eitaa logo
کاری کن خدا عاشقت بشه
797 دنبال‌کننده
35.6هزار عکس
23.7هزار ویدیو
60 فایل
کانال مذهبی و مطالب مفید و متنوع ارسال هر شب ارتباط با ادمین @Basirat_ekh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد. 🔰خلیفه گفت: مرا پندی بده! 🔹بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟ 🔸گفت : ... صد دینار طلا. ❓پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟ 💎گفت: نصف پادشاهی‌ام را. 💠 بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟ 💎گفت: نیم دیگر سلطنتم را. ✳️ بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی. 📚🌸✨✨
🍃آورده اند که روزی زبیده زوجه ی هارون الرشید در راه بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط می کشید. ❓پرسید : چه می کنی؟ گفت : خانه می سازم. ❓پرسید : این خانه را می فروشی؟ گفت : آری. ❓پرسید : قیمت آن چقدر است؟ بهلول مبلغی ذکر کرد. زبیده فرمان داد که آن مبلغ را به بهلول بدهند و خود دور شد. بهلول زر بگرفت و بر فقیران قسمت کرد. 🔹 شب هارون الرشید در خواب دید که وارد بهشت شده به خانه ای رسید و چون خواست داخل شود او را مانع شدند و گفتند این خانه از زبیده زوجه ی توست. 🔸دیگر روز هارون ماجرا را از زبیده بپرسید. زبیده قصه بهلول را باز گفت. 💎هارون نزد بهلول رفت و او را دید که با اطفال بازی می کند و خانه می سازد. گفت : این خانه را می فروشی؟ بهلول گفت : آری 🔸هارون پرسید : بهایش چه مقدار است؟ بهلول چندان مال نام برد که در جهان نبود. هارون گفت : به زبیده به اندک چیزی فروخته ای. ✅ بهلول خندید و گفت : زبیده ندیده خریده و تو دیده می خری میان این دو، فرق بسیار است. 📚🌸✨✨ 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ♨