#فکر_کردن_درد_دارد
💢آدمِ غربزده کی میمیرد؟!
#جلال_آل_احمد
آدم غربزده #قرتی است. زنْصفت (افمینهEffemine = ) است. به خود خیلی میرسد. به سر و پُزش خیلی ور میرود. حتی گاهی #زیر_ابرو بر میدارد. به کفش و لباس و خانهاش خیلی اهمیت میدهد. همیشه انگار از لای زرورق باز شده است یا از فلان «مِزون» فرنگی آمده. ماشینش هر سال به سیستم جدید در میآید و خانهاش که #روزگاری ایوان داشت و زیرزمین داشت و حوضخانه و سرپوشیده و هشتی، حالا هر روز شبیه به یک چیز است. یک روز شبیه ویلاهای کنار #دریاست با پنجرههای بزرگ و سرتاسری و پر از چراغهای «فلورسنت». یک روز شکل کابارههاست. زرق و برق دارد و پر از «تابوره». روز دیگر هر دیواری یک رنگ است و تپه تپه مثلثهای از همه #رنگ، همه سطوح را پوشانده. یک گوشه رادیو گرام «های فیدلیتی» - گوشه دیگر تله ویزیون – گوشه دیگر پیانو برای دختر خانم، گوشه دیگر بلندگوهای «استره ئو فونیک» ... و #آشپزخانه و دیگر سوراخ سمبهها هم که پر است از فر گاز و رختشوی برقی و از این خرت و خورتها. به این طریق آدم غربزده وفادارترین مصرف کننده #مصنوعات غربی است. اگر یک روز صبح برخیزد و بداند که هر چه سلمانی و خیاطی و #واکسی و تعمیرگاه است، بسته شده دق میکند و رو به قبله دراز میکشد. گرچه نمیداند قبله کدام سمت است!
📚جلال آل احمد، غربزدگی، صفحات ۱۴۷ و ۱۴۸.