eitaa logo
کاروان انقلاب
696 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
155 فایل
🌞ادامه راه انقلاب اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) : اللّهمّ إنّی أعوذ بک من جار السّوء فی دار المقامة فإنّ جار البادیة یتحوّل. خدایا از همسایۀ بد در خانه اقامت به تو پناه مى‌برم زیرا همسایۀ صحرا بزودى تغییر مى‌یابد. نهج الفصاحه - حدیث ۱۱۴ 🇮🇷 @karvane2
هدایت شده از مردان خدا 📿
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●به یاد امیر سرتیپ دوم جانباز غضنفر آذرفر ●او فاتح ارتفاعات حاج عمران و  اسوه تکاوران ایران بود. ●شیر مردی از خطه لرستان غیور که نامش در تاریخ این سرزمین جاودانه خواهد ماند. ●گفتنی‌ است این فرمانده برجسته دوران دفاع مقدس  دیروز در سن ۸۴ سالگی به همرزمان شهیدش پیوست...  ●هدیه به روح مطهرش فاتحه با صلوات🍀 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پوتین نتانیاهو رو‌ نادیده گرفت و دست نداد . این کلیپ به طور وسیع در فضای مجازی و تایم‌لاین خارجی‌ها درحال پخش هست. 🇮🇷 @karvane2
enc_16459528285570711557767.mp3
5.62M
سالروز شهادت جانسوز باب الحوائج الی الله حضرت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد.🏴🏴🏴 🇮🇷 @karvane2
🔰 خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! ✿ در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سروقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبۀ هفتۀ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 😔 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود. ◇ روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. ◇ فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🔹 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هرچه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. ◇ به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.😔 ◇ من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! ◇ بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم.😭 آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. ◇ اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 👥 پدر و مادرم هردو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را بازکردم دیدم هردو گریه کرده‌اند. با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هردو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هردو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 👈 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هرچه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. ♨️ ❗️ خیلی وحشت كرده بوديم.🔥 ✨ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانۀ این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🔺آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجاآوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. ◇ اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🔹 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند.🏴 ◾️یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هرسال که می‌گذرد برکت را  به واسطۀ نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📗 کتاب پر پرواز ، ص ۱۲۲ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✅ از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 📘❣🌹💙💜💙🌹❣📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانلود+دعای+توسل+مهدی+سماواتی+++متن.mp3
10.19M
🌸قرار چهارشنبه شب هامون دعای توسل بنیابت از شهدایی دفاع مقدس شهید ابراهیم هادی شهدایی مدافعان حرم🌸 ♥التماس دعای شهادت♥ برای سلامتی اقا صاحب زمان عج برای حاجت اعضای کانال شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی 🤲🏻 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌حضࢪٺ‌زینب‌کبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🌹🕊🌹 علاّمه مجلسی فرموده است: در بعضی از کتاب‌های شایسته احترام از محمّد بن بابویه نقل کرده‌اند که این دعا را از امامان(علیهم‌السلام) روایت کرده و گفته است: در هیچ امری آن را نخواندم مگر آنکه به زودی اثر اجابت آن را یافتم التماس دعا 🌼🕊🌼 🌹شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج 🌹 ❤اَللهُمَ صَّلِ عَلےِمُحَمَدوآلِ مُحَمَدوعَجِل فَرَجَهُم❤
هدایت شده از کاروان انقلاب
🔰 خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! ✿ در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سروقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبۀ هفتۀ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 😔 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود. ◇ روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. ◇ فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🔹 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هرچه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. ◇ به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.😔 ◇ من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! ◇ بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم.😭 آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. ◇ اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 👥 پدر و مادرم هردو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را بازکردم دیدم هردو گریه کرده‌اند. با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هردو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هردو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 👈 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هرچه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. ♨️ ❗️ خیلی وحشت كرده بوديم.🔥 ✨ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانۀ این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🔺آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجاآوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. ◇ اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🔹 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند.🏴 ◾️یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هرسال که می‌گذرد برکت را  به واسطۀ نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📗 کتاب پر پرواز ، ص ۱۲۲ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✅ از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 📘❣🌹💙💜💙🌹❣📘
هدایت شده از اخبار تهران20:20
🔸وزیر بهداشت: کاشت ناخن و مژه برای پزشکان و تمامی پرسنل بیمارستانی ممنوع است و با متخلفان برخورد می‌شود 🎴به کانال بپیوندید 👇 @bisto20_irib @bisto20_irib @bisto20_irib @bisto20_irib
هدایت شده از اخبار تهران20:20
🔸️پادشاه انگلیس سرطان گرفت 🔹کاخ باکینگهام از ابتلای «چارلز سوم» پادشاه این کشور به سرطان خبر داد. 🎴به کانال بپیوندید 👇 @bisto20_irib @bisto20_irib @bisto20_irib @bisto20_irib