🍁🍂🍃🍁🍃🍂🍁🍂🍁🍂🍃🍁🍂🍃
🍁🍁🍂🍁🍃🍂 #پارت24🍁🍃🍂🍁
⚡️مـسـیـراشـتـباه⚡️
پاکتی که شومیز وتونیک سمیه داخلش بود رو ازروی میز برداشتم سمیه کارت عابربانک ورسید خرید رو ازفروشنده گرفت
_پریاجان تونیک یالباسی نمیخوای بخری؟
_نه عزیزم
ازبوتیک بیرون اومدیم سمیه نگاهی به ساعت روی صفحه گوشیش انداخت
_پریا بیا چندتازمغازه های اینجارونگاه کنیم شاید یه مانتو قشنگ دیدیم خریدم
_سمیه ازبین این مغازه ها داخل ویترین کدومشون یه مانتو شیک درست وحسابی دیدیم
_شاید طبقه بالا داشت
_نداره من همه این مجتمع وخریدهارومثل کف دستم بلدم کجا کدوم لباسش خوبه کجاخوب نیست بیابریم دربست میگیریم زودمیرسیم میخری ازهمونجاهم تاخونه دوباره دربست میگیریم
_به ترافیک نخوریم
_نمیخوریم اگرم خوردیم میگیم ترافیک بود مردم الان میان خرید بعد ماباید قبل تاریکی هوا خونه باشیم
_پریاجان ماهم اگر پیام باهامون بود اشکالی نداشت دیرتر بریم ولی الان یه مرد باهامون نیست پس بهتره زودتربرگردیم
چقدحرصم میگیره ازاین آدمای که تاچپ یا راست برن به شوهراشون گزارش میدن من ازدواج کنم عمرا اگر اجازه بدم شوهرم انقد تو هرکاری دخالت کنه
سمیه به سمت ماشینای آژانس کنارمجتمع رفت بعدازگفتن آدرس مرکزخرید رانندبه ماشینش اشاره کرد به سمت ماشین رفتیم
ازاضطراب سمیه کلافه شدم
_سمیه چرا انقد پریشونی؟
_پریا دیر برسیم مامان و پیام نگران میشن
خدایامن چه گیری افتاده تو این خانواده انگار اومدیم کجا که پیام بخواد نگران بشه
_سمیه سوزنت رو دیر میرسیم گیرکرده ها خوب یه زنگ به پیام بزن
_عه راست میگی هاچرا بفکرخودم نرسید
_آخه اصلافکرنمیکنی فقط از اومدیم پشت سرهم داری میگی دیرنشه
سمیه کیفش روباز کرد چندباری کنارای کیف روگشت
_چراگوشیم نیست
_یعنی چی گوشیت نیست خونه جاش نذاشتی
_نه بابا گذاشتم داخل کیفم
_خب یه باردیگه بگرد
سمیه یکی یکی وسایلی که توی کیفش بود روبیرون آورد به محض بیرون آوردن کیف پولش با صدای زمین خوردن چیزی هردو شوکه شدیم چشممون به گوشی افتاده روی آسفالت خشک شد
سریع خم شد وگوشی رو برداشت بادیدن صفحه سیاه شده وترک خورده گوشی بادست به پشیونیش زد
_وای پریا گوشیم نابود شد
_فدای سرت یه بهترش رومیخری
_گوشی بخوره توی سرم حالا چطوری زنگ بزنیم
_بریم داخل آژانس به خونه زنگ بزنیم به مامان بگیم به پیام بگه
دوتایی به سمت پسری که پشت میزنشسته بودرفتیم
_ببخشید آقامیشه ازاینجا یه زنگ به همسرم بزنم
منشی آژانس تلفن روجلوی دست سمیه گذاشت
_بفرمایید
تند تند شماره خونه روگرفت بعداز دوبار جواب ندادن
باصدای آهسته ای گفت
_کسی گوشی رورنمیداره
_خوب شماره پیام رو بگیرچاره ای دیگه ای نداریم
شماره روگرفت
باصدای آرومی که کسی نشونه باپیام حرف زد و تلفن روقطع کرد
_آقا دستتون دردنکنه آدرس مسیری که میریم عوض کنید
_باشه الان ادرس رومیدم به راننده
آستین مانتوسمیه روکشیدم
_مگه به پیام نگفتی میریم مرکزخریدچرا آدرس خونه روبه آژانس دادی؟
_پیام انقدنگران شده بود که اصلا نتونستم بگم مرکزخرید میریم
_چرا؟
_چندبار به گوشیم زنگ زده حواسم نبود گوشی رو روی زنگ بزارم الانم فقط تونستم بهش بگم گوشیم شکسته از یه آژانس دارم زنگ میزنم که گفت فورأ سوار ماشین میشید میاید خونه
🍁🍃
🍁🍃
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍂
🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت23 گذر از طوفان✨ سوار اتوبوس شدیم روی یه صندلی دو نفره نشستیم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت24
گذر از طوفان✨
وارد شرکت شدیم نگاهی به پله ها انداختم
_پریسا باید بریم طبقه چندم؟
_ طبقه اول
پله ها رو یکی یکی بالا رفتیم جلوی در قهوه ای تابلو اسم شرکت روش نصب شده بود وایسادیم
_زنگ بزن
نگاهی بهش انداختم
_من زنگ بزنم؟
_آره چرا تعجب میکنی
انگشتم رو روی زنگ گذاشتم بعد از چند دقیقه در باز شد خانمی که خستگی توی صورتش موج میزد بین چهار چوب در ظاهر شد و بی حوصله گفت
_بفرمایید؟
پریسا روزنامه رو بالا آورد
_سلام برای آگهی که زدید اومدیم
جوابمون رو داد دستش رو دراز کرد روزنامه روگرفته بهش خیریه شد
_ بیاید داخل در هم پشت سرتون ببنید
پشت سرش داخل رفتیم و در رو بستیم به پریسا نزدیک تر شدم وگفتم
_بنظرت این صاحب شرکته؟
_نه رئیس شرکت خانم نیست
_از کجا میدونی؟
روزنامه رو بالا آورد به اسم شرکت اشاره کرد
_پس خوبه این خانم اخمو نیست
باصدای داد خانمی که با اعتراض گفت
_شما چطوری اومدید داخل شرکت
ساکت شدیم سر جامون خشکمون زد
_باشما هستم
خانمی که در رو برامون باز کرده بود باچند پرونده از اتاق بیرون اومد
_ خانم شفقت چرا داد میزنید برای استخدام اومدن
_شما در رو براشون باز کردید ؟
مگه اینجا خونه خاله س هرکی در بزنه در رو براش بازکنید
_خونه خاله نیست خیلی رفت و آمد داخل شرکت براتون مهمه یه صندلی بزار کنار در بشین همون جا هرکی اومد اول سوال پیچش کن بعد راهش بده
_خوبه والا فروغی همه دردسر و کارای سخت رو رو دوش من انداخته بقیه کارمند ها زبونتون دراز شده
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫