هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
139801020929382511697997.mp3
11.68M
🔊 مداحی محمود کریمی در مصائب حضرت زینب (س)
👉 https://tn.ai/2219993
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 #مداحی_عراقی
از زبان حضرت زينب كبرى(س)
الرادود: الحاج باسم الكربلائي
🚩 مَرتِين مَرتِـيـن إجيتِچ كــربلة
مَـرَّة سِـبِــيَــة اُو مَرَّة اِمدلِلَـة
دوبار آمدم به كربلا اسير و ترسان😭
#پیاده_روی_اربعین ❤️
🇮🇶 به کانال تخصصى آموزش #لهجه #عراقی بپیوندید❤️
✅ @iraqi_asan
🔸روسیه ۵۰ هزار کیت تشخیص کرونا به ایران داد
🔹سفیر ایران در مسکو اعلام کرد: دولت روسیه امروز سهشنبه ۵۰ هزار کیت ویژه آزمایش تشخیص ویروس کرونا به نماینده سفارت ایران اهدا کرد.
🆔 @YjcNewsChannel
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
🔸رئیس جدید کارکنان کاخ سفید قرنطینه شد
🔹«مارک میدوز» که اخیرا از سوی رئیسجمهور آمریکا به عنوان رئیس جدید کارکنان کاخ سفید تعیین شده، به دلیل تماس با فرد مبتلا به کرونا خود را قرنطینه کرد.
🆔 @YjcNewsChannel
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلف شدن شیر نر :
از این کلیپ میشه آموخت اگر بخوایم کاری رو بدون برنامه و نقشه انجام بدهیم و استراتژی برایش در نظر نگیریم چیزی شبیه سرانجام شیر نر میشه !
شیر نر بدترین شیوه را برای شکار یک بوفالو بالغ انتخاب کرده حمله از جلو !
دقیقا جایی که نقطه قوت یک بوفالو است
🍃🍂 @KhaFaNesTaN
هدایت شده از کانال مسجد
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
👇 چنین فرمودند : 👇
🔸اگر همدیگر را دوست ندارید به جایی نمی رسید🔸
اگر کسی، مومنی را به عنوان #مومن در آغوش بگیرد یا با او دیدار کند، مثل این است که خدا را در عرش زیارت کرده است.
چه حرف عجیبی است درباره ی انسان!!
این معنای #انسان_شناسی است:
«من زار أخاه المومن کمن زار الله فی عرشه»؛ این تعریف انسان است. یعنی انسان موجودی است که می تواند دیدن او به معنای دیدن خدا باشد.
اما شما می گویید مگر می شود؟
همین «#مگر_می_شود»،
کار دستت می دهد!
او گفته که می شود،
تو می گویی «مگر می شود»؟
از این جهت [در گذشته] مومنین مسافرت می کردند برای زیارت برادر دینی شان، از شهری به شهر دیگر می رفتند که او را ببینند.
اگر همدیگر را دوست ندارید به جایی نمی رسید. وقتی که دوست نداری از او جدایی، وقتی از او جدایی #شیطان تو را تنها گیر می آورد. وقتی تنها گیرت بیاورد می خوردتت، قورتت می دهد، تو تنها بشو، «الشاذ من الغنم للذئب»،
اگر یک گوسفندی از گله ی گوسفند جدا شود، گرگ دنبال همان می گردد. شیطان گرگ است دنبال زمانی می گردد که تو از رفقایت جدا شده ای، توصیه می کنم که همدیگر را دوست بدارید و این را به عنوان یک #اصل برای خودتان قرار دهید. جدی بگیرید.
#اهمیت_مسجد
#نمازهای_جماعت
#رفقای_مسجدی
#دلسوز_همدیگر
#کانال_مسجد👇
https://eitaa.com/mashedebady54
💠با موافقت رهبر معظم انقلاب «مدافعان سلامت»، «شهید خدمت» محسوب میشوند
🔹رهبر معظم انقلاب با پیشنهاد وزیر بهداشت مبنی بر شهید خدمت محسوب شدن کادر پزشکی، پرستاری،بهداشتی و خدماتی که در جبهه خدمترسانی به بیماران مبتلا به کرونا جان خود را از دست دادند موافقت کرد.
✅eitaa.com/safir_channel ایتا
✅ sapp.ir/safir_channel سروش
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
#تحلیل_و_تبیین
💢سهلانگاری در شیوع بیماری حرام شرعی است
🔸حضرت آیتالله العظمی خامنهای با تأکید بر رعایت دستورالعملهای بهداشتی و توصیه پزشکان فرمودند: «یقیناً هر چیزی که کمک کند به سلامت جامعه و عدم شیوع این بیماری، یک حسنه است؛ در نقطهی مقابل هر چیزی که کمک کند به شیوع این بیماری، یک سیّئه است. خدای متعال ما را موظّف کرده که نسبت به سلامت خودمان و سلامت دیگران، سلامت مردم، احساس مسئولیّت کنیم.» ۱۳۹۸/۱۲/۱۳
🔻به همین مناسبت حجتالاسلام والمسلمین عباس کعبی، استاد حوزه علمیه قم، در این نوشتار به بررسی ابعاد فقهی بیانات رهبرانقلاب درباره حفظ سلامت خود و دیگران پرداخته است که بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن آن را منتشر میکند.
▫️حفظ سلامت خود و مراقبت از سلامت دیگران در برابر بیماریهایی که خطر جانی و یا ضرر شدیدی داشته باشد، واجب شرعی است. دلیل عمدهی این مسأله قاعدهی «وجوب حفظ نفس» و قاعدهی «لاضرر» و قاعدهی «احسان» است.
▫️بدیهی است هر اقدامی که جان خود یا دیگری را در معرض آسیب قرار میدهد، حرام و مسئولیتآور است و ضمان شرعی دارد.
🔗 http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=45139
✅eitaa.com/safir_channel ایتا
✅ sapp.ir/safir_channel سروش
هدایت شده از من انقلابي ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی
🏴انتشار به مناسبت وفات حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
@Bisimchimedia
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
🔴استان نجف اشرف قرنطینه شد
🔹مرکز فرماندهی پلیس استان نجف اشرف از بسته شدن وردوی و خروجیهای این استان و قرنطینه آن به مدت یک هفته در راستای مقابله با شیوع ویروس کرونا خبر داد.
✅eitaa.com/safir_channel ایتا
✅ sapp.ir/safir_channel سروش
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضه حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها
🎙حجةالاسلام #میرزامحمدی
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
نان را چگونه از کرونا دور نگه داریم؟
نکات آموزشی و بهداشتی برای نانواییها و مردم در روزهای شیوع کرونا👆
🍏 @almasominteb
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖
🖇 #قسمت_چهلم 🖇
✨ #در_خط_مقدم🍃
✔️راوی:محمد رضا ناجی
از مؤسسه ي اسلام اصيل با هادي آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون آمد و بيشتر مشغول درس بود. ما در ايام محرم در مسجد هندي نجف همديگر را مي ديديم.
بعد از مدتي بحران داعش پيش آمد. هادي را بيشتر از قبل مي ديدم. من در جريان نمايشگاه فرهنگي با او همکاري داشتم.
يک روز مي خواستم به منطقه ي عملياتي بروم که هادي را ديدم. او اصرار داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با هادي حرکت کرديم.
او خيلي آماده و خوشحال بود. انگار گمشده اش را پيدا کرده. در آنجا روي يک کاغذ نوشته بود: عاشق مبارزه با صهيونيست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.
بعد از چند روز راهي شهر شيعه نشين «بلد» شديم. اين شهر محاصره شده بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.
اين مسير تحت اشراف تک تيراندازهاي داعش بود. هر کسي نمي توانست به راحتي وارد شهر بلد شود.
صبح به نيروهاي خط مقدم ملحق شديم. هادي با اينکه به عنوان تصويربردار آمده بود، اما يک سلاح در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف را آنجا از هادي گرفتيم.
همان جا ديدم که هادي پيشاني بندهاي زيباي يا زهرا (علیها سلام) را بين رزمندگان پخش مي کند.
آن روز در تقسيم غذا بين رزمندگان کمک کرد. خيلي خوشحال و سر حال بود.
مي گفت: جبهه ي اينجا حال و هواي دفاع مقدس ما را دارد. اين بچه ها مثل بسيجي هاي خود ما هستند.
هادي مدتي در منطقه ي عمليات بلد حضور داشت. در چند مورد پيش روي و حمله ي رزمندگان حضور داشت و خاطرات خوبي را از خودش به يادگار گذاشت.
در آن ايام هميشه دوربين در دست داشت و مشغول فيلم برداري و عکاسي بود.
يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک دکل مخابراتي هست که پرچم داعش بالاي آن نصب شده. بيا برويم و پرچم را پايين بکشيم.
گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين پرچم نزديک مي شود تا او را بزنند.
در ثاني شما تجربه ي بالا رفتن از دکل داري؟ اين دکل خيلي بلند است.
ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام ندهد.
عمليات بلد تمام شد و اين شهر آزاد شد. هادي تقاضاي اعزام به سامرا داشت. رفتم و کار اعزام او را انجام دادم. با او راهي منطقه ي سامرا شده و به زيارت رفتيم.
سه روز بعد با هم به يک منطقه ي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطره ي داعش بود. من و برخي رزمندگان، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً مي ترسيديم.
هادي شجاعانه جلو مي رفت و فرياد ميزد: لاتخاف، لاتخاف ماکوشيئ... نترس، نترس چيزي نيست.
ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از صبح تا عصر در آنجا محاصره شديم. خيلي ترس داشت. نمي دانستيم چه کنيم اما هادي خيلي شاد بود! به همه روحيه مي داد.
عصر بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي بغداد شديم. بعد هم نجف رفتيم و چند روز بعد هادي به تنهايي راهي سامرا شد.
ما از طريق شبکه هاي اجتماعي با هم در ارتباط بوديم. يک شب وقتي با هادي صحبت مي کردم گفت: اينجا اوضاع ما بحراني است! من امروز در يک قدمي شهادت بودم.
او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها منفجر شد. من بالاي پشت بام خانه بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط خانه خودش را منفجر کرد و...
چند روز بعد هادي به نجف برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقه ي مقداديه رفت. از آنجا هم راهي سامرا شد.
دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با هادي تماس گرفتم و گفتم: کي برمي گردي؟
گفت: ان شاءالله مصلحت ما شهادت است!
من هم گفتم اين هفته پيش شما مي آيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.
اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که هادي شهيد شده.
#ادامــه_دارد.....
✍نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیت شهید ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
➖🔝🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂🔝➖
➬ @mataleb_mazhabi313 ♡
#ثواب_نشر_مطالب_هدیه_به_امام_زمان_عج
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_تصویری
🔎 #همسفران_کربلا #حضرت_زینب
🎤 شیخ حسین #انصاریان
👈 همه خوبان دور محمل زینب
┈••✾•🍃⚫🌿•✾••┈┈
🚩 کانال البرهان
╭┅────────┅╮
▶️ @alburhan_110 ◀️
╰┅────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نه ایرانه
نه تاجیکستان، افغانستان یا کشوری فارسی زبان
اینجا فلسطین اشغالیه جایی که علاوه بر یگان 8200 ارتش اسرائیل که ماموریت جنگ روانی علیه ایران رو داره دبیرستانی هم مشغول آموزش زبان فارسی به جوانان صهیونیسته تا کارهای جاسوسی و اطلاعاتی انجام بدن
باشه ما توهم توطئه داریم :)
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*587* استاد قرائتی : ریای مستحبی و واجب هم داریم
@aparatjoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*585* حسن روحانی و پارادوکس حجاب- بگذارید مردم راحت باشند و خودشان راه بهشت را انتخاب کنند
شامل : حجاب - ارتش - دین - دوشان تپه
@aparatjoo
هدایت شده از من انقلابي ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢علم الهدی: ضریح طلا و نقره حرم کسی را شفا نمی دهد‼️
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#ویروس_کرونا
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کسی #شهید نبود
شهید نمی شود
🌷تپه لاله ها-حرم مطهر شهدای گمنام👇
🆔 @tappelaleha
هدایت شده از من انقلابي ام
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هفدهم
💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشیها همه تن و بدنمان میلرزید.
اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمیداد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رختخوابها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»
💠 چهارچوب فلزی پنجرههای خانه مدام از موج #انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.
آخرین نفر زنعمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکشهای انفجار بهتون نمیخوره!»
💠 اما من میدانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپشهای قلب #عاشقش را در قفسه سینهام احساس کردم.
من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟
💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
💠 داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
💠 ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
💠 عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.
نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe