eitaa logo
کاشیان | kashian
190 دنبال‌کننده
385 عکس
34 ویدیو
20 فایل
کاشیان؛ کاشانه ایست برای شنیدن ناداستان🍀 در کاشیان دور هم جمع می‌شویم تا قصه های واقعی دیارمان را برای هم بازگو کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
گزارش تصویری ۲ 🌱 کاشیان ؛ کاشانه‌ای است برای شنیدن ناداستان 📚 نقد و بررسی مجله کلمه باحضور: هادی لطفی مسعود ملکی نورالهدی ماه پری فاطمه دولتی منیره کهنه چی 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
32.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 کاشیان ؛ کاشانه‌ای است برای شنیدن ناداستان 📚 نقد و بررسی مجله کلمه باحضور: هادی لطفی مسعود ملکی نورالهدی ماه پری فاطمه دولتی منیره کهنه چی 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
26.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 کاشیان ؛ کاشانه‌ای است برای شنیدن ناداستان 📚 نقد و بررسی مجله کلمه 🎙برشی از صحبت های آقای مسعود ملکی مدیر باشگاه کلمه 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🌱 کاشیان ؛ نشست سی و یکم 📆 زمان: چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه ساعت ۱۸ 🏢 مکان: خیابان علوی خانهٔ تاریخی رزاقیان حوزه هنری *حضور برای عموم علاقمندان آزاد است. 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🔹 آیین رونمایی از کتاب هارداسان 🟢جمعه ۱۹ اردیبهشت ماه 🟢تهران؛ نمایشگاه بین المللی کتاب، شبستان غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🌱 کاشیان ؛ نشست سی و دوم 📆 زمان: چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ماه ساعت ۱۸ 🏢 مکان: خیابان علوی خانهٔ تاریخی رزاقیان حوزه هنری *حضور برای عموم علاقمندان آزاد است. 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🌱 کاشیان ؛ نشست سی و سوم 📆 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه ساعت ۱۸ 🏢 مکان: خیابان علوی خانهٔ تاریخی رزاقیان حوزه هنری *حضور برای عموم علاقمندان آزاد است. 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
قدرت دامن‌گیر همراه خانواده شب عیدغدیر تا اذان صبح پای تلویزیون بودیم. ریحانه خواهرزاده شانزده ساله‌ام با پرتاب هر‌‌ موشک‌ ایرانی دو متر می‌پرید بالا. خبرهای خوش اصابت دقیق موشک‌ها را لای بغض مانده درگلو جا می‌دادم. با اینکه غم داشتیم ولی با برداشتن نوار سیاه از گوشه تلویزیون و به خاطر روحیه مامان، ممنوعیت گریه‌زاری توی خانه رعایت شد. هیچ‌کدام درست و حسابی نخوابیدیم. صبح علی الطلوع در خانه باز بود به روی مهمان‌های غدیر. می‌آمدند مامان ساداتم را ببینند. خدا مرگت بده اسراییل! مهمان ها چه گناهی مرتکب شدند که باید با قیافه‌های منگ میزبانی رو به رو‌ می‌شدند که طالب خواب خوب چند ساعته است؟ هر مهمان جمله اولش عیدت مبارک بود. هنوز فعل بود در دهانش خشک نشده حرف را می‌کشاند به جنگ. به ترس. به شب‌بیداری. به رفتن یا ماندن در کاشان. موافق؛ مخالف، میانه یا از هفت دولت آزاد. همه رقم آدم آمد. چند نفرشان را مختصر روشنگری کردم. آنهایی که مرغشان یک پا داشت را گذاشتم در حال خرابشان بمانند. اولویت اولم خواب بود. فقط به خواب فکر می کردم. اصلا نه می‌توانستم درست فکر‌ کنم. درست روایت بنویسم. از همه بدتر نمی‌توانستم یک‌ دل سیر گریه کنم. نزدیک ظهر عروس همسایه پیداش شد.‌ زن خونگرم و خوش‌صحبتی که نشد ندارد در عرض دو‌ دقیقه هم کلامی باهاش هزار جور شوخی و خنده راه نیندازد. عذرخواهی کرد دیر رسیده. قبل از خانه ما همراه شوهرش رفته بودند خانه یکی از اقوام. همان فامیلی که به شوهرش توهین کرده بود شما سپاهی ها... توهین ناجوری است که دستم سمت چینش حروفش هم نمی‌رود. بهش گفتم زهرا جان بیخیال به امام حسین (ع) هم گفتند خارجی! او‌ هم‌ حرف را برد وسط جنگ‌. از جنگ روایت‌هایی که توی گروه مادرانه هم‌کلاسی‌های پسرش راه افتاده. به جز چهار مادر، بقیه مخالف جنگ و موافق مذاکره‌اند. یکی دو‌نفرشان توی گروه طعنه زدند؛ خوبتان شد جنگ‌ راه انداختید؟چرا پای بچه ها را به جنگ و خشونت می‌کشید؟ هنوز عذاب وجدان داشت که چه خبر است دو‌ کلام توی گروه حرف زده و گفته؛ تعریف جنگ برای پسر سوم ابتدایی شاید زود باشد. مفهوم مبارزه با ظلم را باید به اندازه فهم و شعور کودکانه برایش جا انداخت. او باید بفهمد امام حسین (ع)اش که بود و برای چه شهید شد؟ حرفش که به اینجا رسید یاد شب قبل افتاد.‌ که همراه شوهرش بالای پشت بام چشم دوخته بودند به فوج موشک‌ها در اوج. زیر همان نورباران نظامی بهش خبر داد منم صبح عازمم.‌ ساکم را آماده کن! می‌گفت بدون آنکه لحن مسخره بازی‌ام زاویه بگیرد، به شوهرم گفتم:« خب بگو ببینم کدوم یک از عکس‌هات بزارم برای حجله شهادت ؟» شوهر پایه‌تر از خودش بهش گفته بود فردا لب رفتن بهت میگم. لحظه رد شدن از زیر قرآن یادش آورد الان‌ وقت گرفتن همان عکس مخصوص است. اجازه ورود بغض و لرزش صدا را ندادم. فقط بهش گفتم:« محمد جان‌ برو دیگه؛ داری خیلی خودتو لوس میکنی. من برای هر حجله یه عکس خوشگل کنار گذاشتم، خیالت راحت.» نگاهم رفت سمت چشم‌های خیس مامان. صورت نورانی‌اش مثل نوک کوره آجرپزی قرمزی می‌زد. محو حرف‌های عروس همسایه بود ولی دلش جایی دیگر. توی دلم گفتم خدایا به دلش آرامش بفرست. قوی که باشد، قوتش دامن بقیه اهل خانه را هم می‌گیرد. ✍🏻ملیحه خانی 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🌱 کاشیان ؛ نشست سی و چهارم 📆 زمان: چهارشنبه ۲۸ خرداد ماه ساعت ۱۷ 🏢 مکان: خیابان علوی خانهٔ تاریخی رزاقیان حوزه هنری *حضور برای عموم علاقمندان آزاد است. 🔸@kashian_ir 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
▪️ این خانه عزادار حسین است بیایید ▪️ مراسم عزای حضرت سید الشهدا(علیه‌السلام) 🔻 به فیض قرائت زیارت عاشورا ▪️شنبه ۲۱ تیر ماه به مدت ۵ شب ▪️از ساعت ۱۸ الی نماز مغرب و عشاء 🔻 خیابان علوی؛حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان حضور برای عموم بلامانع است 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
29.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️دریا بود و طوفان هیاهو به هیاهو درست دست و پا زدن آن روزها در یادم هست ✍️تصور کن شهید شدن رفیق های نزدیکت را دیده ای... حالِ نزار مردم کشورت را دیده ای یک کوه بغض و کینه را در دلت نگه داشته ای آتش بس تحمیلی را نیز تحمل کرده ای و در یک لحظه میان این سیلاب غَم از دور یک کشتی دیده ای که فارغ از همه ی این احوالات رفیق های شهیدت را هم سوار کرده است .. ✍️یک کشتی وسیع که میان هیاهو ها گم شده است یک کشتی که انگار مردم نه صدای بادبان هایش را شنیدند و نه صدای مسافرانش را ... کشتی نجات حسین «ع» محرمش را آورد و بُرد ✍️کداممان خوابیم و کداممان بیدار !؟ کدام بار خود بستیم و رفتیم ؟ کدام هستیم و ناکامیم ... کشتی نجات حسین ساحل ندارد ، موجی است که آسودگی ندارد همیشه برای پرواز کردن وقت هست کافیست بخواهیم ... ✍️کشتی امام حسین «ع» و اصحابش «علیکما سلام » چند ر‌وزی مهمان خیمه حوزه هنری بود .. خیمه ای که متعلق به وجود نازنین همان حضرات است .. خوشا به حال آنان که بار خود را در همین پنج روز بستند سال بعد را که زنده و که مُرده ... 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan