◑اینکه برای موضوعی، دعا می‌کنیم و مستجاب نمی‌شود، حتماً دلیلی دارد! ◈ویژه میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🎙#استاد_شجاعی

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

#سلام_امام_زمانم 💚 طلوع کن ای آفتاب عالم تاب ای نوربخش روزهای تاریک زمین ای آرام دلهای بی‌قرار ای امام مهربان طلوع کن و رخ بنما تا این روزهای سخت اندکی روی آرامش ببینیم و قرار گیرد زمین و زمان 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت113 گذر از طوفان✨ چند دقیقه ای منتظر زنگ زدن پریسا شدم وخبری نشد نگران شدم تلفن رو برداشتم شماره خونه شون رو گرفتم چند بوق خورد صدای پونه پخش شد _الو _سلام پونه جان خوبی؟پریسا خونه س؟ _سلام عزیزم ممنون چطوری ؟چرا این ورا نمیایی دلمون برات تنگ شده _خوبم ،منم مشتاقم بیام سربزنم با این وضعیت رفت وآمد فعلا نمیشه ،پریسا خونه س؟ _آره عزیزم الان اومد گوشی رومیدم بهش کاری نداری؟ _نه عزیزم ممنون دستت دردنکنه از پونه خداحافظی کردم منتظر پریسا شدم _الو ترانه _معلوم هست کجا میری نگرانم کردی _ببخشید رفتم بقالی یه پفک وچیپس گرفتم _شکمو چه خبرا؟ _از وقتی برگشتم دوتا لیست با پونه چک کردم ترانه بعضی از عدد رقم ها باهم دیگه هم خوانی ندارن _یعنی چی؟ _مثلا دویست تا کیسه گچ داخل یه لیست شده یک میلیون وخرده ای بعد داخل لیست بعدی شده نزدیک سه میلیون تومن در صورتی که تاریخ خرید ونوع برندی که گرفتن یه نوع هیچ فرقی باهم ندارن _خب اینارو به مدیریت بگو _یاد داشت کردم این چند روز انگار اندازه چند ماه کار کردم نمیدونم برادر فروغی باچه عقلی کار رو به چند تا سود جو نامرد سپرده امروز طیب کارد بهش میزدن خونش در نمی اومد ولی هیچ کدوم یه کلمه هم به طاهر نگفتن _این چه شانسیه ما داریم افتادیم وسط گرفتاری های شرکت منم دو روزه بقیه پرونده هارو زیر رو کردم اون قرار دادی که بستن با پیش پرداخت ها پیدا نشدن فقط پرونده های بالای کمد موندن که شنبه باید بگم شفقت از بالای کمد بیارشون پایین یه نگاهی بهشون بندازم _اگر شنبه خرید نداشته باشن میام پایین شاید دوتایی پیداش کردیم _دستت درد نکنه فکر کنم باید دنبال یه کار دیگه بگردیم _اتفاقا وقتی گفتی فروغی میخواد بره توی فکر این بودم روز نامه بخریم _سه هفته دیگه کلاسمون شروع میشه اصلا معلوم نیست بتونیم سر کار بریم یانه _با این لیست قرض ناز بانو خانم مجبوریم بعد از مدرسه هم شده سرکار بریم _توام بخاطر من داری اذیت میشی تا آخر شهریور هرچقد تونستم تسویه میکنم بقیه ش رو میگم خودش یه فکری بکنه _عمرأ قرض پس نمیده مگه به بابات بگی _دعا کن جواب آزمایش های این ماه بابا خوب باشه بتونم بهش بگم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

💥حدیثی تکان دهنده💥 🌹امام علی ع فرمودند: 👈کسانیکه که از دنیا رفتند، درخواست برگشت به دنیا را میکنند و کسانیکه در این دنیا هستند بی خبر از اعمال خود هستند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشارپست‌ثواب‌جاریه‌در‌پی‌دارد🌹

✍در مـــحـضـــر خــدا بــودن درک نـشــده... اســـتـــاد رافـعــی پــور

گاهی اوقات به گناه هایی ازت سر میزنه که خودتم از خودت انتظار نداشتی... اون وقت پِی به این میبری که یه عمر توهم تقوا و دین‌داری داشتی..! به قول معروف : موقیعت گناه نداشتیم توهم تقوا برمون داشت

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت114 گذر از طوفان✨ روی مبل داخل سالن نشستم با صدای زنگ در سمت در چرخیدم شفقت از روی صندلی بلند شد باقدم های بلند سمت در رفت و دستگیره رو پایین کشید صدای پریسا پخش شد _سلام شرکت طبقه بالا تعطیله؟ _علیک سلام نه رفتن دنبال کارای سفارش شرکت برمیگردن _پس تا وقتی میان من پیش ترانه باشم شفقت در رو کامل باز کرد وکنار رفت پریسا داخل اومد لبخندی زد و گفت _عه چرا اینجا نشستی ؟ -منتظرم عمو کریم بیاد چهار پایه رو بیاره بعد برم کارمو شروع کنم کنارم نشست به مبل تکیه داد _چهار پایه چرا؟ _پرونده های که گذاشتن بالای کمد بیارم پایین چکشون کنم _دیروز مدرک جدیدی پیدا نکردی؟ _نه، اتاق بایگانی کامل مرتب شد همه پرونده هارو ثبت کردم، من میگم شاید داخل پرونده های قدیمی باشن خانم شفقت میگه نه بعید میدونم _وقتی میگن بعیده چرا خودتو اذیت کنی از روز جمعه توی خونه و آشپزخونه کلی کار کردی دیروزم اینجا همش در حال کار کردن بودی _باید اونا هم مرتب بشن پس بهتره الان درستشون کنم نگاهی به شفت انداخت _میشه یه زنگ بزنید به آقای عزیزی بپرسید کی میرسن _فکر کنم اومدن پریسا ابروهاش رو بالا انداخت _ازکجا فهمیدید؟ _صدای پاشون میاد پریسا از روی مبل بلند شد وگفت _میگم این شفقت باید حالش گرفته بشه میگی نه _بازشروع کردی _آخه انگار مریضه فهمیده برگشتن هیچی نمیگه _ولش کن برو سرکارت نگن دیر رسیدی _میگم بهشون پایین بودم چهار پایه رو آوردن بگو زنگ بزنه بیام کمکت زود تموم بشه لبخندی زدم _دستت درد نکنه اگر خانم خادمی یا شفقت کمک نکردن میگم زنگ بزنه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫