نامة امام حسین علیه السلام به حبیب بن مظاهر
دکتر مجتبی خندان
کلید واژه : حبیب ابن مظاهر ، مسلم بن اوسجه ، دعوت ، توفیق ، وجدان ، تفکر ، قرآن ، نماز ، صله رحم
معصومین : پیامبر ، امام علی ، امام حسین ، امام سجاد علیهم السلام
من حسین ابن علی الی الرجل الفقیه لا تَبخل علینا بنفسک یُجازیک رسول الله یوم القیامه
مقدمه
بحث در رابطه با نامههای حضرت امام حسین علیه السلام به افراد و اصحاب و یاران مختلف بود، یکی از نامههایی که امام حسین نوشته است و در آثار متأخرین آمده، نامهای است که به حبیب بن مظاهر مرقوم فرمودهاند. میدانید که حبیب بن مظاهر از اصحاب پیغمبر گرامی اسلام است و این شخصیت، کسی است که پیغمبر و اهل بیت را خیلی دوست داشت و علاقهمند به اهل بیت بود. حبیب ابن مظاهر در کوفه بوده است. من امروز این نامه را مورد بحث قرار میدهم، البته نامة کوتاهی است.
متن نامه امام حسین به حبیب
در این نامه حضرت نوشته است: «من حسین ابن علی اِلی الرَجلِ الفقیه»؛ این نامهایی از حسین بن علی است به یک انسان فهمیده. امام حسین حبیب را فقیه؛ یعنی فهمیده خطاب کرده است، البته کلمة فقیه در آن زمان به معنای امروزیاش نبود، به معنی دانا و فهیم بود. این نامه از حسین است به یک انسان فهیم و دانا. جناب حبیب! این نامه را من به تو مینویسم: «لا تَبخل علینا بِنفسک»؛ حبیب از جانت بر ما دریغ نکن و ما را یاری کن، «یجازیک رسول الله یوم القیامه»؛ من حسین قول ميدهم جدم، رسول خدا جواب این حرکت و جواب این یاریت را بدهد و جزایت را از پیغمبر بگیری. نامه همین است، گفت در خانه اگر کس است یک حرف بس است. همین نامه حبیب را آتش زد، همین نامه حبیب را هوایی کرد. همین نامة امام حسین را دریافت کرد- نوشتهاند ظاهراً بعد از شهادت مسلم ابن عقیل هم بوده- که حضرت فقط نوشته: حبیب ما را یاری کن، جدم رسول الله جزایت را میدهد. مسلم بن اوسجه را از کوفه برداشت و آمدند به کربلا و خودشان را به امام حسین رساندند.
خوشحالی زینب از آمدن حبیب به کربلا
ظاهراً در همین ایام محرم، نزدیک عاشورا هم بوده است که زینب کبری سلام الله علیها میگوید من نگاه میکردم میدیدم لشگر دشمن دائم در حال زیاد شدن است، اما کسی نمیآید به برادر من بپیوندد. ما کم هم ميشدیم، بعضیها میرفتند، اما کسی نمیآمد. لشکر امام حسین در اقلیت بودند، متأسفانه گاهی وضعیت حق این گونه است، باطل چون زرق و برق دارد و دنیا را در پی دارد بیشتر به آن گرایش مییابند. زینب سلام الله علیها میگوید یک وقت دیدیم که از دور یک سیاهی دارد میآید، دو نفر در حال حرکتاند. از برادرم امام حسین پرسیدم که اینها که هستند؟ امام فرمود: اینها هم سپاهیان من هستند، این حبیب بن مظاهر است و این هم مسلم ابن اوسجه. زینب کبری از این که حبیب آمده خیلی خوشحال شد، عرضه داشت سلام مرا به حبیب برسان. امام حسین به استقبال این دو آمد. وقتی اینها وارد شدند امام به حبیب فرمود: خواهرم زینب به شما سلام رسانده. ميگویند حبیب ابن مظاهر به حدی منقلب شد که خاکها را برمیداشت و روی سر و صورت خودش میریخت، گفت من که هستم که زینب به من سلام برساند، زینب به یاد من بوده. از این کلام اباعبدالله علیه السلام ، خیلی خوشحال شد.
وصف حبیب در شب عاشورا
حبیب ابن مظاهر کسی است که نافع ابن هلال میگوید در شب عاشورا من و حبیب با عدهای از اصحاب جلوی خیمة حضرت زینب رفتیم، عرض کردیم: خانم، مطمئن باش ما حسین را تنها نمیگذاریم، تا ما هستیم نمیگذاریم ضربهای و لطمهای به فرزند زهرا وارد شود. عرض من این است که حبیب جواب نامه را با عملش داد.
پاسخ منافقین به دعوت امام حسین علیه السلام
امام حسین برای خیلیها نامه نوشت که اصلاً گوش نکردند؛ وقتی نامة امام به احنف ابن قیس در بصره رسید، نامه را این چنین زیرنویس کرد: «فَاصْبِر إنّ وَعدَ اللهِ حَق» ؛ حسین، صبر کن، ان شاء الله کارها درست میشود، و خودش نیامد. وقتی امام حسین شخصاً پیش عبیدالله حرّ جوفی رفت او نیامد. توفیق شامل هر کسی هم نمیشود. به یکی از افراد معروف گفتند: آقا، تو چرا در کربلا نبودی؟ - خیلیها از اصحاب پیغمبر، از افراد مَعنون و با نام و نشان در قضیةکربلا حضور نداشتند- گفت: اینها انسانهای ویژهای بودند که اسامی آنها از قبل مشخص بود؛ یعنی توفیق خاصی داشتند.
افراد کاروان امام حسین علیه السلام
اما در این کاروان حسینی کسانی هستند که تازه از راه رسیدند؛ مثل حر و زهیر. کسانی هم هستند که از میان لشکر عمرسعد آمدند و پیوستند؛ مثل ابوالحُطوف و سعد. این دو تا ظهر عاشورا هم در لشکر ابن زیاد بودند و در آن لحظة آخر که امام حسین همة یارانش را از دست داد و فریاد «هل من ناصر» را زد، این دو برادر از لشکر ابن زیاد جدا شدند و به امام حسین پیوستند سابقة خیلی خوبی هم ندارند، اما بالاخره عوض شدند.
توفیق
امام در این نامه به حبیب نوشته است: حبیب تو جانت را از ما دریغ نکن، جدم، رسول خدا پاسخ تو را خواهد داد و جزای این کارت را خواهد داد. به همین مناسبت امروز من بحثی را تحت عنوان توفیق مطرح کنم.
ببینید که توفیق لطف و عنایت خداست. این که انسان توفیق پیدا کند به زیارت برود، نماز اول وقت بخواند، مؤدب باشد لطف خداست. خیلیها هستند وضع مالیشان خوب است، اما توفیق کمک به مردم را ندارند، توفیق زیارت ندارند. یا شخصی خیلی پول خرج ميکند، خیلی کار ميکند، اما آن قدر از عمرش استفاده نمیکند. یکی را هم ميبینی عمرش کوتاه ولی پربرکت است، کار و درآمدش هم زیاد نیست، اما پنج بار به مکه رفته، ده بار به مشهد و زیارتهای متعدد رفته است. یعنی یک عوامل و زمینههایی لازم است. این که حضرت یوسف در اوج گناه گفت اگر خدا به من توفیق ندهد و خدا کمکم نکند من هم سقوط میکنم، من هم ممکن است بلغزم؛ « لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» اگر خدا یک گوشة چشم و یک عنایتی کند و دست لطفی بر سر انسان بکشد، انسان سقوط نمیکند. انسان خیلی جاها حفظ میشود. با بعضیها دوست نمیشود. با بعضیها ارتباط برقرار نمیکند. بعضی زمینهها اصلاً برایش فراهم نمیشود. عزیزان، بیایید سعی کنید این توفیق را از خدا بگیریم و در زندگیمان آن را کسی کنیم.
راههای به دست آوردن توفیق
من راههای آن را برای شما عرض میکنم، که چگونه میشود به توفیق رسید. امام صادق فرمود: «مَا کُلُّ مَنْ نَوَی شَیاً قَدَرَ عَلَیْه»؛ این گونه نیست که هر کس نیت کاری را کرد بتواند آن را انجام بدهد؛ «وَلا کُلّ من قَدَرَ عَلَی شَیءٍ وُفّقَ لَه». این گونه نیست که هر کس قدرت کاری را داشت بتواند انجام بدهد. یک وقت شخصی سالم است، پول هم دارد، همة امکانات را هم دارد، اما میبینید نميتواند یک حج برود. خودش هم متوجه نیست، میگوید سر و ته زندگیام کلاف سر در گم است. اما یک نفر دیگر را هم میبینید با یک درآمد ساده، زندگی آرامی دارد. این که میبینید برکت و عنایت در زندگی و عمر و کسب و کار بعضی افراد نیست و دائم با موانع مواجه هستند، یک عاملش این است که توفیق نداشته و به خود واگذار شدهاند.
دلیل دعای پیامبر جهت واگذار نشدن به حال خود
چرا پیغمبر سر به سجده میگذاشت و گریه میکرد و میفرمود: «اللهمَّ لا تَکِلنِی إلی نَفسی طَرْفَه عَیْنٍ أبَداً» ؛ خدایا مرا به خودم وامگذار. چون اگر خدا انسان را به خودش واگذار کند و دست توفیقش را از سرش بردارد مثل ماشین ترمز بریدة در سرازیری میشود که کسی نمیتواند آن را نگه دارد. ما این قدر قدرت نداریم که بگوییم با عقلمان و با وجدانمان خود را حفظ میکنیم، در اوج گناه و معصیت نه عقل کار میکند، نه وجدان.
بیهودگی بیداری برخی از وجدانها
وجدان غالباً بعد از گناه بیدار میشود. آن آقا وقتی بمب را در هیروشیما و ناکازاکی انداخت، وقتی سرگرد کِلوت انسانها را کشت و سوزاند، وقتی دویست هزار انسان را در ژاپن با یک بمب و با فشار یک دکمه از بین برد بعد پشیمان شد، حالا دیگر نمیشود اینها را زنده کرد، پشیمانی فایده ندارد، بعد وجدانش آمد و او را مذمت کرد. وقتی زلیخا یوسف را به زندان انداخت و آبها از آسیاب افتاد و به یوسف تهمت زده شد و زندانی شد، قرآن میگوید که بعد رفت سراغ وجدانش، گفت: «الآن حَصحَصَ الحَقّ» حالا حق را فهمیدم، یوسف بی گناه بود، تقصیر من بود. جبران بعضی از ضررها سخت است. هزینة بعضی از ضررها سنگین است. عمر سعد بعد از کربلا پشیمان شد، خولی پشیمان شد، عبیدالله حر جوفی پشیمان شد، اما حالا کیست که بیاید خون امام حسین را برگرداند. گاهی در مورد بعضی از اتفاقات و تصادفات انسان میگوید اگر فلان کار را کرده بودم ماشینم تصادف نمیکرد که پنج نفر را از دست بدهم. بله اگر کرده بودی! ولی حالا دیگر پشیمانی سودی ندارد. هزینه و جبران بعضی از پشیمانیها سنگین است. لذا توفیق میخواهد که حبیب این توفیق را داشت، مسلم بن اوسجه توفیق داشت، حرّ ابن یزید ریاحی توفیق داشت. زمینه برای زهیر هم فراهم شد، زهیر عثمانی مذهب است و نقل کردهاند که از ابتدا در خط امام حسین نبوده است.
توفیق والای ادب
اتفاقاً در روز عاشورا کسی همین موضوع را مطرح کرد، گفت: زهیر، تو با امام حسین نبودی، این جا چه کار میکنی؟ او گفت: من نبودم، اما شجاعتش را هم دارم که بگویم من او را دعوت نکردم. در جنگ بدر نیز گاهی پدر در سپاه دشمن بود و پسر در سپاه اسلام.
از خدا خواهیم توفیق ادب بی ادب محروم شد از لطف رب
بی تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد
اگر کسی توفیق مؤدب بودن مقابل پدر و مادر را نداشت، بالاخره پدر و مادر، ممکن است صبر و تحمل کنند، اما این فرزند بی ادب عاقبت به خیر نمیشود، و اولادش با او همین گونه برخورد میکنند، در زندگی و کسب و کارش برکت پیدا نمیشود، در زندگیاش گره ایجاد میشود. این که انسان به پدر و مادر خدمت کند، احترام بزرگتر را حفظ کند و در مجلس امام حسین شرکت کند، اینها همه توفیق ميخواهد قرآن میگوید: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا» ؛ اگر فضل و لطف و عنایت خدا نباشد، شما موفق نمیشوید. سئوال: ما از کجا توفیق پیدا کنیم؟ این توفیقی که امیرمؤمنان دربارة آن ميفرماید: «التّوفیق رأسُالسّعاده، التوفیق اوّلُ النّعمه» ؛ اولین نعمت در زندگی انسان توفیق است، اولین سعادت، نیز توفیق است. این توفیق را از کجا ميتوان پیدا کرد؟ من چند راه آن را برای شما بیان میکنم.
1. تفکر و اندیشه
گفتهاند یکی از راههای کسب توفیق، تفکر است. امیرمؤمنان میفرماید: «من تَفَکَرَ فی آلاء اللهِ سبحانه وُفّقَ» ؛ اگر انسان در نعمتهای خدا، در تاریخ و حوادث گذشته فکر کند، برای او توفیق حاصل میشود. اندیشه، توفیق میآورد. میدانید چرا؟ پاسخ این است: اگر انسان نشست و اندیشه کرد که سلیمانی بود، قارونی بود، هارونی بود، موسیای بود و همه رفتند این در انسان تحول ایجاد میکند. ببینید تاریخ چقدر تغییر کرده! سلیمان کجاست؟ قارون کجاست؟ کجا هستند آنهایی که دائم روی هم گذاشتند و جمع کردند؟
دست خالی بودن انسان هنگام مرگ
یک زمانی به غسالخانة بهشت زهرا رفته بودم، در آنجا گاهی روزی دویست، سیصد جنازه میشویند. جالب است که انسان بایستد و تماشا کند، وقتی جناره را میشویند از پشت شیشه هم معلوم است. پنج تا این طرف، پنج تا آن طرف، گاهی ده جنازه را همزمان میشویند، بعد ده تای بعدی، و همین طور ده تای بعدی. غالباً سیصد تا سهمیة شستشوی یک روز بهشت زهراست، با مقداری پایینتر یا بالاتر. وقتی انسان برای چند دقیقه میایستد و با خود مياندیشد که این جوان چه شده، میگویند مثلاً او کارمند بوده، سکته کرده. این یکی کاسب بوده، تصادف کرده. این دختر خانم فلان بیماری را داشته، و همین طور ......جنازههایی که پشت سر هم بیرون میآیند، یکی پس از دیگری نماز خوانده میشوند و کفن میشوند و هر کدام با یک ویژگی. اما وقتی نگاه ميکنید میبینید در همة آنها یک وجه مشترک هست و آن این است که همه دست خالی وارد قبر میشوند. هیچ کس از مال چیزی با خود نمیبرد، فقط کفن است که با خود ميبرد. آن وقت انسان به تأمل واداشته میشود.
راه زدودن زنگار از قلب
پیغمبر اکرم میفرماید: مردم «إنّ القُلُوبَ تَصدأ کَمَا یصدأُ الحَدیدَ قیلَ یا رسول الله وَ ما جَلاؤهَا قَالَ قِراءهُ القُرآنِ وَذِکْرُ المَوتِ» ؛ این قلبهای شما مثل آهن زنگ میزند – البته اگر پوک نشود خیلی خطر ندارد. گاهی آهن این قدر از بین میرود که وقتی میخواهی چکش بزنی له میشود و میپیچد. آهنی که دیگر از بین رفته و سوراخ شده وقتی به هر جای آن چکش میزنی دیگر فرو میریزد، این مشکل است. لذا نگذارید قلب این گونه بشود. قرآن میگوید بعضی از قلبها «طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» و «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ» ؛ مثل آن آهنی است که خورده شده، آن قدر قساوت گرفته که مثل سنگ شده است. اما قرآن دربارة بعضی از قلبها میگوید: «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم» ؛ زنگ زده، اگر آهن محکم باشد، زنگی که روی آن نشسته خیلی خطر ندارد، میشود با سمباده و با یک ضد زنگ آن را از بین برد. اگر قلب خیلی خراب نشده باشد، اگر گناه در روح خیلی رسوخ نکرده باشد، راحت میشود آن را زدود، میشود سمباده یا ضد زنگ زد- پیغمبر فرمود: گاهی قلبها رنگ میزند، جلوی زنگ زدنش را بگیرید. پرسیدند: یا رسول الله، چگونه؟ فرمود: ذکر معاد، و یاد قیامت، قلب را زنده میکند. همین موعظه و نصیحت، همین جلسات قلب را زنده میکند.
اهمیت تلاوت قرآن
همة حرفها را هم ممکن است همه یاد داشته باشند، اما چرا در قرآن بیش از سی مرتبه در یک سوره میگوید: «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَان»، این آیه چقدر در سورة الرحمن تکرار شده؟ بیش از سی مرتبه «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَان». در سورة شعرا هشت مرتبه در جاهای مختلف آمده: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِين»، مردم! در این قصهها برای شما علامت و نشانه است، به اینها توجه کنید. پیغمبر فرمود اگر میخواهی قلب زنگ نزند، ذکر مرگ، و قرائت قرآن برای آن مفید است. اگر انسان روزی یک بار به آیات قرآن نگاه کند، هر چند دو آیه بخواند، قلبش نورانی میشود. اگر یاد ندارد سورة قل هو الله را بخواند. اگر سواد ندارد، به قرآن نگاه کند. نظر به قرآن عبادت است؛ «النَّظرُ الی القرآن بغیرِ قرائهٍ عباده». به آیات نگاه کن، همین که آیات را ببینی ثواب دارد. سورة قل هو الله را از روی قرآن بخوان، سورة حمد را از روی قرآن بخوان. قرآن را باز کن، بگذار این قلب از کانالهای مختلف نور بگیرد. وقتی از حفظ میخوانی زیان فقط کانال است، اما وقتی از رو میخوانی، و وقتی بلند هم میخوانی گوشت ميشنود، چشمت میبیند، و زبانت هم ميگوید؛ سه کانال به قلبت نور میرساند. بگذار از سه، چهار شبکه نورانیت بگیری.
پیامبر فرمود: «مَن قَرَأ عَشرَ آیاتٍ فِی لیلَهٍ لَمْ یُکتَب مِنَالغافِلِین» ؛ کسی که در روز ده آیه از قرآن بخواند دیگر غافل نیست. این اثر دارد، اگر سراغ تفسیر و ترجمهاش هم رفتی که دیگر نور علی نور است، «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» ؛ عقل و فهمت هم میشود چهارمین کانال؛ هم میفهمی، هم میبینی، هم میشنوی و هم میخوانی، در این حالت دیگر تأثیر زیادی دارد. عزیزان! حبیب توفیق داشت که آمد کنار امام حسین، زهیر توفیق داشت. اگر توفیق میخواهید، راه دارد و یک راهش تفکر است.
2. نماز اول وقت
یک راه کسب توفیق هم نماز اول وقت است. این نماز اول وقت مخصوصاً به صورت جماعت و مخصوصاً در صف اول باعث کسب توفیق است. ما گاهی ثواب را مجانی از دست میدهیم. در حالی که مسجد کنار خانة ماست، در خانه نماز میخوانیم. به مسجد برو، خود مسجد ثوابش را چند صد برابر میکند، ولو این که نماز تمام شده باشد. اگر به نماز جماعت رسیدی که چند هزار برابرش میکند. اگر در صف اول ایستادی که مثل جهاد در راه خداست؛ امام کاظم فرمود: «إنّ الصّلَاه فِی الصّفّ الأوّل کَالجَهادِ فِی سَبیل الله عَزّوجلّ». مثل یک جهاد است و ثواب نماز یک هزار برابر و یک صد برابر میشود. این خیلی است. ممکن است بگویی ما این قدر به ثواب نیاز نداریم. چه کسی میگوید نیاز نداریم؟! قرار است در آن جا (آخرت) جاودانه بمانی. امیرمؤمنان میفرماید: «ان تَعبد الله بقدرِ حاجتک الیه» ؛ مگر چقدر به خدا نیاز داری؟ شما آن جا خیلی به نور نیاز داری، چرا کم کاری میکنی؟ تا نور هزار است، چرا سراغ نور پنجاه و صد میروی؟!
یکی از دلایل اهمیت نماز جماعت
میگویند بوعلی سینا به ابوسعید ابوالخیر نوشت که چرا نماز جماعت این قدر ثواب دارد؟! اباسعید در پاسخ بوعلی نوشت که: جناب بوعلی، گاهی خانة انسان تاریک است، یک شمع یا یک چراغ روشن میکند. حال اگر باد بوزد این چراغ خاموش میشود و دیگر نور نیست. یا اگر دزد بیاید این چراغ را بردارد و ببرد، خانه تاریک میشود. اما اگر در جایی که هزار یا دویست و یا صد تا چراغ و شمع روشن کنند، وقتی باد بوزد همه را خاموش نمیکند، یکی دو تا، پنج تا، در بین آنها روشن میماند. تاریکی محض نمیشود، و ا نسان راهش را پیدا میکند. گفت شما وقتی به مسجد میروی صد تا چراغ روشن است، اگر من آدم بدی هستم شاید کنار دستی من آدم خوبی باشد. یا شاید امام جماعت انسان متدینی است، اهل نماز است، اهل تدین است. شاید این آقایی که اینجا ایستاده عارف است.
در روایات داریم خداوند بعضی از اقوام را عذاب نمیکند و به آنها نظر لطف میکند؛ چون در بین آنها متدینین وجود دارند. گاهی در یک محله دو نفر متدین هستند، آن محله مورد توجه قرار میگیرد. وقتی در یک قبرستان یک متدین دفن میشود سایر اموات در آن شب بهرهمند ميشوند، این تأثیر عمل انسان است. در روایات داریم که خداوند عذاب را از بعضیها به خاطر افراد خوبی که در بین آنها هستند دفع میکند. پس اگر توفیق میخواهید؛ 1- تفکر و اندیشه کنید، 2- نماز اول وقت و نماز جماعت بخوانید.
3. احترام به والدین
احترام به پدر و مادر، عجیب توفیق انسان را زیاد میکند! و عجیب برکت میدهد!
4. صلة رحم
صلة رحم و ارتباط با فامیل توفیق میآورد. شما به اول سورة نساء نگاه کنید، آیة اول سورة نساء عجیب است. خدا میگوید از شما در قیامت از دو چیز سؤال میکنند: 1- از خودم،2- از ارحام.
صبحت بخیرآقای من.mp3
10.2M
آقا جان صبحت بخیر
# لبیک یا مهدی
# کانون مهدویت کاشان
https://eitaa.com/kashanemahdavy
خدا ارحام را کنار نام خودش آورده است. در آیة اول سورة نساء میگوید: «اتّقوا الله الّذی»؛ بپرهیزید، تقوا کنید و خوف داشته باشید، ادامة آیه این گونه است:«تَسائَلون بِهِ و الأرحامَ» از شما سئوال میشود در مورد بندگی خدا و در مورد ارحامتان.
میگویند روزی امیرالمؤمنین در سخنانش فرمود: مردم از گناهانی که مرگ را جلو میاندازد بپرهیزید. شخصی گفت: آقا، مگر گناهی هم داریم که مرگ را جلو بیاندازد؟ آقا فرمود: «نَعَمْ ؛ قَطیعَه الرَّحِمِ» ؛ قطع ارتباط با فامیل و با برادر عمر را کوتاه میکند.
حقوق برادر از نگاه امام سجاد علیه السلام
امام سجاد در «تحف العقول» آن رسالة حقوق که خیلی معروف است، فرمود: حق برادرت این است که بدانی برادرت به منزلة چهار چیز است برای تو: «أما حقّ أخیکَ فَتَعْلَمُ أنّهُ یَدُکَ الّتی تَبسُطُها»؛ برادر، دست توست، «وَظَهَرک الذَی تلجأ إلیه»؛ پشتوانة توست، و «وعِزّکَ الّذی تَعْتَمِدُ عَلَیْه»؛ عزت است برای تو، «وَقُوّتُکَ الّتی تَصولط بِها» ؛ و نیروی توست. دیده میشود برادر با برادر یک سال است که با هم قهرند. در روایات است اگر قهرشان سه روز طول بکشد هر دو از مسلمانی خارج هستند؛ «کَانَا خارجین من الإسلام». مگر میشود انسان در طول سال و ماه برادرش را نبیند؟! به او سر نزند و یا تلفن نزند! و یا پدر و مادرش را نبیند، و احوال فامیلش را نپرسد. اینها روابط و ارزشهایی است که متأسفانه در بین ما با این دنیای ماشینی و با این شبکههای متعدد، به دلیل بسیاری از گرفتاریها کمرنگ شده که نباید این گونه باشد.
خدا میگوید اسم من «رحمان» است و صلة رحم و ارحام را از نام خودم مشتق کردم. لذا اگر کسی به ارحام خود رسیدگی کند گویا با خدای رحمان ارتباط برقرار کرده است. این روایات ماست. این آداب اجتماعی ماست. اگر کسی توفیق میخواهد این راههایی را که بیان کردم؛ نماز اول وقت، صلة رحم، احترام به والدین، و اندیشه و فکر در نعمتهای خدا را مورد نظر قرار دهد، اینها باعث جلب توفیق میشود. امیرمؤمنان فرمود: «التوفیق من جذبات الرّب» ؛ توفیق آن کشش رحمانی است. خدا میکشد، ولو یک ذره، اگر یک ذره جاذبة الهی شامل حال انسان بشود بس است، تمام است.
خدایا به عظمت اهل بیت عصمت و طهارت، به همة ما توفیق عمل به دستورات نورانی اسلام و توفیق ارتباط با اهل بیت را عنایت فرما.
وحيدخراساني.mp3
2.19M
نقل کرامت و لطف جان جهان قطب عالم امکان
به نقل آیت الله العظمی وحید خراسانی
🪴🪴🪴🪴
# کانون مهدویت کاشان
https://eitaa.com/kashanemahdavy
معرفی کتاب
کتاب حرف آخر
غم و غصه های حضرت مهدی
بخون و لذت ببر
برای سفارش به ما بپیوندید
#لبیک یامهدی
#لبیک به کتاب
# کتاب- فروشی رکن الهدی
👇👇👇
عضویت
✅✅✅
https://eitaa.com/rokno_al_hoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅بزرگانی سراغ داریم از روز اول عمرشون حساب کردن و قضای زیارت عاشوراهایی که نخواندن خواندن..
اگر کسی 40 سالش باشه و روزی 5بار زیارت عاشورا بخونه طی 8سال قضای زیارت عاشوراهایی که نخوانده رو ادا میکنه..
⬅️حداقلش اینه سلام و لعن زیارت عاشورا رو هر روز یکبار بخونید..
🪴🪴🪴
# لبیک یامهدی
#کانون مهدویت کاشان
https://eitaa.com/kashanemahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد_رحیم_پور_ازغدی
🔴 زیارت و عزاداری و محبت برای بعضیا تا وقتیه که هزینه نداشته باشه، وقت هزینه که رسید، شدن ۷۲ نفر❗️
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای کتک خوردن شمر تعزیه از مردم و جان دادنش و اتفاقات عجیب بعد از آن😭
#لبیک یاحسین
# کانون مهدویت کاشان
https://eitaa.com/kashanemahdavy