*✺✦﷽✦✺
#یک_سیره_حسینی علیه السَّلام
🌴امام حسین علیه السَّلام، روزی در مدینه گذر می کردند.پیرمرد فرتوتی دید.و قدری سکه طلا به او داد. پیرمرد از اون تشکر کرد. امام نیز خدا را به سبب آن نعمت پیرمرد،شکر و از او تشکر نمود.که هدیه او را پذیرفت.
پیرمرد پرسید: یابن رسول الله، تو چرا از من تشکر میکنی؟؟امام فرمودند: من اگر امروز فتوت و جوانمردی، در نزد خدای خود برای خویش ثبت کردم،بخاطر پذیرفتن هدیه من از جانب تو بود. که مرا در جوانمردی ام یاری کردی.پس چگونه تشکر نکنم کسی را که مرا، در کار خیر ام یاری نموده است.
💭حکمت حدیث آن است که،چون نیت ما برای خدا نیست. پس معرفت خدا هم نداریم و اگر به کسی چیزی ببخشیم.بخاطر هوای نفس مان است. که اگر تشکر نکند، دیگر چیزی به او نمی دهیم . فرق را بنگریم ...
📖برگرفته از کتاب موسوعَةُ کَلِماتِ الامامِ الحُسَین علیهالسّلام
داستانها و پندهای اخلاقی
#حکایت #داستان
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج*
🌷@karbala_behesht
*✺✦﷽✦✺
#حکایت
📖 زيارت قبر علامه لاهيجانى توسط امام زمان (عج)
✍ در صحن حضرت عبدالعظيم، بزرگوارى چشمش به جمال امام عصر عليه السلام روشن شد.
✍ عرض كرد: يابن رسول الله! فرمود: صبر كن من عبدالعظيم حسنى را زيارت كنم، بعد با هم بر سر قبر علامه لاهيجانى برويم. من- امام زمان- مرتب سر قبر او مى روم.
✍ فرمودند: بيا بر سر قبر علامه لاهيجانى برويم. ايشان مى گويد: با امام زمان عليه السلام آمديم، سر قبر رسيديم، قبر باز شد، علامه لاهيجانى بيرون آمد و سلام كرد و امام زمان عليه السلام جوابش را داد و احوالپرسى كرد. پرسيد: در برزخ خوب و راحت هستى؟
✍ بعد وقتى حرف علامه لاهيجانى با امام زمان عليه السلام تمام شد، به من رو كرد و گفت:
✍ وقتى به تهران رفتى، سلام مرا به حاج شيخ مرتضى برسان. بگو: چرا بر سر قبر من نمى آيى؟ من منتظرم. امام زمان عليه السلام فرمودند: علامه لاهيجانى! شيخ مرتضى پير شده، زانو درد گرفته و نمى تواند بيايد. من به جاى او مى آيم و به تو سر مى زنم!
📎 برگرفته از کتاب عرفان در سوره يوسف اثر استاد حسین
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج*
🌷@karbala_behesht