📚 #داستان
👈 نه مال جاوید ماند و نه فرزند
لقمان حکیم به فرزندش می گفت: فرزندم! پیش از تو مردم برای فرزندانشان اموالی گِرد آوردند. ولی نه، اموال ماند و نه فرزندان آنها و تو بنده مزدوری هستی. دستور داده اند کار بکنی و مزد بگیری! بنابراین کارت را به خوبی انجام بده و اجرت بگیر!
در این دنیا مانند گوسفند مباش که میان سبزه زار مشغول چریدن است تا فربه شود و زمان مرگش هنگام فربهی اوست. بلکه دنیا را مانند پل روی نهری حساب کن که از آن گذشته و آن را ترک می کنی که دیگر به سوی آن برنمی گردی...
بدان چون فردای قیامت در برابر خداوند توانا بایستی از چهار چیز سوأل می شود:
1⃣ جوانیت را در چه راهی از بین بردی؟
2⃣ عمرت را در چه راهی نابود نمودی؟
3⃣ مالت را از چه راهی به دست آوردی؟
4⃣ در چه راهی خرج کردی؟
فرزندم! آماده آن مرحله باش و خود را برای پاسخگویی حاضر کن!
📗 #بحارالانوار، ج 13، ص 413
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
📚 #داستان
👈 فرمان شگفت
ابو عبدالله محمد بن خفیف شیرازی، معروف به شیخ کبیر، را دو مرید بود که هر دو احمد نام داشتند. یکی را احمد بزرگ تر می گفتند و دیگری را احمد کوچک تر. شیخ به احمد کوچک تر، توجه و عنایت بیش تری داشت.
یاران، از این عنایت خبر داشتند و بر آن رشک می بردند. نزد شیخ آمده، گفتند: احمد بزرگ تر، بسی ریاضت کشیده و منازل سلوک را پیموده است، چرا او را دوست تر نمی داری؟ شیخ گفت: آن دو را بیازمایم که مقامشان بر همگان آشکار شود.
روزی احمد بزرگ تر را گفت: یا احمد! این شتر را برگیر و بر بام خانه ما ببر. احمد بزرگ تر گفت: یا شیخ! شتر بر بام چگونه توان برد؟ شیخ گفت: از آن در گذر، که راست گفتی.
پس از آن احمد کوچک تر گفت: این شتر بر بام بر. احمد کوچک تر، در همان دم کمر بست و آستین بالا زد و به زیر شتر رفت که او را بالا برد و به بام آرد. هر چه نیرو به کار گرفت و سعی کرد، نتوانست. شیخ به او فرمان داد که رها کند، و گفت: آنچه می خواستم، ظاهر شد.
اصحاب گفتند: آنچه بر شیخ آشکار شد، بر ما هنوز پنهان است. شیخ گفت: از آن دو، یکی به توان خود نگریست نه به فرمان ما. دیگری به فرمان ما اندیشید، نه به توان خود. باید که به وظیفه اندیشید و بر آن قیام کرد، نه به زحمت و رنج آن.
خدای نیز از بندگان خواهد که به تکلیف خود قیام کنند و چون به تکلیف و احکام، روی آورند و به کار بندند، او را فرمان برده اند و سزاوار صواب اند؛ اگر چه از عهده برنیایند. و البته خداوند به ناممکن فرمان ندهد.
📗 #تذكرة_الاولياء
✍ عطار نیشابوری
♽موضوع:سوء ظن
#آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ
ﺍی ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻫﺎ[ ﺩﺭ ﺣﻖّ ﻣﺮﺩم ]ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺮخی ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ،ﻭ[ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭیﻛﻪ ﻣﺮﺩمﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻨﺪ]ﺗﻔﺤﺺﻭ پی ﺟﻮیی ﻧﻜﻨﻴﺪ.
📚سوره مبارکه حُجرات آیه۱۲
#حدیث
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم
إِنَّ الجُبنَ وَالبُخلَ وَالحِرصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ
همانا ترس و بخل و حرص،یك خصلتند كه ریشه آنها سوء ظن و بدگمانی است
📚بحارالانوارجلد۷۳ صفحه ۳۰۴
حضرت على عليه السّلام
اَلمُريبُ،اَبَداً عَليلٌ
آدم بدبين،هميشه بيمار است
📚تصنیف غررالحکم و درر الکلم صفحه ۷۲ حدیث۱۰۶۶
حضرت علی علیه السّلام
مَن سَاءَت ظُنُونُهُ اِعتَقَدَ الخِیَانَةَ بِمَن لا یَخُونُهُ
هركه گمانهای بد برد،كسی را كه به او خیانت نمیكند،خیانتكار شمارد.
📚غررالحکم حدیث۸۸۳۷
#داستان
امیر مؤمنان علی علیه السّلام روزی با مردم سخن می گفت،و در باره رشداخلاقیِ آنان صحبت می كرد،تا اینكه فرمود: مراقب باشید آنچه را مردم پشت سر افراد می گویند نپذیرید،سخنان باطل فراوان است،ولی سخنان باطل از بین رفتنی است،و آنچه می ماند كردار انسان است،چرا كه خدا شنوا و شاهد است،بدانید كه بین حق و باطل،بیش از چهار انگشت،فاصله نیست،یكی از حاضران پرسید:چگونه بین حق و باطل، بیش از چهار انگشت فاصله نیست؟
امام علی علیه السّلام انگشتان را كنار هم گذارد و بین گوش و چشم خود قرار داد،سپس فرمود:
اَلباطلُ اِن تَقولُ سمعتُ،والحقُ اِن تقولُ رایتُ
باطل آن است كه بگوئی شنیدم،و حق آنست كه بگوئی دیدم
یعنی شنیدنیها را مثل دیدنیها كه با چشم دیده ای،باور مكن و تا یقین نكردی، سخن این و آن را،درباره افراد نپذیر.
📚خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه
📚داستان های نهج البلاغه
#سوء_ظن
📚 #داستان
👈 گرانی ارزاق
نرخ گندم و نان روز به روز در مدينه بالا مى رفت. نگرانى و وحشت بر همه مردم مستولى شده بود. آن كس كه آذوقه سال را تهيه نكرده بود در تلاش بود كه تهيه كند و آن كس كه تهيه كرده بود مواظب بود آن را حفظ كند. در اين ميان مردمى هم بودند كه به واسطه تنگدستى مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند.
امام صادق عليه السلام از معتب وكيل خرج خانه خود پرسيد: ما امسال در خانه گندم داريم؟ معتب جواب داد: بلى يا ابن رسول الله! به قدرى كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم.
امام فرمود: آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش. معتب گفت: يا ابن رسول الله! گندم در مدينه ناياب است، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براى ما ميسر نخواهد شد. امام فرمود: همين است كه گفتم، همه را در اختيار مردم بگذار و بفروش. معتب دستور امام را اطاعت كرد، گندمها را فروخت و نتيجه را گزارش داد.
امام به او دستور داد: بعد از اين نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر. نان خانه من نبايد با نانى كه در حال حاضر توده مردم مصرف مى كنند تفاوت داشته باشد. نان خانه من بايد بعد از اين نيمى گندم باشد و نيمى جو. من بحمدالله توانايى دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهى اداره كنم، ولى اين كار را نمى كنم تا در پيشگاه الهى مسئله «اندازه گيرى معيشت» را رعايت كرده باشم.
📗 #داستان_راستان جلد 2
✍ علامه شهید مرتضی مطهری
♽موضوع:اخلاق نیکو
#آیه
وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا
با مردم به نیکی سخن بگویید.
📚سوره مبارکه بقره آیه ۸۳
وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدًا
سخن استوار بگویید.
📚سوره مبارکه احزاب آیه ۷۰
#حدیث
پيامبر صلّى الله عليه و آله:
ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ يَعِيشُ بِهِ فِي النَّاسِ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
سه چيز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ.
عرض شد:اى رسول خدا !آنها كدامند؟ فرمودند:
۱.بردبارى كه به وسيله آن جهالت نادان را دفع كند.
۲.اخلاق خوش كه با آن در ميان مردم زندگى كند.
۳.پارسايى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد.
📚بحارالانوار(بیروت)ج۶۶،ص۳۸۶،ح۴۹
امام على عليه السّلام:
تَحَرِّى الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ اَجْمَلُ شيمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ:
راستگو بودن و پرهيز نمودن از دروغ، زيباترين اخلاق و بهترين ادب است.
📚تصنیف غررالحکم۲۱۷،ح۴۲۹۴
امام صادق عليه السّلام:
لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ:
هيچ زندگى گواراتر از اخلاق و رفتار پسنديده نيست.
📚تحف العقول ص۳۶۰
#داستان
۱.روزی حضرت علی علیه السّلام از سوی پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم پیمان شده بودند،پیکار کند،آن حضرت،یکی از آن سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آورد،پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند،فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد،در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل شد و عرض کرد:خدای متعال می فرماید:یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است،عفو کن،آن گاه پیامبر از قتل او صرف نظر کرد،وقتی آن فرد دانست که به سبب داشتن این دو صفت نیکو،مورد عفو الهی قرار گرفته است،شهادتین را گفت و اسلام آورد،و رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره وی فرمود:او از کسانی است که خوش خویی وسخاوتش،او را به سمت بهشت کشانید.
📚ماهنامه طوبی شماره ۱۰صفحه۵۲
۲.سعدبنمعاذیکی از بهترین اصحاب و یاوران پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم بود،او بزرگ و آقای انصار واز نخستین کسانی از مردم مدینه بود،که اسلام آورد و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را به مدینه دعوت کرد،او بازوی ولایت و رسالت بود.
وقتی که خبر رحلت سعدبنمعاذ را به پیامبر دادند،آن حضرت به سرعت با پای پیاده و برهنه به سوی جنازه سعدبن معاذ شتافتند در حالی که در بین راه عبا از دوش مبارکشان افتاد و حضرت اعتنایی نکردند.
به هنگام تشییع جنازه سعدبن معاذ دیدند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در پشت تابوت،سمت راست تابوت، جلوی تابوت و سمت چپ تابوت حرکت میکنند.پرسیدند:یا رسول الله، این چه حالی است که از شما میبینیم؟!فرمودند:
به خدا، دستم در دست برادرم جبرائیل است که مرا دور تابوت سعدبن معاذ طواف میدهد.اینک جبرائیل و میکائیل به همراه هفتاد هزار ملک در تشییع جنازه سعد شرکت کردهاند.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم با دست مبارک خویش بدن مطهر سعد را درون قبر گذاشت وبرای او از خداوند طلب مغفرت فرمود.
مادر سعدبن معاذوقتی این صحنه را دید،خطاب به فرزندش سعدبن معاذگفت:یا سعد،هنیئاً لَکَ الجنّةُ: فرزندم، بهشت گوارای وجودت باد.
پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم با شنیدن این جمله چهره درهم کشیدوبا ناراحتی و عتاب فرمود:مادر سعدبن معاذ!درباره امر پروردگار اینگونه با قاطعیت سخن مگو!همینک قبر،چنان فشاری بر فرزندت سعد وارد ساخت که شیری که در دوران کودکی از سینه تو نوشیده بود،از سر انگشتانش خارج شد.
همه مات و مبهوت مانده بودند،آخر چرا؟کسی که هفتادهزار ملک به تشییع جنازهاش آمدهاندو پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با دست خویش او را دفن کرده و برایش طلب مغفرت فرمودهاند،چرا باید چنین فشار قبری داشته باشد؟حضرت در پاسخ فرمودند:آری،برای آن که اخلاقش با اهل و عیالش اندکی بد بوده است.
📚بحار الانوار جلد۲۱صفحه۲۵۷
#اخلاق_نیکو
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
📚 #داستان
👈 عمر گرانمایه
دو برادر بودند که یکی خدمتگزار پادشاه بود و دیگری با زحمت و نیروی بازو، روزی خود را در می آورد. یک بار برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت: چرا خدمت پادشاه را نمی کنی تا از سختی و زحمت کار کردن رها شوی؟
برادر فقیر گفت: تو چرا کار نمی کنی تا از خواری و حقارت خدمت کردن رها شوی؟ زیرا افراد فرزانه گفته اند: اگر نان خود را بخوری و گوشه ای بنشینی از این که کمربندی از جنس طلا ببندی و خدمت دیگران را کنی بهتر است.
🍂به دست آهن تفته کردن خمیر
🍂به از دست بر سینه پیش امیر
🍂عمر گرانمایه در این صرف شد
🍂تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
🍂ای شکم خیره به تایی بساز
🍂تا نکنی پشت به خدمت دو تا
📗 #گلستان، باب اول
✍ سعدی
📚 #داستان
👈 عقيل
روزی عقيل برادر امام علی عليه السلام از حضرت درخواست كمك مالی كرد و گفت: من تنگدستم مرا چيزی بده. حضرت فرمود: صبر داشته باش تا ميان مسلمين تقسيم كنم، سهميه تو را خواهم داد.
عقيل اصرار ورزيد، امام به مردی گفت: دست عقيل را بگير و ببر در ميان بازار، بگو قفل دكانی را بشكند و آنچه در ميان دكان است بردارد. عقيل در جواب گفت: می خواهی مرا به عنوان دزد بگيرند. امام فرمود: پس تو می خواهی مرا سارق قرار دهی كه از بيت المال مسلمين بردارم و به تو بدهم؟ عقيل گفت: پيش معاويه می روم، امام فرمود: خود دانی.
عقيل پيش معاويه رفت و از او تقاضای كمك كرد. معاويه او را صد هزار درهم داد و گفت: بالای منبر برو بگو علی عليه السلام با تو چگونه رفتار كرد و من چه كردم.
عقيل بر منبر رفت و پس از سپاس و حمد خدا گفت: مردم من از علی عليه السلام دينش را طلب كردم مرا كه برادرش بود رها كرد و دينش را گرفت، ولی از معاويه درخواست نمودم مرا بر دينش مقدم داشت.
📗 #یکصد_موضوع_500_داستان
✍ سید علی اکبر صداقت
📚 #داستان
👈 دزد اموال نه دزد عقاید
رئیس گروهی از دزدان، اموال قافله ای را غارت نمود در میان کاروانیان شخصی بود که بر روی طاقه های پارچه خود جمله بسم الله الرحمن الرحیم را نوشته بود (در میان تجار سابق برای محفوظ ماندن اموالشان از دست راهزنان این عمل مرسوم بوده است) وقتی که چشم رئیس راهزنان به این جمله شریفه افتاد فوراً دستور داد که این اموال را به صاحبانش برگردانید.
برخی از دزدها به او اعتراض نموده و علت این کار را جویا شدند رئیسشان گفت: آخر ما دزد اموال مردم هستیم نه دزد عقیده آنها، چون اگر به آن نوشته ترتیب اثر ندهیم آنها بی اعتقاد خواهند شد.
📗 #تجلی_سعادت
✍ محمود قاری زاده کاشانی
📚 #داستان
👈 با چه کسی همنشین باشیم
حضرت عیسی علیه السلام به اصحابش فرمود: یاران! بکوشید خود را دوست خدا کنید و به او نزدیک شوید. یاران گفتند: یا روح الله! به چه وسیله خود را دوست خدا کنیم و به او نزدیک شویم؟ فرمود: به وسیله دشمن داشتن گنهکاران، با خشم بر آنان خشنودی خدا را بجویید.
گفتند: در این صورت با چه کسی همنشین باشیم؟ فرمود: با آن کس که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد. و گفتارش به اعمالتان بیفزاید. و اعمالش شما را به یاد آخرت سوق دهد.
📗 #بحارالانوار، ج 14، ص 330
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
دین فردوسی🌺🌺
از بین شخصیتهای زرتشتی کشور نیز، موبد دکتر جهانگیر اوشیدری در کتاب دانشنامهی مزدیسنا (چ ۵، ص ۳۶۷). به شیعه بودن فردوسی اشاره کرده است.👌
این آخری رو بهخاطر شما خوندم تا خیالتون راحت بشه که فقط ما نمیگیم فردوسی مسلمان بوده؛ بلکه خود زرتشتیها هم میگن مسلمان بوده 😊
🌸
چند لحظه سکوت حاکم شد و بعد انگار چیزی به ذهنش رسیده باشه گفت: فردوسی عرب ستیز و معتقد به نژاد برتر آریایی بوده. اشعاری که ضد اعراب گفته رو بخون؛ این اشعار رو چهطور میخواید انکار کنید؟
گفتم اتفاقاً فردوسی عرب ستیز و نژادپرست نیست و شروع کردم. به خوندن یک متن از توی گوشیم 🙇👇
شاهنامه پژوه ابوالفضل خطیبی در مقاله «بیتهای عرب ستیزانه در شاهنامه» نشان داده است که بخشی از ابیات ضد عرب در شاهنامه، سرودهی فردوسی نیست؛ بلکه دیگران به آن افزودهاند و آن دست از ابیات ضد عرب و نژادپرستانه که سرودهی اوست، در واقع فردوسی از خداینامهی ساسانی نقل کرده و دیدگاه خود او نیست. 😊👌
🌸
خطیبی در پایان مقالهاش چنین نتیجه گیری کرده است:👇
«بسیاری از بیتهای عرب ستیزانه در شاهنامه، اصلی است و مضامین آنها پس از سرنگونی دولت ساسانی، در گزارشِ شکستِ ایرانیان از اعراب به خداینامه ساسانی منضم شده و فردوسی با امانت همین گزارش را به رشته نظم کشیده است؛ ولی برخی کاتبان و شاهنامه خوانان عمداً خود با استفاده از همان مضامین شاهنامه (مانند خوراک و پوشاک و رنگ پوست اعراب)، بیتهای دیگری را در تحقیر اعراب سروده و در متن شاهنامه جای داده اند…😒
در سراسر شاهنامه هیچ بیتی را نمیتوان یافت که بر مبنای آن بتوان به عرب ستیزیِ شخصِ فردوسی حکم کرد. تحقیر نژادهای دیگر و نگرشهای صرف قومی و نژادپرستانه دور از شأن شاعر و اندیشمند بزرگی چون فردوسی است.» (۱)
📚 منبع:
۱) مقاله «بیت های عرب ستیزانه در شاهنامه»، ابوالفضل خطیبی، چاپ شده در مجله نشر دانش، سال ۲۱، شماره ۳، پاییز
#شاهنامه #فردوسی #اسلام
#باستان_گرایی #نژاد_پرستی
#داستان
┅┅❅❈
هر شب، یک #داستان:
آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود وهارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود چون به بهلول رسید گفت : بهلول چه می کنی ؟
بهلول جواب داد : به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند . هارون گفت :
آیا می توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی ؟
بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و
تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت :
ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی . هارون قبول نمود .
آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواس ت خود را معرفی نماید نتوانست و
پایش بسوخت و به پایین افتاد .سپس بهلول گفت :
ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند .
#داستان:
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:
"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."
مرد پرسید:سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: "نه، فقط در موردش شنیده ام."
سقراط گفت: "بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبر درست است یا نادرست.
حالا بیا پرسش دوم را بگویم، "پرسش خوبی!" آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
"مردپاسخ داد: "نه، برعکس…"
سقراط ادامه داد: "پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درمورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟"
مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: "و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"
مرد پاسخ داد: "نه،واقعا…"
سقراط نتیجه گیری کرد: "اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟!"...
📚 #داستان
👈 شيطان و عابد
در بنی اسرائيل عابدی بود به او گفتند: در فلان مكان درختی است كه قومی آن را می پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت پير مردی در راه وی آمد و گفت: كجا می روی؟ عابد گفت: می روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم، تا مردم خدای را نه درخت را بپرستند.
ابليس گفت: دست بدار تا سخنی باز گويم. گفت: بگو، گفت: خدای را رسولانی است اگر قطع اين درخت لازم بود خدای آنان را می فرستاد. عابد گفت: ناچار بايد اين كار انجام دهم.
ابليس گفت: نگذارم و با وی گلاويز شد، عابد وی را بر زمين زد. ابليس گفت: مرا رها كن تا سخن ديگری برايت گويم، و آن اين است كه تو مردی مستمند هستی اگر ترا مالي باشد كه بكارگيری و بر عابدان انفاق كنی بهتر از قطع آن درخت است.
دست از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالش تو گذارم.
عابد گفت: راست می گويی، يك دينار صدقه می دهم و يك دينار بكار برم بهتر از اين است كه قطع درخت كنم؛ مرا به اين كار امر نكرده اند و من پيامبر صلي الله عليه و آله نيستم كه غم بيهوده خورم؛ و دست از شيطان برداشت.
دو روز در زير بستر خود دو دينار ديد و خرج می نمود، ولی روز سوم چيزی نديد و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند.
شيطان در راهش آمد و گفت: به كجا می روی؟ گفت: می روم قطع درخت كنم، گفت: هرگز نتوانی و با عابد گلاويز شد و عابد را روی زمين انداخت و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا كنم. گفت: مرا رها كن تا بروم؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نيرومندتر بودم؟
ابليس گفت: بار اول تو برای خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتی لذا خدا مرا مسخر تو كرد و اين بار برای خود و دينار خشمگين شدی، و من بر تو مسلط شدم.
📗 #احياء_العلوم
📚 #داستان
👈 سرمایه گدایی
حضرت موسی علیه السلام به خداوند عرض کرد: خداوندا! آیا آنچه من در چنته گدایی خود دارم، در خزانه پادشاهی تو یافت می شود؟
خطاب آمد: ای موسی! در چنته تو چه چیز هست که در خزانه ما نیست؟ موسی گفت: خداوندا! من، خدایی چون تو دارم!
📗 #داستانها_و_پندها، ج 3
✍ محمد محمدی اشتهاردی
پرسید چرا اسلام برده داری را تایید و اعمال کرده؟
گفتم :خب...😊
و اما 👇
- بردههایی که اربابانشون قانون اسلام رو قبول میکردن، یا بردههایی که توی درگیری با اربابشون پیروز میشدن: حالا آزاد بودن، ولی بدون مال، بدون سرپناه، بدون آذوقه، ...
اینا ممکن بود در اثر همین اتفاق، حتی جون خودشون رو از دست بدن. 😔
ولی اسلام این کارو نکرد. به شکلی برخورد کرد که همون هدف «مقابله با بردهداری» با کمترین هزینه محقق بشه. 👌
اولاً اصل تدریج رو رعایت کرد (مثل خیلی از احکام دیگه) تا مردم ذره ذره پذیرش پیدا کنن؛ 😉
ثانیاً با کار فرهنگی شروع کرد: 🍀
- سفارش به خوش رفتاری با بردهها
- تشویق به آزاد سازی بردهها
- تشویق به توانمند سازی بردههای آزاد شده
- و ...
🌸
ثالثاً به تدریج، مقرراتی رو در قالب احکام عبادی و قوانین حقوقی وضع کرد:
💐 اعطای حقوق انسانی به بردهها
✋ منع آسیبرسانی به بردهها
🚫 ممنوعیتِ به بردگی گرفتن انسانهای آزاد (غیر از کفاری که وارد جنگ با مسلمین شدند)
✍ تعریفِ قراردادهایی بین برده و مالکش که منتهی به آزاد شدن برده میشد.
💰 اختصاص بخشی از وجوهات شرعی (زکات و صدقات) به آزاد سازی بردهها
✅ تعریف «آزاد کردن برده» به عنوان کفاره بعضی از گناهان
- و ...
متعجب نگاهم کرد و گفت: اوووووو این همه مطلب پشت این قضیه بوده⁉️ 😯
گفتم: تازه ادامه داره 😉
🌸
رابعاً خود پیامبر و ائمه علیهمالسلام رفتارشون با بردهها یه الگوی عملی بوده که در مقابل مردم قرار داشته و روش صحیح رو یادشون میدادن:
- مهربانی با بردهها 😇
- قائل بودن حقوق انسانی برای اونها 👌
- خریدن و آزاد کردن بردهها 🕊
- و ...
این جوری شد که بردهداری، با حداقلِ هزینه، کمتر و کمتر شد
و اون بردههایی هم که باقی موندند، در وضعیت نسبتاً قابل قبولی زندگی میکردند و به هیچ وجه وضعیت بردههای مسلمین، مثل بردههای زمان عرب جاهلی و ایران باستان و کشورهای اروپایی و آمریکایی نبود. ✅
انگار که از مطلب خوشش اومده بود. منتظر بقیه حرفام بود و نگاه پرسشگرش رو از من برنمیداشت 😌😊
ادامه دارد ...
#برده_داری
#اسلام
#پاسخ_به_شبهه
#داستان
┅┅❅❈❅
#داستان:
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد...
او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد و ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد، اما هیچ چیز به چشم نمیآمد...
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت نماید.
روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود! او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟...»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست، آن کشتی میآمد تا او را نجات دهد...
مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟
آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!!...
گاهی اوقات، بعضی محرومیتها و شکستهای ظاهری در زندگی، همان کلید خوشبختی ماست،
پس به خداوند اعتماد کنیم...
#فساد_ایرانی
دانشجو سر کلاس #غیبت دارد،
تحقیق کلاسی را از #گوگل کپی میکند، در امتحان از روی #تقلب مینویسد، برگه امتحانی اش پر است از #دروغهایی که تحویل استاد میدهد، بعد از امتحان دهها #داستان می بافد از بیمار بودن تا فوت عمه اش، بلکه نمره قبولی بگیرد!
بعد همین #دانشجو دنبال مبارزه با #فساد در جمهوری اسلامی است!!! و هر روز پُست روشنفکری میگذارد!
این دانشجو فردا روزی، مدیرکل، وزیر و یا #خاوری دیگری خواهد شد.
مبارزه با فساد را از خود شروع کنیم!
حکومت و دیگران پیشکش
✨﷽✨
📒 #داســتــان
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت
و گفت هندوانهای برای رضای خدا به من بده
فقیرم و چیزی ندارم ...
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد
و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری رابه فقیرداد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!
مقدار پولیکهبه همراهداشت
به هندوانه فروش داد و گفت به اندازهپولم به
من هندوانه ای بده...
هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن کرد
و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانهرا روبه
آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین...
( این هندوانه خراب را بخاطر تو داده
و این هندوانه خوب را بخاطر پول...! )
💢بزرگترین خطر جامعه
#شهید_مطهری
اين يك خطر بزرگ است براى يك اجتماع كه #افرادش ناآگاه باشند. دشمن اگر زيرك باشد خودِ اينها را ابزار عليه خودشان قرار مىدهد: يك داستان جعل مىكند، بعد اين #داستان را به زبان خود اينها مىاندازد تا خودشان قصه و حرف و سخنى را كه دشمنشان عليه خودشان جعل كرده بازگو كنند. اين #علتش ناآگاهى است و نبايد مردمى اينقدر ناآگاه باشند كه حرفى را كه #دشمن ساخته، ندانسته بازگو كنند؛ اين يكى مىگويد چنين حرفى را شنيدهام، ديگرى مىگويد من هم شنيدهام، و همين طور...
اينها نمىدانند حرفى كه دشمن جعل مىكند وظيفه شما اين است كه همان جا زير پايتان #دفنش كنيد. اصلًا دشمن مىخواهد اين حرف بين مردم پخش بشود. شما بايد دفنش كنيد و به يك نفر هم نگوييد، تا به اين وسيله با #توطئه سكوتْ نقشه دشمن را نقش بر آب كنيد.
اسلام چه مىگويد؟ مىگويد هر وقت چنين چيزى شنيدى ابداً به زبان نياور.
اگر دغدغه دارى، #خودت برو تحقيق كن. تو كه حوصله تحقيق كردن ندارى ديگر چرا بازگو مىكنى؟! حق تحقيق دارى، برو #تحقيق كن اما حق بازگو كردن ندارى.
📚آشنایی با قران ج 4 ص 35 و
📚
🔸️رهبر انقلاب: معرفی شیخ انصاری به جهان اسلام یک فریضه و تکلیف است.
⭕
برای شناختن شخصیت محوری داستان "نخل و نارنج" این بیانات رهبر حکیم را ببینید:
.
🔹️رهبر معظم انقلاب:
مطرح کردن تمامی ابعاد شخصیت شیخ مرتضی انصاری برای دنیای اسلام ضروری است. بزرگان و علمای اسلام، شیخ مرتضی انصاری را شیخ الاعظم میخوانند زیرا هیچکس درباره عظمت مقام علمی شیخ اندک تأملی ندارد، بنابراین معرفی وی به #جهان_اسلام به عنوان قله رفیع علم و تقوا و نیز تبیین و تحلیل نقش آن شیخ بزرگوار در حفظ هیمنه و عظمت دین و کلیت وحدت اسلامی در مقابل معاندین و مخالفین، یک فریضه و تکلیف است.
بینش و شعور معنوی و استقامت روحی شیخ مرتضی انصاری بسیار با عظمت است؛ #شیخ_انصاری از مفاخر #روحانیت اسلام است و ما باید خصوصیات ممتاز وی را تبیین کنیم تا بیش از گذشته عظمت روحانیت و حوزههای علمیه و استقلال حوزهها مشخص شود.
#رهبر_انقلاب
#شیخ_مرتضی_انصاری
🔺️کتاب "نخل و نارنج" داستان زندگی و زمانهی شیخ انصاری فردا(سهشنبه) ساعت ۱۵ رونمایی میشود. در مراسم رونمایی کتاب هم عرضه خواهد شد.
آدرس: انتهای خیابان سمیه، حوزه هنری، تماشاخانه مهر
#نخل_و_نارنج
#داستان #رمان
📗📘📙
🔵 امروز سالگرد وفات #ویکتورهوگو خالق رمان حکیمانه #بینوایان است.
پیشنهاد #رهبر انقلاب #آیت_الله_خامنهای: «بینوایان» یک #کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.»
از همه دوستان خصوصا آنان که در #قوه_قضائیه و مراکز #قدرت اشتغال دارند، میخواهیم حتما این کتاب را بخوانند..
#حقوق #قانون #وکیل #وکالت #قاضی #دادیار #دادستان #دولت #کارمند #دادگستری #دزد #ژان_والژان #رمان #داستان #کوزت #حکمت #قضاوت #انسانیت #اخلاق #نیکی #باشرف #شرف #بیکاری
نسخه PDF کتاب در کانال ایتا و سروش روشنگری👇
🔴 شبکه #منوتو و پروژه #خودتحقیری #ایران و #ایرانیان .. این بار تخریب بزرگان #شعر و #ادب ایران: #سعدی یکی از سه سخنور بزرگ ایران و بزرگترین #نثرنویس تاریخ #ادبیات ایران
#خر چه داند قیمت نقل و نبات..
#بهایی #تحقیر #مافنگی #آخوند #ملا #فقیه #مولوی #حافظ #تاریخ #تاریخ_ایران #هویت #زبان #فارسی #شاعر #ضرب_المثل #داستان #سواد_رسانه #ماهواره #بی_بی_سی #BBC
🌹
#شبی_که_ماه_کامل_شد؛ روایتی لیبرال از پدیده تکفیر
یاسر حسینپور
🔻🔻🔻
🔹فیلم از نظر فنی در سطح بالایی از #سینمای_ایران قرار دارد. کارگردانی عالی و بازیها به شدت تحسین برانگیز است و موجب رستگاری بازیگر زن #فیلمهای_تجاری.
#موسیقی فیلم هم به طرز شگفت آوری در خدمت #داستان است؛ طولانی اما نه ملال آور بلکه بسیار جذاب.
🔹فیلم روایت تصویری و داستانی بسیار صادقانه و ماهرانه ای از #تکفیر ارائه کرده است. به بهانه #عشق از دل تکفیر میگذرد و در این مسیر نه شعار می دهد و نه احساسی می شود اما این روایت خوب از چند جهت مخدوش است:
❄️یک: در قسمتی از فیلم مادر #عبدالمالک تکفیر را تعریف می کند: «تکفیر یعنی فقط ما بر حقیم» این گزاره حقیقتی #اسلامی است و تنها اسلام بر حق است لکن در فیلم همنوا با #غربیها و مطابق تعریف لیبرال از اسلام که در ایران عمدتا از جانب طیف سیاسی #اصلاح_طلب دنبال می شود عقیده ای تکفیری معرفی می شود.
#پلورالیزم به مثابه دنباله معرفتی #لیبرالیسم #منطق حاکم بر فیلم است.
❄️دو: برخی عقائد تکفیریها در فیلم در قالب سخنرانیهای عبدالمالک #ریگی بیان می شود. او در جایی می گوید: «مشکل امروز ما التقاط اسلام با #لیبرالیسم و #دموکراسی است» که بیانی از ضرورت #اسلام_ناب_محمدی است. در منطق #فیلمسازی بیان این عبارت از زبان تیره ترین نقش فیلم یعنی صحت نقیض آن.
❄️سه: چهره #مخوفی از نیروهای #امنیتی و #نظامی ایران تصویر می شود به نحوی که آنها را غیرقابل اعتماد و موثر در اشاعه تکفیر میداند که حتی موجب فرار #فائزه و همسرش از ایران می شود.
❄️چهار: تنها چهره های مخالف با تکفیر در فیلم یعنی #فائزه و مادر #عبدالحمید و پدرش هرگز از اسلام واقعی نمایندگی نمی کنند. فائزه تنها به قومیت #بلوچ و اصالت آنها اشاره دارد و والدین موجوداتی منفعل و بی خاصیت هستند و تنها به ابراز تأسف اکتفا میکنند. این غفلت و عدم تمایز از ارزش فیلم میکاهد.
❄️پنج: #عبدالمالک و #جندالله برساخته #رسانه ای و مورد حمایت امنیتی و مالی #بی_بی_سی و #غرب هستند لکن در فیلم به طرز شگفت آوری هیچ اشاره ای به آن نمی شود.
🔸پ.ن: در یک جمله فیلم روایتی لیبرال از پدیده تکفیر است و لذا هرگز در زمره #فیلمهای_ارزشی قرار نمیگیرد.
#نرگس_آبیار
﷽ 🌹 #نماز بدون #وضو ! 🌹
💧 در ارتفاعات سخت کردستان بودیم که به ما اطلاع دادند #شهید محراب #آیت_الله_مدنی «رضوان الله علیه» برای بازدید منطقه به محل استقرار ما می آید.
💧 هنگام بازدید، رزمنده ی نوجوانی جلو آمد و با حیایی خاص بعد از سلام و احوال پرسی گفت: الآن نُه روز است که آب پیدا نکرده ایم و نمازهایم را با #تیمّم خوانده ام، تکلیف نمازهای من چه می شود؟!
💧 شهید مدنی وقتی نگرانی او را دیدند در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود گفتند: حاضری یک معامله با من بکنی؟! آن رزمنده گفت: چه معامله ای؟! آیت الله مدنی گفتند: من حاضرم تمام عبادت هایم را به تو بدهم و در عوض تو این نُه روز نمازت را به من بدهی!!
📚 زیر باران، اصغر آیتی و حسن محمودی، نکته ۶۶
#نماز_شهیدان #داستان
🔶 شاهکارهای ادبی ما 👆 شاهکارهای ادبی غرب 👆
🔷 فرهنگ ما 👆 فرهنگ غرب👆
بعد تو تبلیغات شون به ما میگن شما تروریست و خونریز هستید و تاریخ تون سراسر کشتاره.. ولی ما نایس و ملوسیم!😐
#هملت #مکبث #شکسپیر #فرهنگ #سینما #نمایش #تئاتر #تلویزیون #صداوسیما #ادبیات #ادب #عشق #خونریزی #انتقام #آمریکا #انگلستان #شاه #عاشقانه #فیلم #کلیپ #طنز #سعدی #مولوی #قصه #داستان #نمایشنامه #کارگردانی #نویسندگی #بازیگران #بازیگر