eitaa logo
💥کشکول مبلغین و مبلغات استان یزد 💥
423 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
229 فایل
این کانال با محتوای زیر برای منبر و بین الصلاتین راه اندازی شد تقویم نجومی ،حدیث ،احکام ، داستان، لطیفه،شعر و مطالب ارزشمند را در این کانال مطالعه فرمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 | راه مقابله با و چیست؟ 🔻 رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با دانشجویان، از دو آسیب بزرگی که جریان‌های دانشجویی ممکن است با آن مواجه باشند، نام بردند: انفعال و انحراف . این دو آسیب اما چیست و چگونه به وجود می‌آید؟ راه‌کار مقابله‌ی با آن کدام است؟ 🔷 از نظر رهبر انقلاب، «انفعال یعنی احساس دست‌بسته بودن، بی‌فایده بودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت» ۹۹/۲/۲۸ که این موضوع به دلیل «عدم استحکام بنیه‌ی معنوی» افراد به‌وجود می‌آید و بنابراین، راه‌کار آن، تقویت معنویت است: « خودسازی کمک می‌کند به شما که از لغزشگاه‌ها راحت عبور کنید، به سلامت عبور کنید. لغزشگاه‌های زیادی سر راه ما وجود دارد، بخصوص برای فعّالان مسائل اجتماعی؛ لذا اینها بیشتر به خودسازی احتیاج دارند و نیاز دارند که بُنیه‌ی روحی و معنوی خودشان را قوی کنند.» ۹۹/۲/۲۸ «در جنگ اُحد، آن‌کسانی که نتوانستند طاقت بیاورند و دلشان در هوای غنیمت آن‌چنان تپید که فراموش کردند چه مسئولیّت حسّاسی در اختیار آنها و برعهده‌ی آنها است و جنگ پیروز را به جنگ مغلوب تبدیل کردند.»۹۵/۳/۲۵ 🔶 تاریخ انقلاب پر است از افراط و اقدامات غیرعاقلانه‌ای که از روی هیجان، توسط افراد یا جریان‌هایی با مبانی معرفتی و عقیدتی ناقص و ضعیف رقم خورده است. یک رقم آن، ماجرای مضحک دیوارکشی در کلاس‌های دانشگاهی در ابتدای انقلاب توسط این افراد است. موضوعی که موجب شد، همان ایام، آیت‌الله خامنه‌ای، در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، نسبت به آن موضع گرفته و اینگونه بفرمایند: «من اطلاع پيدا كردم و شنيدم كه در بعضى از كلاس‌ها، بين محل نشستن دانشجويان دختر و پسر از چوب ديوار درست كردند. اين سياست چه كسي است؟... چه لزومى دارد ديواركشى كنند؟ اين تندى‌ها، اين افراط‌ها، از آن طرف تفريط‌هايى را به وجود مى‌آورد.» ۶۳/۲/۲۱ 💢 سال‌ها بعد، رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، هنگامی که موضوع اردوهای مختلط دانشجویی در دولت وقت (دولت اصلاحات) کلید خورده بود، بار دیگر به این ماجرا اشاره کرده و ابعاد دیگری از آن را بیان فرمودند: «آقايانى كه الان دست‌اندركار اردوى مختلطند، همان كسانى هستند كه سال‌هاى شصت‌وسه و شصت‌وچهار در كلاس‌هاى دانشگاه ديوار كشيدند! بنده به دستور امام رفتم در نماز جمعه گفتم اين كار بد است. من نمى‌فهمم اينها چطور اين‌گونه عوض مى‌شوند و صدوهشتاد درجه جهت راه‌شان را تغيير مى‌دهند!» ۸۱/۹/۲۶ ✅ در بیانات روز یکشنبه نیز رهبر انقلاب، به انحراف فکری گروه دیگری از جوانان، به‌دلیل ضعیف بودن مبانی معرفتی‌شان اشاره کردند: «ما در اوایل انقلاب جوان‌هایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود، پایه‌های معرفتی‌شان محکم نبود - حالا به هر دلیلی محکم نبود- اینها جذب گروه‌های التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلام‌طلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی هم‌میهن خودشان اسلحه کشیدند... به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروه‌های ناسالم شدند و به این راه‌ها کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند.» ۹۹/۲/۲۸ 🔰 البته در دیدار دانشجویی ماه رمضان سه سال پیش، رهبر انقلاب مصداق دیگری از این موضوع را فرموده بودند: «دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانه‌ی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند -بعضی از بچّه‌های دانشجو در آن ‌روز، ماها را که آن‌وقت تازه از زیر زندان و تبعید و این قبیل ‌چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمی‌دانستند؛ حالا بعضی‌هایشان هنوز هم هستند؛ یعنی واقعاً اُرتدُکس [بودند]، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود.» ۹۶/۳/۱۷ ❇️ راهکار رهبر انقلاب برای برطرف شدن این آسیب نیز، تقویت پایه‌های معرفتی، با رجوع افراد یا آثار عالمان با تفکرات و بینش عمیق دینی است: «کسان دیگری در همان زمان بودند - ما می‌شناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این افراد آشنا بودم در همین مجموعه‌های گروهی و مانند اینها- که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکری‌شان درست بود، با کتاب‌های شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکّرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرف‌های مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتی‌شان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند.» ۹۹/۲/۲۸ 🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان 🌱
دوتا حیف نون از تیمارستان با کلی نقشه کشیدن فرار میکنن روز بعد دوباره بر می گردن تیمارستان رفیقاشون میان میگن احمقا فرار کردین چرا برگشتین دوباره؟؟؟ میگن:اخه دیروز نقشمونو آزمایشی انجام دادیم انشالله امروز اجراش می کنیم😂😂😂 کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠 💢 الاغی که اسیر شد؛ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس: 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد! 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد. 🔺الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود. ✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن میدهند! و قصد هم ندارند / 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┄
💠 👈باطن گناه بی حجابی 💥شخصی از معتمدین اصفهان نقل میکرد : در ایام جوانی، زمانی که تازه ازدواج کرده بودم، خواب دیدم که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته ام. ناگهان از میان چاه آب، مار بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد. این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر خواب دیدم که یک مار دو سر، هر دو پای مرا تا زانو بلعیده است و من در عالم خواب به شدت زجر می کشیدم. و باز فردای آن روز خوابی قریب به این مضمون دیدم که جزئیات آن در ذهنم نماند. این خواب های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم. ⚡️نزدیکی های ماه مبارک رمضان بود که در چهار باغ بالا، جناب صمصام را دیدم که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند. رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم. ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند. من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم. جناب صمصام هم وقتی انگور خوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالا بیاورند 🤔فرمودند: چرا میذاری زنت با پای لخت و بدون جوراب توی کوچه و خیابون قدم بزنه؟ اون مارها، نگاه جوون های نامحر محله است که پاهای تو را نیش می زنند. بنده که از این تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم و اشاره دقیق ایشان مرا حیرت زده کرده بود، عرض کردم : آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟ چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟ ایشان باز فرمودند:به چ اجازه می دهی با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند. اگر تو به او تکلیف کنی که حجاب بگیرد او حتما قبول می کند. پس مسئول این گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند. این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم. ایشان هم سفارش جناب صمصام را اطاعت کردند و از آن لحظه پوشش خود را اصلاح کردند. 📚غبار روبی از چهره صمصام، صفحه 129 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┄
💠 👈قهرمان مردمی تختی يک ماشين بنز 170 سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شريک بودند به نام‌هاي علی و آوانس. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند. يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم ماشين کو؟ آقا تختی گفت: ديشب ماشين را دزديدند. آوانس با شنيدن اين حرف گفت: آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد. يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را مي‌خواند، يک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت: نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم. به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم. ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت: لاستيک‌ها، تودوزي، ‌ضبط و همه چيز ماشین نو شده! سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود. بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: عمو حيدر! بيا مبلغي که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم. در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت می‌کرد. حتي زماني که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود. علي اکبر حيدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپيک 1964 توکيو ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💠 👈لذت معنوى در سايه كم خورى 🔸مرحوم فاضل تونى از علما و مراجع به نام شيعه فرموند; سالى در مشهد مقدس مشغول تحصيل بودم; در ماه مبارك رمضان آن سال، فقط سه سحر، با نان و ماست به سر بردم و بقيه را بر اثر تنگدستى با نان و پياز گذراندم ولى صفاى باطن و لذت معنوى و روحى را در همان سال يافتم. 📚قصص العلماء، داستانهايى از زندگى علماء، ص 13. ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💠 🍀حکایت پندآموز 3 سوال 🌴سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خدا چه میخورد؟ سوال دوم: خدا چه می پوشد؟ سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ ▪️وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. غلامی فهمیده وزیرک داشت.وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟ ▫️غلام گفت: هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...! اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد. اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.وزیر به دو سوال جواب داد ، 🔹سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد. ▫️گفت : پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. 🔸بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند. بار خدایا توئی که فرمانفرمائی،هرآنکس را که خواهی فرمانروائی بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی🤲 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💠 👈کیفر اعمال شیخ رجبعلی همراه عده ای در حیاط منزل یکی از دوستان نشسته بود. در آن جمع یک صاحب منصب دولتی هم حضور داشت که به دلیل بیماری ، پایش را دراز کرده بود. افسر رو به جناب شیخ کرد و اظهار داشت که مدتی است گرفتار این درد پا شده و داروهای گوناگون هم کارساز نبوده است. شیخ مطابق شیوه همیشگی خود ، از حاضران می خواهد سوره حمد بخوانند . آن گاه توجهی کرد و فرمود : این دردپای شما از آن روز پیدا شد که زن ماشین نویس را به این دلیل که نامه را بد ماشین کرده است ، توبیخ کردی و سر او داد زدی . او زنی علویه بود . دلش شکست و گریه کرد. اکنون باید او را پیدا کنی و از او دلجویی کنی تا پایت درمان شود. ‌💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠 👈فرصتی برای خیر رسانی روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد. یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید. نتیجه اخلاقی: چه زیباست این قدر قلب پاکی داشته باشیم تا بجای شکوه وشکایت از حوادث ناگوار ،از هر فرصت اندکی برای خیررسانی به دیگران استفاده کنیم . ‌💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈