✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت759 گذر از طوفان✨ با تکون خوردن دستم چشم هام رو باز کردم با صورت نیلو روبرو شدم _جانم؟ _آبجی دوستت زنگ زده نشستم خمیازه ای کشیدم و بلند شدم گوشی رو از روی میز برداشتم از اتاق بیرون رفتم ناز بانو از روی مبل نگاه چپ چپی بهم انداخت _چه عجب از خواب بیدار شدی بهش توجه نکردم سمت میز تلفن رفتم تلفن رو برداشتم _الو _سلام ای وای خواب بودی ناز بانو نگفت خوابی وگرنه نمیگفتم بیدارت کنه چقد بدجنس اینه خدا هدایتش کنه _سلام اشکال نداره ،تو نخوابیدی ؟من از امتحان برگشتیم نهار خوردم نفهمیدم کی خواب رفتم _چرا یه چرتی زدم ولی دایی اومد انقد با پونه حرف زدن و خندیدن منم بدخواب کردن بیدار شدم خنده صدا داری کردم _خاصیت دایی ها همین شوخ طبعیشونه _آره واقعا،برای حل سوال های فیزیک بهت زنگ زدم برای فروغی نمونه سوال هارو فرستادی؟محمد امکان داره تا هفته بعدنیاد _نه فعلا امشب براش میفرستم _بهش بگو اگر زود جواب هاشرو برامون بفرسته ممنون میشیم _باشه _بریم زبان بخونیم پس فردا بیستشو بگیریم _خداکنه مثل میان ترم مکالمه هارو گیج کننده طرح نکرده باشه _چهارتا مکالمه س انقد میخونیمش که ملکه ذهنمون بشه نمره کاملشو بگیریم دیگه سرکلاس نگه کسی از درس من نمیتونه بیست بگیره آرو خندیدم _فعلا بخونیم تا پس فردا ببینیم حریف سوال هاش میشیم _اره بابا چرا نشیم فروغی جواب داد خبربده _چشم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫