دنت بیشتر اعصاب خورد می کند.
سرم را انداختم پایین و با مظلومیت ظاهری ای گفتم: چشم. نگاهت نمی کنم.
پلیتیکی که زدم موفقیت امیز بود. سر جایش نشست و دست هایم را توی دستش گرفت و گفت: یه دونه اجی من چی میخواهد که صداش در نمیاد؟
سرم را بلند کردم و نگاهش کردم. تا ان موقع چشم هایش را ندیده بودم. سرخ سرخ بود. بغضی که بی وقت و بی علت امد سراغم باعث شد اشک هایم روی صورتم راه بیفته. بی طاقت سرم را به سمت خودش کشید و در اغوش گرفت.
_ چرا گریه می کنی؟ می دونی که چقدر دوستت دارم. اصلا غلط کردم دیروز سرت داد زدم. ببخشید. گریه نکن دیگه.
_ بردی..ا ...من...من...
_ تو چی؟ تو چی عزیزم؟ بگو!
چی می گفتم؟ می گفتم تنها شدم؟ می گفتم عاشق دوستت شدم ولی نمی دوانم اون اصلا من و دوست دارد یا نه؟ می گفتم میخوام بدونم تیام کسی را دوست دارد یا نه؟ وای...چه گیری کردم ااا.
صورتم و پاک کردم و گفتم: هیچی. چیز جدی ای نیست. ببخشید ناراحتت کردم. دلم برای مامان تنگ شده.
_ میخوای اخر این هفته را بریم تهران؟
_ بهتر از این نمیشه.
خدایا پرت تر از من هم افریدی؟ یاشار دارد فردا میاد اینجا ما اخر هفته کجا بریم؟ اما بهتر از این نمیشه. تا الان به بردیا نگفتم از الان هم نمیگم. فردا سوپش میریزونم.
نهارم را دیگه گرم نکردم. هول هولکی خوردم و به اتاقم پناه بردم. توی این مدتی که ترانه امده بود خیلی از درس هایم روی هم انباشته شده بود.
***
صبح ساعت پنج و خورده ای بود که برای گوشیم اس ام اس اومد.
_salam azizakam. Pasho namazet o bekhoon.
هرچی فکر کردم شماره برایم اشنا نبود. دوباره با خودم تکرار کردم:0936....!نخیر. مطمئن بودم که یک همچین شماره ای نمیشناسم. بی خیالش شدم و دوباره خوابیدم. کمتر از پنج دقیقه گذشت که دوباره یک اس ام اس امد. دیگه نتونستم خودم و کنترل کنم و یکی از اون فحش ناموسی هایم را نثارش کردم.
_ salam jigare man…chetori? Ghablana ke namaz khoon boodi.baraye hamin goftam labod alan bidari dge. Khastam begam man rah oftadam….yashar.
پس یاشار بوده. مرض دارد. نمی توانه از همان اول درست خودش را معرفی کند. امدم جوابش را بدم که نگاهم به شماره اش افتاد. شماره ای که یاشار ازش اس داده بود همراه اول بود نه ایرانسل. ولی اون شماره 0936 بود.پس ان نمی تواند که یاشار باشه. بی خیال شدم و جواب یاشار را دادم.
_ بردیا...
_ هان؟
_ بی ادب هان چیه؟
_ چی میخوای باران؟
_ من را می بری یونیور؟
_ نچ...نمی برم. این دانشگاه شما هم برای ما دردسری شده هاااا.
_ خودت میگی نمیخواهد این مسیر را تنها بری.
_ برو به تیام بگو ببرتت.
این یکی هم که بدتر از من همیشه ی خدا پرته:
داداش من تیام الان توی و توی تهران توی تختش دارد هفت تا پادشاه را خواب می بیند. تیام کجا بود.
_ اه...نمیذاره بخوابم. سوئیچ توی جیب کت کتون یشمی است. بردار برو.
با تردید گفتم: ماشین امروز پیش من بماند؟
_ اره...اره. فقط برو بگذار بخوابم.
قبل از اینکه خواب از سرش بپره و پشیمان بشه سوئیچ را برداشتم و پریدم بیرون. سریع شماره ی الهه را گرفتم...بعد از چند بوق بالاخره برداشت.
_ الو...سلام خانم بی معرفت.
_سلام تپلی من
_ به من نگو تپل. انقدر گفتی تپل که دارم جدی جدی فکر می کنم که تپل شدم.
ماشین و از پارکینگ بیرون اوردم و پیاده شدم. حین اینکه در ماشین را می بستم گفتم:
تپلی دیگه. باور شدن ندارد که. الهه کجایی ؟
_ توی خانه. دارم اماده می شوم که برم دانشگاه.
_ خانه باش تا بیام دنبالت.
_ ای جان...فعال شدی دختر.
_ از صدقه سری داداشیمه. امروز ماشین را داده دست من.
_ الهی من قربون بردیا جونم بشم...ماهه...ماه.
_ خب حالا..من روی داداشم غیرت دارما...اومدم. بای...
وقتی رفتم دنبال الهه دم در تا خواستم میس بندازم روی گوشیش که بیاد بیرون یک اس ام اس امد...همان لحظه اقا کامران هم امد بیرون. بی خیال اس ام اس شدم و گوشی را پرت کردم روی داشبورد و پیاده شدم. اخر این گوشی از دست من فسیل میشود.
_ سلام اقا کامران...
مثل همیشه لبخندی به لب اورد و جواب داد.: سلام باران جان. خوبی بابا؟
_ ممنونم...شما خوبین؟
نگاهی به پشت سرم انداخت و بدون اینکه جواب سوالم را بدهد گفت: مبارک باشد...خوشگله.
نگاهی به آردی بردیا کردم و گفتم: مال بردیاست. امروز دست من بود گفتم بیام دنبال الهه با هم بریم. همچین خوشگل هم نیست.
دوباره راهی که امده بود و برگشت و زنگ ایفون را زد.: لیلا خانم به الهه بگو بیاد باران جان امده دنبالش.
بعد رو کرد به من و گفت: پس بگو چرا این دختر ما بر خلاف همیشه که تا حسام می گفت میخوای برسونمت از خداش بود و می پرید توی ماشین امروز دست رد زد به سینه اش.
مخم سوت کشید. ای الهه ی بی معرفت. یعنی هر روز الهه با حسام می امد؟ یعنی اوکی را داده بود؟ پس چرا به من نگفت؟ سعی کردم به روی خودم نیاورم. لبخندی زدم و به در خیره شدم. ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شـہـداچشـمهـایـشـانࢪابستنـد
تـا مـا زنـدگے کنـیـم...؛
بـہ احتࢪام چشـمهایشان،
چشمهایمانࢪابازوهوشیاࢪ
نـگہداࢪیـم..♥️
بیست و دوم اسفند ماه،
ࢪوز شهید گࢪامۍباد..🌸
#شهادت
#شهدایی
#حاج_قاسم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
✴️ سه شنبه👈24 اسفند (حوت) /1400
👈12 شعبان 1443👈15 مارس 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
◀️ بزرگداشت شیخ کلینی رحمت الله.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ روز خوش یُمنی است و برای هر کار وحاجتی خوب است خصوصا:
✅ مسافرت.
✅ مشارکت و امور شراکتی.
✅ دکان باز کردن.
✅ جابجایی و نقل و انتقال.
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ نوشیدن داروهای گیاهی درمانی.
✅ و امور زراعی و کشاورزی خوب است.
📛 ولی واسطه شدن بین افراد خوب نیست.
🚘 سفر :مسافرت خوب و سودمند باشد.ان شاءال
👶مناسب زایمان و نوزاد صالح و عفیف و متدین و آسان تربیت شود.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج اسد است و برای امور زیر نیک است:
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️ شروع به شغل و کار.
✳️ شروع امور دائمی و همیشگی.
✳️ رفتن به خانه نو.
✳️ خرید خانه و ملک.
✳️ شروع به معالجات و درمان.
✳️ خرید حیوان و چهارپایان.
✳️ و عهد نامه نوشتن با رقیب خوب است.
👩❤️👨مباشرت:مباشرت و عروسی مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سبب ضعف بدن می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 13 سوره مبارکه "رعد " است.
یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته....
و از معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد و صدقه بدهد تا برطرف شود. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع ما👇
تقویم همسران
تالیف:حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۴ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Tuesday - 15 March 2022
قمری: الثلاثاء، 12 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️19 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️28 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️33 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️36 روز تا اولین شب قدر
✅ با ما همراه شوید...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
استاد عالی: اينکه از نماز لذت نميبريم خيلي فراگير است. از آيتالله بهجت پرسيدند که چه کنيم که در نمازمان حال داشته باشيم؟ ايشان گفت: من هم مثل تو هستم.
البته ايشان نمازهايشان خاص و زبانزد بود. ما گفتيم که درک شب قدر مزد است. مزد تلاش و مراقبتهايي است که در ماه مبارک و قبل از آن انجام دادهايم.
نماز با حال خواندن مزد است. مزد مراقبتي است که قبل از نماز انجام ميدهيم.
زيارت بامعرفت رفتن مزد است و نماز شب خواندن مزد است. بعضي از اينها مزد است که انسان بايد قبلش کاري را انجام بدهد.
من وقتي قبل از نماز هرکاري دلم میخواهد کردم و دلم انس دارد با دلبرهاي ديگر، طبيعتا وقتي به نماز وارد ميشوم، نمیتوانم با نماز انس بگيرم و نميتوانم لذت ببرم.
هرچقدر هم که بخواهم حواسم را نگه دارم، وسط نماز دنبال دلبرش میرود.
داستان دلنشین منبر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
✅ ازدواج به سبک شهدا
✍️شهید مرتضی عبداللهی: خواستگاری خانواده شهید از من به صورت سنتی بود. هنگامی که آقا مرتضی به خواستگاری من آمد، 20 سال سن داشت؛ دانشجوی سال سوم مهندسی عمران بود و نه کار مشخصی داشت و نه به سربازی رفته بود. تاکید بر احترام به والدین، دغدغه و پشتکار شهید برای انجام تکالیف الهی از جمله خصوصیاتی بود که باعث شد با اطمینان او را انتخاب کنم.
🍃در آذر ماه 1387 عقد کردیم و مهر ماه 1390، مصادف با شب تولد حضرت معصومه (س) سرِ زندگی مشترکمان رفتیم. آقا مرتضی تفکر معنوی بالایی داشت و خیلی دوست داشت زندگی سادهای را شروع کنیم. او جهیزیه دختر را که یک عُرف بود، به تعبیر هدیه از طرف پدر و مادر عروس میدانست و سفارش میکرد نباید در این قضیه سختگیری شود. نکته مهمی که بنده هنگام خواستگاری از ایشان دیدم، داشتنِ برنامه و هدف مشخص در زندگی بود.
مرتضی دوست داشت شروع زندگی مشترکمان همراه با معنویات باشد. حتی شب عروسیمان بعد از مراسم عروسی به زیارت شهدای گمنام رفتیم و مناجاتی با شهدا داشت که برایم خیلی جالب بود. با وجود اینکه آن موقع شغل مشخصی نداشت، ولی میگفت هر شغلی در آینده داشته باشم هدفم خدمت به اسلام است.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
💢فرماندهی سپاه هستهای تشکیل شد
🔹در خلال گزارش مربوط به کشف شبکهای که قصد خرابکاری در تاسیسات هستهای فرود را داشتند، برای نخستین بار از «فرماندهی سپاه هستهای» نام برده شد که اخیرا تاسیس شده است.
🔹پیش از این عنوان شده بود که حفاظت از سایتهای هستهای کشور به سپاه واگذار شده است اما این اولین بار است که به صورت رسمی این موضوع تایید و از وجود «فرماندهی سپاه هستهای» پردهبرداری میشود.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعضای یک شبکه که قصد خرابکاری در تاسیسات هستهای فردو را داشتند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شدند
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
💢 چرا ترکیه حمله موشکی به اربیل رو محکوم کرده درحالیکه خودش در شمال عراق حضور نظامی غیر قانونی داره؟
🔹پایگاه مورد هدف در اربیل محل هماهنگی میت (MIT) ترکیه و موساد و سیا بوده و احتمالا چند نفری هم از سازمان امنیت ترکیه در این ماجرا سَقَط شدن.
«علی اکبر رائفی پور»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وزیر بهداشت: وضعیت عمومی آیتالله علویگرگانی مساعد نیست🔸عیناللهی پس از عیادت از آیت الله علوی گرگانی: وضعیت عمومی آیتالله علویگرگانی چندان مساعد نیست. در ایام مبارک #ماه_شعبان از مردم ایران میخواهیم برای بهبودی ایشان دعا کنند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اڪبر که گل حمیده فاطمه است
نور دل نور دیده فاطمه است
هر چند که از گلشن لیلا باشد
او لالھپروریده فاطمه است
میلادحضرٺعلۍاڪبر(ع) وروز جوان مبارڪباد...
💐🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر #روز_جوان 💐🌸 #ماه_شعبان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
دنت بیشتر اعصاب خورد می کند.
سرم را انداختم پایین و با مظلومیت ظاهری ای گفتم: چشم. نگاهت نمی کنم.
پلیتیکی که زدم موفقیت امیز بود. سر جایش نشست و دست هایم را توی دستش گرفت و گفت: یه دونه اجی من چی میخواهد که صداش در نمیاد؟
سرم را بلند کردم و نگاهش کردم. تا ان موقع چشم هایش را ندیده بودم. سرخ سرخ بود. بغضی که بی وقت و بی علت امد سراغم باعث شد اشک هایم روی صورتم راه بیفته. بی طاقت سرم را به سمت خودش کشید و در اغوش گرفت.
_ چرا گریه می کنی؟ می دونی که چقدر دوستت دارم. اصلا غلط کردم دیروز سرت داد زدم. ببخشید. گریه نکن دیگه.
_ بردی..ا ...من...من...
_ تو چی؟ تو چی عزیزم؟ بگو!
چی می گفتم؟ می گفتم تنها شدم؟ می گفتم عاشق دوستت شدم ولی نمی دوانم اون اصلا من و دوست دارد یا نه؟ می گفتم میخوام بدونم تیام کسی را دوست دارد یا نه؟ وای...چه گیری کردم ااا.
صورتم و پاک کردم و گفتم: هیچی. چیز جدی ای نیست. ببخشید ناراحتت کردم. دلم برای مامان تنگ شده.
_ میخوای اخر این هفته را بریم تهران؟
_ بهتر از این نمیشه.
خدایا پرت تر از من هم افریدی؟ یاشار دارد فردا میاد اینجا ما اخر هفته کجا بریم؟ اما بهتر از این نمیشه. تا الان به بردیا نگفتم از الان هم نمیگم. فردا سوپش میریزونم.
نهارم را دیگه گرم نکردم. هول هولکی خوردم و به اتاقم پناه بردم. توی این مدتی که ترانه امده بود خیلی از درس هایم روی هم انباشته شده بود.
***
صبح ساعت پنج و خورده ای بود که برای گوشیم اس ام اس اومد.
_salam azizakam. Pasho namazet o bekhoon.
هرچی فکر کردم شماره برایم اشنا نبود. دوباره با خودم تکرار کردم:0936....!نخیر. مطمئن بودم که یک همچین شماره ای نمیشناسم. بی خیالش شدم و دوباره خوابیدم. کمتر از پنج دقیقه گذشت که دوباره یک اس ام اس امد. دیگه نتونستم خودم و کنترل کنم و یکی از اون فحش ناموسی هایم را نثارش کردم.
_ salam jigare man…chetori? Ghablana ke namaz khoon boodi.baraye hamin goftam labod alan bidari dge. Khastam begam man rah oftadam….yashar.
پس یاشار بوده. مرض دارد. نمی توانه از همان اول درست خودش را معرفی کند. امدم جوابش را بدم که نگاهم به شماره اش افتاد. شماره ای که یاشار ازش اس داده بود همراه اول بود نه ایرانسل. ولی اون شماره 0936 بود.پس ان نمی تواند که یاشار باشه. بی خیال شدم و جواب یاشار را دادم.
_ بردیا...
_ هان؟
_ بی ادب هان چیه؟
_ چی میخوای باران؟
_ من را می بری یونیور؟
_ نچ...نمی برم. این دانشگاه شما هم برای ما دردسری شده هاااا.
_ خودت میگی نمیخواهد این مسیر را تنها بری.
_ برو به تیام بگو ببرتت.
این یکی هم که بدتر از من همیشه ی خدا پرته:
داداش من تیام الان توی و توی تهران توی تختش دارد هفت تا پادشاه را خواب می بیند. تیام کجا بود.
_ اه...نمیذاره بخوابم. سوئیچ توی جیب کت کتون یشمی است. بردار برو.
با تردید گفتم: ماشین امروز پیش من بماند؟
_ اره...اره. فقط برو بگذار بخوابم.
قبل از اینکه خواب از سرش بپره و پشیمان بشه سوئیچ را برداشتم و پریدم بیرون. سریع شماره ی الهه را گرفتم...بعد از چند بوق بالاخره برداشت.
_ الو...سلام خانم بی معرفت.
_سلام تپلی من
_ به من نگو تپل. انقدر گفتی تپل که دارم جدی جدی فکر می کنم که تپل شدم.
ماشین و از پارکینگ بیرون اوردم و پیاده شدم. حین اینکه در ماشین را می بستم گفتم:
تپلی دیگه. باور شدن ندارد که. الهه کجایی ؟
_ توی خانه. دارم اماده می شوم که برم دانشگاه.
_ خانه باش تا بیام دنبالت.
_ ای جان...فعال شدی دختر.
_ از صدقه سری داداشیمه. امروز ماشین را داده دست من.
_ الهی من قربون بردیا جونم بشم...ماهه...ماه.
_ خب حالا..من روی داداشم غیرت دارما...اومدم. بای...
وقتی رفتم دنبال الهه دم در تا خواستم میس بندازم روی گوشیش که بیاد بیرون یک اس ام اس امد...همان لحظه اقا کامران هم امد بیرون. بی خیال اس ام اس شدم و گوشی را پرت کردم روی داشبورد و پیاده شدم. اخر این گوشی از دست من فسیل میشود.
_ سلام اقا کامران...
مثل همیشه لبخندی به لب اورد و جواب داد.: سلام باران جان. خوبی بابا؟
_ ممنونم...شما خوبین؟
نگاهی به پشت سرم انداخت و بدون اینکه جواب سوالم را بدهد گفت: مبارک باشد...خوشگله.
نگاهی به آردی بردیا کردم و گفتم: مال بردیاست. امروز دست من بود گفتم بیام دنبال الهه با هم بریم. همچین خوشگل هم نیست.
دوباره راهی که امده بود و برگشت و زنگ ایفون را زد.: لیلا خانم به الهه بگو بیاد باران جان امده دنبالش.
بعد رو کرد به من و گفت: پس بگو چرا این دختر ما بر خلاف همیشه که تا حسام می گفت میخوای برسونمت از خداش بود و می پرید توی ماشین امروز دست رد زد به سینه اش.
مخم سوت کشید. ای الهه ی بی معرفت. یعنی هر روز الهه با حسام می امد؟ یعنی اوکی را داده بود؟ پس چرا به من نگفت؟ سعی کردم به روی خودم نیاورم. لبخندی زدم و به در خیره شدم. ال
15.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞| نماهنگ بسیار زیبا
⚜بی هَمگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود...
🌀همخوانی موزیکال و شاد ویژه نیمه شعبان
🌼به مناسبت ولادت باسعادت منجی عالم بشریت، حضرت امام زمان(عج)
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
#3_روز_تا_نیمه_شعبان🌺
پیشاپیش #میلاد_امام_زمان(عج) مبارکباد😍
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره عجیب حجت الاسلام عالی درباره مقام معنوی شهید بُرنسی و رابطه ایشان با حضرت زهرا سلام الله علیها
به مناسبت سالروز شهادت شهید عبدالحسین برونسی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
🌠☫﷽☫🌠
رحلت آیت الله علویگرگانی
🛑⚫️ انا لله و انا الیه راجعون
🔹 روح بلند و ملکوتی مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت آیت الله علوی گرگانی به ملکوت اعلی پیوست.
۱۲ #ماه_شعبان ۱۴۴۱
#امام_زمان تسلیت🏴
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@SiasatoDianat
╚══••⚬🌍⚬••═╝
1_1060154224.mp3
1.39M
🕋 اذانی ملکوتی با صدای شهید باکری
🌏 #نشر_حداکثری_با_شما
🌐 پایگاه جامع سخنرانی مذهبی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji