شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت822 گذر از طوفان✨ پوشه های رو روی میز گذاشتم پریسا پنجره پشت سرش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت823
گذر از طوفان✨
استکانم رو روی میز گذاشتم پریسا یه شکلات برداشت
_نمیخوری ؟
_نه فعلا
_پرونده های که کارهای من فقط مونده رو بیا بخون امروز تمومش کنیم
_چه عجله ایه ،طیب که گفت تا چند روز وقت هست
_فردا لیست خرید های این یکماه باید ثبت و بایگانی کنیم امروز تموم بشن بهتره
_اها باشه
پرونده ها رو برداشتم روی میز پریسا گذاشتم
صندلیم رو سمت میز پریسا کشیدم
قبل از اینکه بشینم صدای گوشیم بلند شد
دستم رو دراز کردم گوشی رو از روی میز برداشتم
_پریسا شروع کن ببینم خونه چکار دارن بعدش برات متن رو میخونم
تماس رو وصل کردم
_الو
_سلام آجی کی برمیگردی؟
_سلام عزیزم دوساعت دیگه
_بستنی زمستونی برام خریدی؟
_نه برگردم میخرم
_یه پفیلا هم میاری؟
_آره عزیزم
آجی عمه کارت داره
_گوشی بهش بده
از نیلو خداحافظی کردم صدای عمه پخش شد
_ترانه جان؟
_جانم عمه
_میتونی سس کچاپ بخری؟
_باشه چشم اگر چیز دیگه ای لازمه بود پیام بفرستید بخرم
_دستت دردنکنه فعلا خداحافظ
_خدا نگهدار
پریسا سرش رو بلند کرد
_امتحانا تموم شد دعوت بازی های ناز بانو شروع شده
خنده صدا داری کردم
_فعلا راهی مشهده برگرده حتما شروع میشه بهانه هم هست دیگه
با تعجب گفت
_مشهد !باکی میره؟دکتر اجازه داده حاجی بره؟
_بابا که فعلا نمیشه مسافت های طولانی بره
با خواهراش میره دیشب اومد گفت تعطیل شدید گفتم نه اولش باور نکرد بعدش گفت یه هفته مدرسه نرو
_منم قبول نکردم دیگه عمه گفت خودم میمونم پیشتون
_عه چرا مدرسه نری؟
_مواظب بابا و نیلو باشم
یهوی صداش بلند شد
_نیلو نمیبره؟
_نه بابا تازه اگر نرگس بهم وابسته بود اونم جا میذاشت
_وای ترانه وای این دیگه کیه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫