📸 خاطرات #خود_نگاشت همسر امام(۳۷)
♨️ سفر زیارتی مشهد
🔹...سال پانزدهم ازدواجمان بود.. آقا گفت خوبست بقیه سفر را برویم مشهد. عاشق مسافرت بودم در حقیقت در سفر جان تازه میگرفتم، بیابان اعصاب سوختهام را زنده میکرد، هنوز هم تتمهاش باقی است، خوش سفر هم بودم با میل قبول کردم آقا هم در سفر خیلی خوش اخلاقتر و خوش رفتارتر از حضر بود. دارای 6 اولاد بودیم، دو پسر و چهار دختر.
🔸با شرکت مسافربری جهانگردی عازم مشهد شدیم در مشهد خانهای بسیار بسیار کوچک در اول خیابان تهران ( حالا دیگر از آن خبری نیست و داخل در میدان اطراف صحن شده است ) اجاره کردیم، خانهای با یک اتاق و یک زیرزمین بود ... دو ماه در مشهد ماندیم، الحمدالله خوش گذشت.
البته مثل زندگانی قم اوضاع را با اقتصاد کامل میگذراندیم، از سوغاتی هم خبری نبود ... (زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام ) ص166)
🔹🔹🔹
🔸🔸🔸
📸خاطرات #خود_نگاشت همسر امام(۳۸)
♨️ فرق زمستان و تابستان ما یک کوزه بود
🔹تابستان قم خیلی گرمتر از حالا بود.. تابستانها در زیرزمین هم نمیشد زندگی کرد. آقا همیشه میگفت قم مثل سکنجبین داغ است و این آخریها که نجف بودیم میگفت درست است که هوای نجف گرمتر است ولی مثل آب داغ است و معلوم است شربت داغ سوزندگیاش خیلی بیشتر از آب داغ است. آخر، ما که چیزی نداشتیم تا بشود در پناه آن گرمای قم را تحمل کرد.
🔸فرق زمستانهای ما باتابستانهای ما در یک کوزه خلاصه میشد که اول مصطفی و بعد احمد از آبانبار محل آب میآوردند گر چه این اواخر یک فلاکس تهیه کرده بودیم. آقا که از قیطریه به قم آمدند [آزادی از حبس و حصر سال ۱۳۴۳]صاحب یخچال شدیم. آنهم کسی هدیه داده بود ...(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام )ص167)
🔹🔹🔹
🔸🔸🔸