eitaa logo
کارگاه شهدایی
141 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
✨بِسـم‌ِاللّـهِ‌الرَّحمـنِ‌الرَّحیـم.✨ . قیمـــٺِ‌هرکسـے... به‌اندازه‌ےبنـــــدگےاودرمقابــل‌خـــداونــد,اســٺ💖✨ . ارتبـــاط با ادمیـــــن : @Mrs_Hashemzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
ڪسـانی ڪہ بـــــرای هـدایت دیـگـــران تــلاش مـی ڪنـنـد؛ بہ جای مردن، شهید می شوند... 🌱 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
‍ دل نوشته تکان دهنده از شهید نوجوان "مهدی زاده" میخواستم بزرگ بشم درس بخونم و مهندس بشم خاکو آباد کنم زن بگیرم مادر و پدر مو ببرم کربلا دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک ، تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم... خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم خب نشد باید میرفتم از مادرم ، پدرم ، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم !! رفتم که دروغ نباشه احترام کم نشه همدیگر رو درک کنیم ریا از بین بره دیگه توهین نباشه محتاج کسی نباشیم الان اوضاع چطوره؟؟؟ 😔😔 تخریب چی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده شهادت: عملیات کربلای ۱ ـ مهران 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
🕊 ✨وقت نماز شده! 🍃یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسول الله(ص) بودیم. برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوه‌هاى لشکر داشتیم آموزش می‌ديديم که کار رسید به اذان ظهر! 🍃شهید بیات آخرین نفر بود؛ هر نفر باید طی مراحل خاص بیست‌تا تیر می‌زد. محمدرضا دو تا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحش رو بالا سرش گرفت و از خط آتش بیرون اومد. 🍃گفت:حاجی وقت نماز شده، تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن بعدش نماز رو می‌خونى، محمدرضا گفت: ما پیرو آقا امام حسین عليه‌السلام سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟ 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
🕊 🍃يكى از مسئولين مستقيمش ميگفت: ماه رمضان بود،رفته بودم بادينده (منطقه اى كويرى در اطراف ورامين) كه محمودرضا را آنجا ديدم.مهمانانى از حاشيه خليج فارس داشت و با زبان روزه داشت در هواى گرم آنها را آموزش ميداد. 🍃نقطه اى كه محمودرضا در آنجا آموزش ميداد،در عمق ١١٠ كيلومترى كوير بود گرماى هوا شايد ۴۵ درجه بود آن روز ولى روزه اش را نشكسته بود در حالی كه نيروهايش هيچكدام روزه نبودند و آب مى خوردند... 🍃محمودرضا ميگفت:من چون مربى هستم و در مأموريت آموزشى و كثير السفر هستم نمى توانم روزه ام را بخورم حقا مزد محمودرضا كمتر از شهادت نبود... 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
اگر بدانی که چگونه باید زندگی کنی،می توانی آن گونه که می خواهی بمیری، محسن حججی،تابستانهایی را که ما اوقات فراغت وبیکاری می نامیمش،فصل جهاد می دانست ودر روستاهای محروم برای روستاییان تلاش می کرد✨ 🕊 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
جاےشهید آوینی خالی که😔 میگفت: جان .. امانتی ست ... کہ باید بہ جانان رساند اگرخود ندهی .. می ستانند فاصلہ ی هـلاڪت و ... هـمین ، خیانت در امانت است 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
خاطره سردار ایران‌نژاد از دوکاری که حاج قاسم دوست داشت بعد از بازنشستگی انجام دهد. یک روز با هم برای مراسم ترحیم پدر آقای محسنی، از دوستان مشترک‌مان داشتیم به روستایی در بافت می‌رفتیم. در مسیر گفتم: حاجی فکر می‌کنی کاندیدای نماینده مجلس یا ریاست جمهوری شوی؟ گفت: اگر بخواهم کاندیدا شوم، هر کاری برای خدا کردم، باید تابلو کنم. من هیچ وقت کاری را که برای خدا کرده‌ام، تابلو نمی‌کنم. گفتم: روزی که بازنشسته شوی، حاضری باز به روستا برگردی و خارج از هیاهوی مسؤولیت‌ها به روش سنتی و قدیمی زندگی کنی؟ گفت: اگر به بازنشستگی برسم، ۲ کار خواهم کرد؛ دوست دارم قرآن را حفظ کنم و بعد هم خاطراتم را بنویسم. حاج قاسم آیات بسیاری را حفظ بود و در صحبت‌هایش از آیات الهی استفاده می‌کرد. علاوه بر آن، روزانه خاطراتش را می‌نوشت و جزئیات هم در آن می‌آورد که فکر کنم گنجینه بزرگی از خاطرات ایشان وجود داشته باشد. 🌸 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
سخت است پاره ی تنت را به مسلخ جنگ رهسپار کنی اما مادران در مکتب حسین ع گویند جوانم به فدای جوان اباعبدالله ... 🕊 🌸
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
ابراهیم می گفت: همیشه به دنبال حلال باش! مال حرام زندگی را به آتش می کشد پول حلال کم هم باشد دارد 🌷 @ashnayibashohada
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
🌷شهید سید جلال حبیب الله پور به نقل از همسر: آقا سیدجلال هیچ وقت با صدای بلند با من صحبت نمی کرد. بسیار مهمان نواز بود. همیشه وقتی مهمان داشتیم صدام می کرد تا زودتر بیام سر سفره و تا نمی آمدم غذایش را شروع نمی کرد. وقتی مهمان ها می رفتند حتما از من بابت پذیرایی تشکر و قدردانی می کرد، مخصوصا اگر همکارانش مهمانمان بودند تشکر ویژه می کرد و حتی دستم را می بوسید.🌷 🥀 @ashnayibashohada
🌷 شهید همت: 🌿 حاجی اجازه نداده بود بروم عملیات. داشت رد میشد. سلام و احوالپرسی کرد. پا پی شد که چرا ناراحتم. با آن قیافه عبوس من و اوضاع و احوال،‌ فهمیده بود موضوع چیست. صدایش آرام شد و با بغض گفت: "چیه؟ ناراحتی که چرا نرفتی عملیات؟ خوب برو! همه رفتند، تو هم برو. تو هم برو مثل بقیه. بقیه هم رفتند و برنگشتند." و راهش را گرفت و رفت. 🌷@shahedan_aref 🌹@kargahe_amozeshi
_نمیخواهم که در بستر بمیرم -نمیخواهم که همچون شمع سوزان -بریزم اشک -در آذر بمیرم -همی خواهم که در فصل جوانی -میان و سنگر بمیرم -همی خواهم برای حفظ قرآن برای یاری رهبر بمیرم -نمی خواهم که ننگ و خار بمیرم -به زیر رختخواب بیمار بمیرم -چنین مرگی برایم است -که زیر آتش رگبار بمیرم.❣ قسمتی از وصیت نامه سردار🕊🌹 شهید 🌷@shahedan_aref 🌷@kargahe_amozeshi