🌹مادرجان چه زیبا برایم گفتی🌹
هر مردی احتیاج به چهار زن دارد...
تعجب نکنید
اولین زن مادر اوست
زنی که با مهربانی او را بزرگ میکند و به او راه رفتن را یاد میدهد
با عشق به او حرف زدن و راه درست زندگی را نشان میدهد
زن دوم خواهر اوست
که با او غیرت را یاد میگیرد و همبازی شدن را
زن سوم همسر اوست
کسی که عشق را با او تجربه میکند همراه شدن و یکی شدن
اما آخرین زن و از همه مهمتر دختر اوست
که دنیا را با او تجربه میکند
امیدوارم در زندگی همه آقایان این چهار زن باشند...
💯 @karballa_ir 🔙
4_5922527418899236660.mp3
1.66M
🎧🎧
⏰ 6 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ چگونه امام زمان از احوالات ما خبر دارند؟
🔹
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_رفیعی
🔹 #نشر_دهید
💯 @karballa_ir 🔙
🌹 مـا امـانت دار خــداییم 🌹
ما امانت دار هستیم. عکس خدا افتاده است روی ما،
خیال می کنیم خودمان قشنگیم.
فرض کنید یک زیبارویی برود جلوی آینه،
تصویرش بیفتد در آینه
و آینه شروع کند منم منم زدن بکند.
ببینید چه قدر من قشنگم. ببینید چه قدر زشت است.
این که از آینه نیست.
این کسی که تصویرش افتاده
روی تو قشنگ است. اشتباه می کنی .
خیالاتی شده ای.
آدم های خیالاتی اینگونه اند.
عکس خدا، صفات خدا،
قدرت و علم و هرچی از کمالات هست
رویشان می افتد خیال می کند
مال خودش است.
✅ کلیدی ترین صفت بندگی خدا ،
«فقیر بودن» است
#حاج_آقا_عالی
💯 @karballa_ir 🔙
🌷از امام صادق (ع) پرسیدند🌷
✅ یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت
.
🌸 حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
✅ پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
🌸 حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.
📗( وسائل الشیعه/ج7 )
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم❤️
💯 @karballa_ir 🔙
🌹بین من و خدا🌹
اندر بصره رئیسی بود. به باغی از آن خود رفته بود. چشمش بر جمال زن برزگر افتاد . مرد باغبان را به شغلی بفرستاد و زن را گفت:درها ببندد.
گفتا: همه ی درها بستم الا یک در که آن نمی توانم بست.
گفت: آن کدام در است؟
گفت: آن در میان ما و میان خداوند است.
مرد پشیمان شد و استغفار کرد.
💯 @karballa_ir 🔙
#طنز
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد ...
موقعی که داخل آشپزخانه میشد پرسید: چی شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!زن که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی که روی صندلی کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!
مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت:
اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم.
💯 @karballa_ir 🔙