ماجرای سفر من و خدا با دوچرخه♥️
زندگى كردن مثل دوچرخه سواریه
آدم نمیفته...
❌مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد❌
اوایل👇
خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم
چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب
و ایرادهایم را ثبت میكند
تا بعداً تك تك آنها را بهرخم بكشد😊
به این ترتیب
خداوند مى خواست به من بفهماند
كه من لایق بهشت رفتن هستم😍
یا سزاوار جهنم⭕️😔
او همیشه حضور داشت💕
ولى نه مثل یك خدا
كه مثل مأموران دولتى...
ولى بعدها
این قدرت متعال را بهتر شناختم
و آن هم موقعى بود كه حس كردم
زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است🚲
آن هم دوچرخه سوارى
در یك جاده ناهموار!🚫
اما خوبیش به این بود كه
♥️#خدا♥️ با من همراه بود
و پشت سر من ركاب مىزد...
#چون_طولانی_بود_بقیشو_تو_پست_های_بعدی_میزارم🌸
|❥ •• ʝoiŋ√|
╔══•♥️🕌♥️•══╗
@karbala_h
╚══•♥️🕌♥️•══╝