•🥾🔥•
#شھیدحسینولایتےفر🌱
ــــــــــــــ
افتخارنسلمااینِڪہ
ٺوۍعصرےزندگۍمیکنیم
کہقرارهاسرائیلتوےاون
دورھ
بہدستمانابودشہ💣👊🏻
#شمثشــہادټ🤞🏿
@karbalayyyman
🌸گذرے برسیره شہیــد
سجاد در یک خانواده شهیدپرور رشد پیدا کرد. داییهایش داوود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند.
پسرم دوست داشت سپاهی شود و ماهم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم میتوانم به محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگترها، ورزشکار و بسیار مسئولیت پذیر اشاره کنم.
سجاد اهل صله رحم بود وتمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود.
پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش دفاع میکرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود.
به نظر من همه این خوب بودنها و خالص بودنهایش، به خاطر علاقهاش به سرگذشت داییهای شهیدش داوود و مرتضی کمانی بود. او مسیر شهادت را از داییهایش آموخته بود.
من با تمام سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ کردم.
#شهیدسجادزبرجدی♥
#یادشهداباصلوات
@karbalayyyman
▫#جرعه_ای_از_وصیت_شهید
درس بزرگی است برای نسلی که امامش غائب است و منتظرهایش، غافل شده اند از ظهورش
نوشته بود: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و #شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق #ظهور_مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتا.
نسیم ِغربتِ #حسین از سوی کوفه کوچ کرده و حال در دوران غیبت حسینِ زمان، در میان شیعیان می وزد. سیاهی نامه اعمال ها با درد سینه اش برابری می کند. اما به رسم مادرش #زهرا دعا می کند برای شیعیان و از خدا طلب #بخشش می کند برای گمراهی ها و گناهان
گاهی وجدان هم ناله سر می دهد و خستگی هایش را با دلگیری های عصر #جمعه به رخ یاران بی وفا می کشد
راه برای سرباز آقابودن باز است. محمودرضا ها ، سرباز آقاشدند و با فدا کردن جانشان، زمینه ساز ظهور شدند. به قول شهید: «امام زمان امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهد، آدمی که شجاع و مرد میدان باشد»
کاش #سربار بودن را توبه کنیم و سرباز شویم
#شهید_محمود_رضا_بیضایی♥
@karbalayyyman
حالتکهگرفتهاست🙂؛
وقتاییکهناارومی؛
قرآنوبازکن؛
بزارخداباهاتحرفبزنه؛
خداآرومکردنحالِدلِمنوتورو؛
خیلیخوببلده؛
پسدلمونوبسپریمبهش🙃؛
#قلببیقرار...(:♡!
🔻اینجاصحبٺ #عشق درمیاڹ اسٺــ♡
•|🌸🍃|•
بعضیوقتاهمبایدبشینی
سرسجاده،📿
بگی:خداجونم💛
لذتگناهکردنروازمبگیر..
میخوامباهاترفیقشم🙃✋🏼
#نمازاولوقت
#التماسدعایفرج💚🌱••
@karbalayyyman
#خواهــــرمــ❣
وظیفہ سنگینۍ بر دوش دارۍ!!
#حجاب توسٺ ڪه از
#خون هزاران شهیـــد
ڪوبنده تر اسٺ ....💔
فــراموش نڪن رفتند تا بمانے و
پاســدار چادرحضرت زهرا باشے
به زیبایـے هاے فریبنده این دنیا دل نبند ڪه تمام این
زیبایـے ها گذراسٺ [🍃🌸]
#چادرمادرمنفاطمهحرمٺدارد
#ریحانہ
@karbalayyyman
#کلام.شهید 🌹✨
من...¡
بهدخترۍدراینزمانهفکرنمیکنم...
چونعکساشونتوفضایمجازۍ
بیشترازنمازشونه!
پسوصیتمبهشمادختران
اینِکهحیاوعفتزینبیدرکارهاتون
داشتهباشید🌿...
◍ #شهیداحمدمشلب🌸
@karbalayyyman
و #خدا گفت..؛
شبراآفریدم..'🌙✨
تاکهازبیقراریهایتبرایمبگویی..( : -
#ۺایدنمازشب🌸
#شبتون_خدایی..'🌙✨
@karbalayyyman
❣#سلام_امام_زمانم ❣
✨ای حسرت دیدار تو در سینه ی ما
ای عشق تو آبروی دیرینه ی ما...
✨برگرد و غبار دل ما را بتکان
زنگار گرفته روی آئینه ی ما...
#اللهمعجللولیکالفرج💚
@karbalayyyman
میان صبحهایم بنشین!
آفتاب شو...
توىِ چشمهایم بمان🌱
تو همان صبحِ اتّفاقى
دُچار باید شد
#به_بودنت...❤️!
#شهیدابراهیمهادی♥
•🦋•
#حرفدل🌿
همیشهمیگفت:
زیباترینشهادترامیخواهم!
یکبارپرسیدم:
شهادتخودشزیباست؛
زیباترینشهادتچگونهاست؟!
درجوابگفت:
زیباترینشهادتایناستکه
جنازهایهمازانسانباقینماند :)
#شھیدابراهیمهادی♥🕊
🔻اینجاصحبٺ #عشق درمیاڹ اسٺــ♡
@karbalayyyman
🌸 #قسمت_پانزدهم
🌸 #آفتاب_در_حجاب
🌹 رمان واقعی و مفهومی ⭐️🌱
تو چشم به آسمان مى دوزى...
قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى :
_✨ رمز این کار را به شما مى گویم تا ببینم خودتان چه مى کنید.
عون و محمد هردو باتعجب مىپرسند:
_✨رمز؟!
و تو مى گویى :
_✨آرى، قفل رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به #مادرش_فاطمه_زهرا
قسم بدهید. همین... به مقصود مى رسید...اما...
هر دو با هم مى گویند:
_✨اما چه مادر؟
#بغضت را فرو مى خورى و مى گویى :
_✨ #غبطه مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش #حسین خالى کنید.... و از #خداى_حسین ، آمدن و پیوستنم را بخواهید.
هر دو نگاهشان را به حلقه اشک چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان #سست مى شود براى رفتن...
مادرانه تشر مى زنى :
_✨بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!
چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:
_✨راستى!
و سرهاى هر دو بر مى گردد.
سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:
_✨همین #وداعمان باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.
و بر مى گردى...
و خودت را به درون خیمه مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و #بغض مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک راه مى گشاید براى آمدن.
چقدر به گریه مى گذرد؟
از کجا بدانى ؟
فقط وقتى طنین #فریاد_عون به #رجز در میدان مى پیچید،...
به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام #رمز، کار خودش را کرده است و پروانه شهادت از سوى امام صادر شده است.
شاید این #اولین_بار باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى...
از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته....
نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد.
#فریادش ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است:
_✨آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند جعفر طیار، شهید #صادقى که بر تارك بهشت مى درخشید و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!
ذوق مى کنى از اینهمه استوارى و صلابت و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، #اشک_شوق است... اما اشک و شیون و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند. حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى. آن هنگام که بر تل پشت خیمه ها مى رفتى و حسین و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.
اکنون از خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
و این دو گل نورسته چه قابل دارد پیش پاىحسین!
اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، همه را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى. اکنون شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیشجاعی
@karbalayyyman