eitaa logo
باهم
271 دنبال‌کننده
34.9هزار عکس
28.7هزار ویدیو
821 فایل
استقلال آزادي جمهوري اسلامي @Gh123 Admin @Arangeh @Malardiha
مشاهده در ایتا
دانلود
#عاشقانه شب رفت و ... حدیث ما به پایان نرسید ، شب را چه گُنه ... حدیث ما بود دراز ، شبتون بی غم 💚 🍃💔 @delneveshtehfh
هدایت شده از 
وعده جدید وزیر آموزش و پرورش: معوقات رتبه‌بندی معلمان با حقوق بهمن یکجا پرداخت می‌شود. + چی بشه این حقوق بهمن!!!😍 اضافه کاری پارسال، رتبه بندی امسال، امتحانات پارسال، عیدی و ... کاش هر سال انتخابات باشه 😊 با این وصف در آخر بهمن ماه فرهنگیان نجومی بگیر خواهند شد و احتمالا یارانه و کمک معیشتی آنها قطع میشود! 😎 #طنز #عاشقانه #گیف #سرگرمی #ترفند #خبر #موسیقی @Liketel_ir
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 💄💋 سیاست های زنانه ‍ زنان نباید طوری رفتار کنند که مردان احساس کنند آنها برتری خود را به رخ می کشند. حتی اگر از جهات مختلفی از همسرتان برتر هستید هرگز این نکته را به رخ او نکشید. گام به گام با همسرتان پیش نروید، یک قدم عقب تر از او بایستید، اجازه دهید همسرتان بداند شما به او به عنوان رهبر خانه باور دارید. این یک قدم کوچک، تاثیر بزرگی در بهبود زندگی زناشویی شما ایفا می کند. 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 💄💋 ‍ ‍ 💃بانوی قررری💃 👊 مستقل باش 👩🏼 خانم هایی که در نبود همسرشون حتی یه بستنی هم نمیتونن برا خودشون بخرن کم کم از چشم همسر میفتن یه خانوم جذاب در عین طناز بودن و زن بودن، مستقل بودن رو فراموش نمیکنه. اگه برای کارهای خیلی کوچیک هم به شوهرتون وابسته باشین ممکنه که فکر کنه که خانمش بی عرضه است و هیچی بلد نیست. البته حواستون باشه کارهای مردونه به خصوص در حضور همسر به هیچ وجه بر عهده شما نیست. 💗 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 💄💋 ☑️­خانم ها و آقایان یکی از نکات مهم زندگی مشترک همسر خود را بهترین همسر دنیا دانستن است اگر زن و شوهر به یکدیگر به عنوان بهترین همسر نگاه کنند، قطعا محبتشان نسبت به هم بیشتر خواهد شد و خوبی های یکدیگر را بیشتر می بینند این کار باعث می شود که: دیگر مقایسه نمی کنند . توقع بیجا ندارند . احترام بیشتر می شود . 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ لحظاتی با دیدن این کلیپ تمامی غصّه های دنیا را فراموش خواهید کرد پس این لحظه را از دست ندید 😅 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 🌸🍃خداوندا،چرا زنــــــها👸 عزیزند... چرا مثل کباب🍢 خیلی لذیذند... چرا مثل قناری ناز دارند... چرا مثل کلاغ قارقار دارند... همیشه عاشقه😍 ظرف وظروفند... سر ماه عاشق کارت حقوقند💸... خداوندا بده صبری به دلها... که مردها🙇 عاجزند از دست زنها... 😁😜😂 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 💄💋 💕حواستون باشه شیطون نمیتونه ببینه یه زن و شوهر عاشقونه در کنار هم زندگی میکنن،چون وقتی با محبت به هم نگاه کنن ، خداوند بهشون نظر رحمت داره ! 💕💞💞 پس با مشاجره و دعوا زمینه خوشحالی شیطون رو فراهم نکنید❤️❤️ 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
هدایت شده از 
✍️ 💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 💄💋 🔱هنگامی که مردتان به نزدتان می اید و شما را مخاطب قرار میدهد ازکارتان کاملا دست بکشید و به او نگاه کنید ثابت کنید که تمام حواستان به‌ او است❤️ 🌸🍃 💓 @ejgham 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشه‌ای از زندگی علیه‌السلام و حضرت سلام‌الله‌علیها 🎙 ┏━ᬉ━〰️〰️🌺〰️┓ 🆔@houshyari_jafar575 ┗━〰️〰️〰️〰️━ ⃟❤️ᬉ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زن و بچه من فیلم نگیر بی ادب😂😂 ‌. ❤️ 😍 🤣 ¥␥ کـــــــــــلـیپــــ : C‌ l i p ␥¥ Ru:╰┈➤ @inesta_love ❤️‍🔥 .
هدایت شده از سروده‌های تهمتن
بسم الله الرحمن الرحیم «نماز عشق» صدایت را ز هر شعر و ترانه دوست‌تر دارم نگاهت را ز وصل عارفانه دوست‌تر دارم شمیم صبحگاهی نِکهَت گیسوی افشانت که این بو را ز هر عطر زنانه دوست‌تر دارم کنارت چون نشینم غرقه در آرامشی محضم حضورت را ز حال شاعرانه دوست‌تر دارم گمانم یک دو رکعت عاشقی سویت روا باشد نماز عشق را از هر دوگانه دوست‌تر دارم تهمتن هستم و تو دختر شاه سمنگانی اسیری را ز رزم فاتحانه دوست‌تر دارم سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems