🚨مراقب کیوان قزوینی های زمان خود باشید🚨
👳♀کیوان قزوینی👳♀
✍ کیوان قزوینی یکی از طلاب فاضل و عالم حوزه علمیه نجف بود که از چهار تن از علمای بزرگ عصر مانند شیخ انصاری(با یک واسطه) و ... اجازه داشت و شاگرد مجتهدین بزرگی مانند میرزا حبیب الله رشتی و فاضل ایروانی بود و بزرگانی مانند میرزای شیرازی پای منبر او می نشستند.
✍ دیری نگذشت کیوان قزوینی فریب دسیسه های سلطانمحمد گنابادی را خورد و جذب فرقه گنابادی شد و بیش از 17 سال در این فرقه منصب شیخ المشایخ را داشت و لقب "شاه" که مخصوص اقطاب فرقه است را کسب کرد و "منصورعلیشاه" نامیده شد.
✍ کسانی که دین خود را از کیوان قزوینی گرفته بودند به دنبال او رفته و جذب فرقه گنابادی شدند چنانچه بنابر گفته خود کیوان، بیش از 3 هزار نفر سرسپرده و مرید داشت!
✍ البته کیوان قزوینی بعد از گذشت 17 سال مستبصر شد و از این فرقه جدا گشت و از قطب وقت یعنی صالحعلیشاه بیزاری جست و چندین کتاب در نقد و ردّ اقطاب این فرقه نوشت اما دیگر آنطور که باید و شاید اثر نکرد.
📚کتاب های کیوان قزوینی در رد فرقه گنابادیه :
📗1_رازگشا
📗2_بهین سخن
📗3_استوار راز دار
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 من چه کرده ام؟
روزی حضرت داود علیه السلام در مناجاتش از خداوند خواست، همنشین او را در بهشت به وی معرفی کند، از جانب خداوند ندا رسید که فردا از دروازه شهر بیرون برو! اولین کسی که با او برخورد نمایی، همنشین تو در بهشت می باشد.
روز بعد، حضرت داود به اتفاق پسرش سلیمان از شهر خارج شد. پیرمردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده، تا بفروشد. پیرمرد که متی نام داشت، کنار دروازه فریاد زد: کیست که هیزم بخواهد؟ یک نفر پیدا شد و هیزمش را خرید.
حضرت داود پیش او رفت و سلام کرد و گفت: آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟ پیرمرد پاسخ داد: مهمان حبیب خداست، بفرمایید! پیرمرد با پولی که از فروش هیزم بدست آورده بود مقداری گندم خرید. وقتی آن ها به خانه رسیدند، پیرمرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلوی مهمانانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای را که به دهان می برد، ابتدا بسم الله و در انتها الحمدلله می گفت. وقتی ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی، آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی. مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز تو به من دادی. در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟
پیرمرد این حرف ها را می زد و گریه می کرد. داود نگاهی به پسرش کرد و فرمود: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
📗 #گنجینه_معارف، ج 2
✍ محمد رحمتی شهرضا
@Farsna
زمان:
حجم:
1.92M
🎙 #صوت | یکی از قشنگترین شبای ساله ...
🔹مولودیخوانی زیبا در وصف شب میلاد امام هادی(علیهالسلام)
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊
ولادت امام هادی النقی علیه السلام مبارک باد
5.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا خدا با انسان حرف نمیزنه؟
🔻چی بگه خدا؟
#پناهیان
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 گرمای ۴۰ درجه در #ژاپن بیش از ۸۰ کشته برجای گذاشته است.
ژاپنی ها در مراسم سنتی به امید خنک شدن هوا بر روی سطح خیابان آب می پاشند
در ژاپن مدرن هم سنت محترم است اما روشنفکران ما.
اگر این سنتها در ایران بود چه میکردند