eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
12.5هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
36 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت125 گذر از طوفان✨ هنوز خیلی از شرکت دور نشده بودیم از دیدن خانو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ نگاهی به پریسا کردم ابروهام رو بالا انداختم که حرف طاهارو قبول نکنه آروم گفت _چی میگی؟ بدون صدا لب زدم _بگو خودمون میریم طاها محکم و پر جذبه گفت _اگر ادا بازیتون تموم شده برید سوار ماشین بشید پریسا ای که همیشه برای هر حرفی یه جواب آماده داشت هاج و واج بین حرف من وطاها گیر کرده بود حرفی نزد زبونم که خشک شده بود رو بزور چرخوندم وگفتم _مزاحم شما نمیشیم فقط اگر میشه زنگ بزنید آژانس یه ماشین بفرستن بدون اینکه نگاهمون کنه گفت _نخیر نمیشه داخل ماشین منتظرتونم در ورودی روباز کرد بیرون رفت پریسا با اخم بهم زل زد _من از دست تو چکار کنم ها ؟ وا رفته گفتم _چکار کردم؟ _چرا برای هر چیزی دست وپای خودتو گم میکنی الکی فروغی بهمون بدبین شد زبونم رو روی لب خشکم کشیدم _کاری نکردیم که بدبین بشه دروغم بهش نگفتیم _بله ولی وقتی قبول نکرد زنگ بزنه به آژانس یعنی توی شک افتاده وحرفمون باور نکرده _خوب الان میرم بهش میگم دربست میگیریم میریم که بره پریسا دستش رو بالا آرود جلوی صورتم گرفت _نمیخواد بدترش نکن مجبوریم تا نزدیک ایستگاه بریم که برسونم _کاش بر نمیگشتیم شرکت با فروغی برگردیم کسی ببینمون بیچاره میشم _الان هیچ راهی نداریم بیا بریم تا صدای تعقاری خانواده فروغی در نیومده _از استرس دارم میمیرم نوچی کرد دستم رو گرفت _آیه الکرسی بخون آروم میشی پشت سر پریسا از شرکت بیرون رفتم در ماشین رو باز کرد سوار شدیم در رو بستم صدای کجا میرید طاها باعث شد سمت پریسا بچرخم _بگو خب با نگاهش میخواست آرومم کنه ولی موفق نبود نفس کلافه ای کشید _کنار ایستگاه شهر ری ابرو هاش رو بالا انداخت _شما دوتا از شهر ری تا اینجا میاید ؟ _بله چشم هاش از تعجب گرد شد و چند ثانیه ای سکوت کرد دوباره لبهای بهم چسبیده ش رو از هم باز کرد _میرم طرف شهر ری شنیدن حرفش هولم کرد آب دهنم پرید توی گلوم به سرفه افتادم پریسا چند ضربه محکم توی کفتم زد بریده بریده گفتم _نه آقای فروغی ممنون از لطفتون توی مسیر پیاده میشیم _چرا؟اینطوری دیر میرسید _دربست میریم _باشه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫