زندگی، فهم نفهمیدنهاست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت،
با ماست
در نبندیم به نور!
در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من،
وزن رضایتمندیست!
#سهراب_سپهری
━━💠🍃🍃🌺🍃🍃💠━━━
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✍شیخ رجبعلی خیاط:
پیش از آنکه منزل را عوض کنید ، آرزوهای مرده ها را عملی کنید. آنان آرزو می کنند که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند ، و عملی مورد رضایت خدا انجام دهند.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ما با گناه روح و قلب خود را خراب کردهایم
به حدی که دیگر عجائب عالم را نمیبینیم
صدای تسبیح فرشتگان را نمیشنویم،
عاشقانه از دوری خدا اشک نمیریزیم
و با غیر خدا سرگرم میشویم..
گناه با ما چه کرده است؟!
#استاد_پناهیان
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌼 امام هادی عليه السلام:
🍃 لا تَطلب الصَّفا ممّن كَدّرتَ علَيهِ ، ولا النُّصْحَ ممّن صَرَفْتَ سُوءَ ظنِّكَ إلَيهِ ، فإنّما قلبُ غيرِكَ لكَ كقلبِكَ لَهُ.
🍃 از كسى كه آزرده خاطرش کردی، صفا مَجوی و از كسى كه تير بد گمانى ات را به او نشانه گرفته اى خيرخواهى و صداقت مخواه؛ زيرا دل ديگرى با تو همچون دل توست با او.
📚 بحارالانوار، ج 74، ص 181.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
خاطرات استاد قرائتی جلد اول
حاج شیخ محسن قرائتی
استاد و شاگرد
استادى داشتم كه مدّتى خدمت او درس مى خواندم، یك روز به هنگام درس، درب اطاق باز شد. استاد بلند شد درب را بست وبرگشت و درس را ادامه داد.
گفتیم: آقا مى گفتى ما مى بستیم، فرمود: خوب نیست استاد به شاگردش دستور بدهد!
خدا مى داند هر چه نزدش خواندم فراموش كرده ام، امّا این برخورد همچنان در ذهنم باقى مانده است.
اخلاق، ماندگارتر از درس
به عیادت یكى از مراجع رفتم، ایشان از جاى خود بلند شد و عمّامه اش را به سرگذاشت و نشست، علّت را پرسیدم. فرمود: به احترام شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ایشان قبول كرد و فرمود: حال كه اجازه مى دهى عمّامه را برمى دارم. شاید من تمام درسهایى كه در محضرش خوانده ام فراموش كرده باشم، ولى این خاطره هنوز در ذهنم مانده كه به احترام من بلند شد و عمّامه به سر گذاشت. براى همین به معلّمان و مبلّغان توصیه مى كنم كه با احترام و محبّت به مخاطبان، تأثیر كلام خود را بیشتر كنند.
از امام حسین چه بخواهم؟
در بعضى شب هاى جمعه كه در نجف بودم توفیقى بود كه به كربلا مى رفتم و در حرم امام حسین علیه السلام به مناجات مى پرداختم. از آنجا كه دعا زیر گنبد امام حسین علیه السلام مستجاب است، از استادم پرسیدم: در آنجا چه دعا و درخواستى از خدا داشته باشم؟ ایشان فرمودند: دعا كن هر چه مفید نیست، علاقه اش از دل تو بیرون رود. بسیارند كسانى كه علاقمند به كارى هستند كه بى فایده است. در دعا نیز مى خوانیم: «اعوذ بك مِن عِلم لاینفع» خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه مى برم. خدا را شاكرم كه به جز قرآن و تفسیر، به بسیارى از علوم غیر مفید علاقه اى ندارم.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌾🔸️🌾
🔹️همنشین گناهکار
ابوهاشم جعفری ره گفت:
روزی حضرت ابوالحسن (ع) (حضرت رضایا امام علی النقی) فرمود:
چرا با عبدالرحمن بن یعقوب می نشینی، ترا دیدم با او نشسته بودی جواب داد :
او از بستگان من است برادر مادرم محسوب میشود.
فرمود:
درباره خدا قائل به عقیده بزرگ و عظیمی است زیرا خداوند را توصیف میکند بصفت جسمانیت. یا با او بنشین ما را ترک کن و یا با ما بنشین او را واگذار.
عرض کرد:
منکه بگفتار و طرز فکر او عقیده ندارم آیا مرا هم در این مورد گناهی است؟
فرمود:
فکر نمیکنی که او مورد خشم خداوند واقع شود تو نیز در آنجا شریک بلای او گردی، مگر نمیدانی یکی از اصحاب حضرت موسی(ع) پدرش در میان قوم فرعون بود همینکه لشکر موسی از آب خارج شدند آن شخص از آنها جدا شد تا پدر خود را نصحیت کند و به ایمان آوردن ترغیب و تحریفش نماید. با او بحث درباره مذهبش میکرد، ناگاه عذاب خداوند قوم فرعون را فرو گرفت همه غرق شدند او هم در میان آنها غرق شد.
حضرت موسی(ع)از جبرئیل احوال او را پرسید جوابداد بر دین و عقیده پدرش نبود و در رحمت خداست لکن هنگامیکه غضب و بلای خداوندی بر قومی وارد شود کسیکه نزدیک گناهکار باشد مدافعی ندارد او هم مبتلا میگردد.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
دمی با حافظ دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کون
گردنم زیر بار منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست
من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه محبت اوست
تفسیر: هر چقدر کوشش کنی همانقدر نتیجه می گیری. به امید این نباش که از غیب برایت کاری انجام شود. همه چیز برای موفقیت مهیاست. کمی همت لازم است. کوچکترین خلافی باعث می شود هر چه را به دست آورده ای از دست بدهی. پایت را از گلیم خویش درازتر نکن. خداوند گواه بر اعمال توست. تلاشت را بیشتر کن چون عمر زودگذر است.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
😀لطیفه :
ظریفی با کفش نماز می خواند. دزدی که در کمین او بود و می خواست گیوه او را بدزدد، آمد و گفت: ای مرد! با گیوه نماز گزاردن روا نباشد، اعاده کن که نماز نداری. او گفت: اگر نماز ندارم، گیوه که دارم.
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
😂لطیفه : دزدی جامه کسی بدزدید و به بازار برد و به دست دلال سپرد تا بفروشد. جامه را از دلال دزدیدند و دزد دست خالی نزد یاران بازگشت. گفتند: جامه را به چند فروختی؟ گفت: به آنچه که خریده بودم. 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌾دمی با حافظ
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت »
حکایت شمارهٔ ۷
یکی از حکما پسر را نهی همیکرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند.
گفت: ای پدر! گرسنگی خلق را بکشد، نشنیدهای که ظریفان گفتهاند:
به سیری مردن به که گرسنگی بردن.
گفت:
اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا.
نه چندان بخور کز دهانت بر آید
نه چندان که از ضعف جانت بر آید
با آن که در وجود طعام است عیش نفس
رنج آورد طعام که بیش از قدر بود
گر گلشکر خوری به تکلف زیان کند
ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود
رنجوری را گفتند: دلت چه میخواهد؟
گفت: آن که دلم چیزی نخواهد.
معده چو کج گشت و شکم درد خاست
سود ندارد همه اسباب راست
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈