♦️هدف از نوشتن این چند خط یادآوری تناقضات روحانی نیست. مواضع و عملکرد پرتناقض او، امروز حتی حامیانش را هم شرمنده کرده و آشکار تر از همیشه است.
♦️صرفا این چند خط را نوشتم تا فراموش نکنیم یک نفر چقدر راحت می تواند 5 سال از عمر یک ملت، نظام و کشور را به راحتی در یک مسیر اشتباه بر باد دهد و بعدا بدون عذرخواهی، 180 درجه تغییر موضع دهد و حرف منتقدانش را با اعتماد به نفس تکرار کند...
✍ #امیرحسین_ثابتے
#حدیت_روز
#درمان_ندارد
💢حضرت عیسی هم نتوانست #شفایش دهد!
✅حضرت عیسی بن مریم (ع) فرمودند:
«من بیماران را #مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. مردگان را به اذن خدا زنده کردم. ولی وقتی می خواستم شخص «احمق» را معالجه کنم، نتوانستم او را #اصلاح گردانم!»
پرسیدند:
« #احمق کیست؟»
حضرت عیسی(ع) پاسخ دادند:
«خودرأیِ خودپسند؛
کسی که همه فضایل را برای خود میداند و هیچ عیبی در خود نمیبیند. هر چه حق و حقوق است برای خودش میداند و برای دیگران نسبت به خود، حقی قائل نیست.
این همان «احمق» است که برای #درمان او، هیچ راهِ چاره ای وجود ندارد!»
📚الاختصاص ، صفحه ۲۲۱
854.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی خدا دست به قلم میشود 👌
پرنده ای که 62رنگ عوض میکنه!
فقط رنگارو ببینین😍
┏─┅═ঊঈ💐🌸💐ঊঈ═┅─┑
❇️ #این_افراد_فرشتهاند
🔸قَالَ علیٌ علَيْهِالسَّلامُ:
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة.
🔻امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
اجر کسی که قدرت بر گناه [در رابطه با نامحرم] بیابد و عفت پیشه کند، کمتر از اجر مجاهد در راه خدا نیست. کسی که عفت پیشه کند نزدیک است که [از پاکی] جزء فرشتگان شود.
📚 نهجالبلاغه(صبحی صالح)، ص۵۹۹
╰─┅═ঊঈ💐🌸💐ঊঈ═┅─╯
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا رهبری اینقدر به آینده امیدوارند؟
🔻دلداری جالب مالک اشتر به امیر المومنین(ع)
📚 #داستان
👈 حلوا، به قیمت گزاف
خسته و رنجور، به مسجدی رسید. داخل شد. وضویی ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشه ای رفت تا قدری بیاساید. اما سر و صدای بچه ها، توجه او را به خود جلب کرد. چندین کودک از معلم خود، درس می گرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچه ها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزی بخورند یا استراحتی بکنند.
دو کودک، در نزدیک شبلی، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکی از آن دو کودک که لباسی نو و تمیز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهی است، در سفره خود نان و حلوا داشت. کودک دیگر که سر و وضع خوبی نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود. کودک فقیر، نگاهی مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعی، نان و حلوا می خورد.
قدری، مکث کرد؛ ولی بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمی به من هم می دهی تا با این نان خشک، بخورم؟ - نه، نمی دهم. - اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوی من پایین نمی رود! - اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من می شوی؟ - آری، می شوم. - پس تو حالا سگ من هستی؟ - بله، هستم. - پس چرا مثل سگ ها، صدا در نمی آوری؟ پسرک بیچاره، پارس می کرد و حلوا می گرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند.
شبلی در همه این مدت، می نگریست و می گریست. دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلی گفت: ببینید که طمع چه بر سر مردم می آورد! اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت می کرد و به حلوای دیگری، طمع نمی بست، سگ دیگران نمی شد و خود را چنین خوار نمی کرد!
📗 #قابوس_نامه، ص 261
✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر