eitaa logo
مؤسسه کریمه آل رسول(سلام اللّه علیها)
730 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
130 فایل
💠 تقدیر شده به عنوان مؤسسه برگزیده کشور 💠با بهره‌مندی از بهترین اساتید کشوری و بین‌المللی 💠با ۱۲ سال تجربه موفق در برگزاری دوره‌های تربیت مربی و دوره های آموزش عمومی مدیر کانال: @zaerkarimeh 🍁sapp.ir/karimehalrasool 🍁eitaa.com/karimehalrasool
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت . اویک زن روحانی مطابق قرآن بود. ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت. او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد. دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود. بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند. حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند: آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟ ایشان در پاسخ گفتند: «اگر می دانستم صلوات چه گنجی است، تمام عمر صلوات می‌فرستادم» 📗 پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 حکایتی جالب از عنایت امام رضا علیه السلام در شب اول قبر به مرحوم آیت‌الله‌العظمی حائری یزدی 🟡 مرحوم آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) فرمودند: بعد از فوت آیت الله حائری یزدی شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: ▫️وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ▫️ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. ⚡️آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. ▫️بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. 🔹صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. 🔹هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. ✨آقایی را دیدم از جنس نور.  ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. 🔹راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد.. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام فرزند شهید نصرالله به رهبر معظم انقلاب ▪️اگر هزار بار کشته شویم تو را رها نمی‌کنیم، ای فرزند حسین سید «محمدعلی نصرالله» در پیامی خطاب به رهبر انقلاب: 🔹عاشورا را امسال از دل کربلا زنده نگه خواهیم داشت. با داغ از دست دادن عباس، با سوزاندن خیمه‌ها، و اندوه یتیمان، با بدن‌‌های قطعه‌ قطعه‌ شده در بیابان‌ها، با زنان داغدار، امسال متفاوت است. اما چیزی که تغییر نکرده، وفاداری و فداکاری ما برای حسین علیه‌السلام است. 🔹در این زمان، به فرمانده جبهه حق، فرزند حسین می‌گوییم: به خدا سوگند، اگر بدانیم که کشته می‌شویم، سپس سوزانده می‌شویم، سپس تکه‌تکه در هوا پراکنده می‌شویم، سپس زنده می‌شویم و این کار هزار بار با ما انجام شود، باز هم تو را رها نمی‌کنیم، ای فرزند حسین! 🔹اگر در سال ۶۱ هجری با یاران حسین علیه‌السلام در کربلا بودیم، با آنان می‌گفتیم: ای حسین، تو را رها نمی‌کنیم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b