شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمتسیوشش سراب🕳 فنجون قهوه رو روی میز گذاشتم و بلند شدم. گلناز نگاه سوالی ب
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمتسیوهفت
سراب🕳
نفس رو محکم بیرون فرستادم. من خوشخیال فکر میکردم پیگیر شده و جواب گرفته که زنگ زده!
_ندا خانم؟
سکوتم رو شکستم:
_بفرمایید. سوال در چه موردی؟
_آقای کیانی گفتن من و ایشون همدیگر رو دیدیم؟
_گفتن تلفنی با هم صحبت کردید.
صدای متعجبش بلند شد:
_مطمئن هستید اشتباه نمیکنید؟ من و سهیل خیلی وقته اصلاً تلفنی با همدیگه صحبت نکردیم. چند وقت پیش بچههای گروه گفتن یه قرار دورهمی برای پروژه بذاریم، سهیل هم گفته بود میاد، ولی فعلاً دورهمی هم برگزار نشده.
آب دهنم رو قورت دادم. شروع به مرور حرفهای سهیل کردم:
_آقا عرفان، یه روز که مازیار پیرزاده و سهیل با هم بودن، شما باهاشون حرف زدید.
متفکرانه اسم مازیار رو تکرار کرد:
_مازیار که هر چند روز یه بار زنگ میزنه، ولی سهیل چند وقتی هست ازش بیخبرم. آخرین باری که با مازیار حرف زدم، چند روز پیش بود که جلسه داشتم، بهش گفتم بعد باهاش تماس میگیرم که پرسید چه خبر از ندا خانم؟ ازش خبر داری؟ گفتم بله در ارتباط هستیم. دیگه خداحافظی کرد و گفت بعد با هم حرف میزنیم.
لبم رو به دندون گرفتم و کف دستم رو محکم به پیشونیم زدم.
ای مازیار عوضی! عرفان از در ارتباط بودن منظورش کارهای درس و دانشگاه بوده، ولی اون طوری دیگه برای سهیل توضیح داده که ذهنیتش رو نسبت به من بد کند.
_خانم بخرد؟
رشته افکارم باصداش پاره کرد.
_بله؟
_شنیدید چی گفتم؟
زبانم که خشک شده بود را روی لبم کشیدم:
_بله شنیدم. امروز دیگه مطمئن شدم این پیرزاده چه آدم…
در اتاق باز شد گلناز یهویی داخل امدم، حرفم رو قطع کردم و گوشی رو پایین آوردم و نگاه دلخوری بهش انداختم. اخم نمایشی کرد:
_خوبه والا! حنجره همهما پاره شد انقدر صدات زدیم، بعد تو قیافه میگیری! زود باش بیا بیرون. مامان کارت داره.
به در اتاق اشاره کردم:
_برو الان میام.
_امیدوارم الانت نشه چند ساعت دیگه!
به محض بیرون رفتنش نگاهی به صفحه گوشی انداختم:
_ببخشید آقای حاجتی، یک کاری برام پیش اومده، بعد باهاتون تماس میگیرم.
_خواهش میکنم. فقط گفتید پیرزاده چی؟
نفس عصبی کشیدم، با حرص و جوش گفتم:
_یه آدم عوضی و بیخوده.
حاجتی با لحن پر از تعجبی گفت:
_عه! چرا؟ مگه چکار کرده؟
_بعداً براتون توضیح میدم. فعلاً باید برم. خدا نگهدار.
_باشه پس منتظرتونم. خداحافظ.
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨