشتم.... وقتی نگاه به اطرافم می کردم... دلم آتیش می گرفت دست خودم نبود.... آخه..... یه دختری خودش رو واسه باباش لوس می کرد اون یکی ژست می گرفت باباش ازش عکس بگیره یکی دیگه از بغل باباش جدا نمی شد و....و.....و.... ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #روز_اول_مدرسه فاطمه جان دخترکم عروسکم عسلکم.... نمیخوای بیدار بشی مام
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 همش واسه من درد آور بود... نمی تونستم ببینیم..... بغض کرده بودم.... دلم حسابی گرفته بود.... احساس خواری می کردم.... احساس شرمساری..... احساس حقارت..... احساس بی کسی..... دلم می خواست از همه گله کنم دلم می خواست به هم اخم کنم دلم می خواست فریاد بزنم دلم می خواست بلند گریه کنم و بگم........ بالاخره وارد کلاس شدم.... مامانم بوسیدم و رفت.... معلم وارد کلاس شد... سلام.... صبح بخیر... همگی خوش اومدین.... بچه ها می خوایم با هم بیشتر آشنا بشیم از همین جلو.... یکی یکی خودتونو معرفی کنین شروع کردن.... نفر اول : مرجان فلاح نام پدر: ابراهیم شغل پدرتونم بگین یادداشت کنم.... وااااااااااااای....استرس کل وجودمو گرفت.... این چه سؤالی بود آخه.... عاقبت نوبت من شد..... اسمت چیه ؟ فاطمه فامیلیت؟إإإإ الان میگم!!!این هنگ کرده بودم.... زبونم قفل شده بود..... معلم فامیلیم رو از رو دفترش خوند... آب شدم از خجالت..... اسم بابات چیه ؟ تندی گفتم علی وااااااااااااای خداااااجون شغلش رو چی بگم..... الانه که بپرسه...... خب فاطمه خانوم بابات چیکارس؟! سرم رو انداختم پایین..... اشکام سرازیر شد خانوم اجازه....... خانوم اجازه...... خانوم اجازه..... بابای من شغلش..... دوست داشتم بگم بابام با خدا معامله کرده...... خانوم اجازه من که.... آخه..... چیزه..... خااااانوووووم.....بخدا....من یتیمم.... بابا نداااااارم..... خااااااانووووم اجازه..... شغل باباااااااای من باهمه ی شغلها فرق می‌کنه بخدا.... خااااااانووووم....اجازه....خانوم.... شغلِ بابای من .... خااااااانووووم.....اجازه......خانوم... بابای من جاموووووونده.... خاااانوم دست رو دلم نذار..... که من یه سنگ قبرم از بابام ندااااارم..... آخه بابای من یه و دیگه گریه امانم نداد .... شادی روح و و سلامتی 🌷