📚 وقتی آمریکاییها آمدند پشت تنگهی هرمز در اواخر جنگ، مقامهای لشکری و کشوری رفتند خدمت امام که با آمریکاییها چه باید کرد؟
امام فرمود «اولین ناو آمریکایی که آمد در خلیجفارس بزنید».
گفتند آقا این خطرناک است، امریکا موشکهای کروز دارد، بمباران میکند و... امام فرمودند «آخرین کاری که امریکا میکند میآید جماران را میزند و مرا از بین میبرد، بگذار ببرد. اولین ناو را بزنید، بگذارید ما در دنیا سربلند باشیم»
گفتند آقا از محالات است، اگر مرکز از بین برود، شما از بین بروید، دیگر چیزی نمیماند بهعنوان انقلاب و نظام ... امام فرمودند «نظر من این است. شما خودتان بروید با مقامات نظامی و ... مشورت کنید، به هر نتیجهای که رسیدید من قبول دارم»
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
قـالَ علی عليه السلام
وَاللّه ِ لَوْ اُعْطِيتُ الْأَقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاكهِا عَلى أَنْ أَعْصِىَ اللّه َ فى نَمْلَةٍ أَسْلُبُها جِلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُ، وَ اِنَّ دُنْياكُمْ عِنْدى لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فى فَمِ جَـرادَةٍ تَقْـضِمُها، ما لِعَلِىٍّ وَ نَعيمٍ يَفْنى وَلَذَّةٍ لا تَبْقى!؟ ;
حضرت على عليه السلام فرمود
بخدا سوگند اگر اقليمهاى هفت گانه زمين را با هر چه در زير آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى كنم، نخواهم كرد. چرا كه اين دنياى شما در نزد من از برگ نيم جويده اى در دهان ملخى ناچيزتر است. على را با نعمتهاى فناپذير و لذت هاى گذرا و ناپايدار چه كار!
نهج البلاغة ، الخـطب : 222
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صاحب الزمان ادرکنی
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش قرآن کریم ۲
ویژه کودکان
آموزش سوره کوثر
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا بن امیرالمومنین
پناه بی پناهان
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی هواپیمایی اوکراینی که دقیقا شب انتقام هست یعنی دوبار اشتباه میکنه یک بار عباس بابایی 🤔🤔🤔🤔🤔جالبه حتما گوش کنید تااخر
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند شو گرسنته حلواهارو بخور😂😂
👤شیخ حسین انصاریان
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حرم امام علی(علیهالسلام) رو از این زاویهها
قطعا ندیدین 🥺❤️
چقدر شما قشنگی دورت بگردم..
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش قرآن کریم ۳
ویژه کودکان
آموزش سوره توحید
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
#داستان_آموزنده
🔆پیرمرد بهشتی
☘️انس گوید: روزی در محضر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بودیم که اشاره به طرفی کرد و فرمود: الآن مردی از اهل بهشت وارد میشود. طولی نکشید که پیر مردی از آن راه رسید و درحالیکه با دست راست آب وضوی خویش را خشک میکرد و به انگشت دست چپ، نعلین خود را آویخته بود.
☘️او پیش آمد و سلام کرد. فردای آن روز، همچنین روز سوّم، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بهشتی بودن او را تکرار کرد.
☘️عبدالله بن عمرو بن عاص سه روز در مجلس بود، تصمیم گرفت با پیرمرد تماس بگیرد و ببیند که چه صفتی دارد؟ روز بعد دنبال او آمد تا به خانهی پیرمرد رسید و گفت: «از پدرم قهر کردهام و قسم یاد نمودهام که سه شبانهروز به خانه نروم؛ اگر موافقت کنی به منزل شما بیایم.»
☘️او قبول کرد. عبدالله گوید: سه شب خانهاش بودم؛ ندیدم عبادت خاصّی انجام دهد، فقط موقع پهلوبهپهلو شدن ذکر خدا میگفت و نماز صبح را میخواند و جز حرف خوب چیزی از او نشنیدم.
☘️بعد از سه روز نزدم خیلی کوچک جلوه کرد و وقت خداحافظی به او گفتم: با پدرم قهر نکرده بودم، بلکه فقط میخواستم ببینم چه عملی داری که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: تو از اهل بهشتی؟ ولی من چیز خاصی از تو ندیدم!
☘️چون چند قدم رفت، پیرمرد گفت: «ای پسر! اعمال ظاهری مرا دیدی، من در باطن نه کینهی کسی را به دل دارم و نه حسد به کسی بردم!»
عبدالله گفت: «همین دو صفت خیلی مهم است که مشمول الطاف الهی و بهشت شدهای.»
📚داستانها و پندها، ج 1، ص 32 -مجموعه ورام، ج 1، ص 126
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 یکی از نزدیکان قراره شما رو ضمانت بکنه!
🔹 دوربین مخفی از آزادی مجرمان جرایم غیر عمد
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
31.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚توصیههای آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی در آغاز ماه رجب
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دعای ماه رجب را بعد از نماز یومیه در منزل طنین انداز کنیم
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
Khamenei.ir - شکر نعمت رجب-1_5971933604526162040.mp3
5.64M
🌺بشنويد| رهبرمعظم انقلاب: بايد تبریک عرض کنیم به یکدیگر که توانستیم بار دیگر وارد شهر "رجب" بشویم.
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش قرآن کریم ۴
ویژه کودکان
آموزش سوره عصر
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ... أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ
اى اهل ايمان! ... آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت دل خوش شده ايد؟ كالاى زندگى دنيا در برابر آخرت جز كالايى اندك نيست
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا کی به تمنای وصال تو یگانه...
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش قرآن کریم ۵
ویژه کودکان
آموزش سوره نصر
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
🟢 وقتی نواب شربت شهادت به سیدعلی خامنه ای داد
از خاطرات امام خامنه ای درباره شهید #نواب_صفوی
«نواب صفوی را اولین بار در مشهد بود که شناختم. تصور می کنم سال 1331 یا 1332 بود. شنیدم که او و فدائیان اسلام، وارد مهدیه مشهد شده اند. جاذبه ای پنهانی، مرا به سوی او می کشاند و بسیار علاقه داشتم که نواب را از نزدیک ببینم. یک روز خبر دادند که نواب می خواهد برای بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم، بیاید. آن روز، مدرسه را با آب و جارو مرتب کردیم. هرگز آن روز از یاد و خاطر من بیرون نمی رود و جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است.
مرحوم نواب آمد. یک عده از فدائیان اسلام هم با او بودند که از روی کلاهشان مشخص می شدند، کلاه های پوستی بلندی سرشان می گذاشتند. آن ها دور و بر نواب را گرفته بودند و او همراه با جمعیت وارد مدرسه سلیمان خان شد. راهنمائیشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود، نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود.
نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانیش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می شد، می ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می کرد. من محو نواب شده بودم. خود را از لابه لای جمعیت عبور داده و به نزدیکش رسانده و جلوی او نشسته بودم. همه وجودم مجذوب این مرد شده بود و با دقت به سخنانش گوش می دادم. موقعی که شربت به من داد، گفت: «بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»
او بنا کرد به شاه و به انگلیس بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام، باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند و این هایی که در رأس کار هستند، دروغ می گویند، اینها مسلمان نیستند. من برای اولین بار، این حرفها را از نواب صفوی می شنیدم و آن چنان، این حرف ها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعاً داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم.
بعد گفتند که نواب فردا به مدرسه نواب می رود. من هم به آنجا رفتم تا بار دیگر او را ببینم. گفتند از مهدیه به طرف آنجا راه افتاده است. من راه افتادم و به استقبالش رفتم تا هر چه زودتر او را ببینم. یک وقت دیدم دارد از دور می آید. در پیاده رو، در دو طرفش مردم صف بسته بودند و از پشت سر فشار می آوردند و می خواستند او را ببینند. من هم رفتم و نزدیک او قرار گرفتم جذب حرکات وی شدم.
نواب همین طور که راه می رفت، شعار می داد. نه که خیال کنید همین طور عادی راه می رفت. در همان راه، منبری شروع کرده بود، می گفت: «اسلام را حاکم کنیم. برادر مسلمان! برادر غیرتمند! اسلام باید حکومت کند!» از این گونه سخن ها می گفت و با صدای بلند شعار می داد و چون به افرادی می رسید که کروات زده بودند می گفت: «این بند را اجانب به گردن ما انداختند. باز کن برادر!» به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود می گفت: «این کلاه را اجانب بر سر ما گذاشته اند برادر!» من می دیدم کسانی را که به نواب می رسیدند و در شعاع صدای او و اشاره دست او قرار می گرفتند، کلاه شاپو را بر می داشتند و مچاله می کردند و در جیبشان می گذاشتند. سخن و کلامش آنقدر نافذ بود.
من واقعاً به نفوذ نواب، در عمرم کمتر کسی را دیده ام. خیلی مرد عجیبی بود. یک پارچه حرارت بود. یک تکه آتش. با همین حالت رسیدیم به مدرسه نواب و وارد آنجا شدیم. جمعیت زیادی جمع شده بود. باز من رفتم همان جلو نشستم و چهار چشمی، نواب را می پاییدم.
شروع به سخنرانی کرد. با همه وجودش حرف میزد. آن جور نبود که فقط زبان و سر و دست کار کنند. بلکه زبان و سر و دست و پا و بدن همه وجودش حرکت می کرد. شعار می داد و مطلب را می گفت. بعد هم که سخنرانیش تمام شد، چون ظهر شده بود. پیشنهاد کردند نماز جماعت بخوانیم. نواب از آقا سید هاشم درخواست کرد که امامت نماز کنند و او که از همراهان و حامیان نواب بود. نماز را اقامه کرد و یک نماز جماعت حسابی هم آنجا خواندیم. بعد نواب رفت.
ما دیگر بی خبر بودیم و اطلاعی نداشتیم تا خبر شهادتش را به مشهد رسید. حدود تقریباً دو سال از سفر نواب به مشهد می گذشت و ما در مدرسه نواب بودیم که خبر شهادتش را شنیدیم. یادم هست که یک جمع طلبه بودیم و چنان خشمگین و منقلب شدیم که علناً در مدرسه شعار می دادیم و به شاه دشنام می دادیم وخشم خودمان را به این صورت، اظهار می کردیم.
باید عرض کنم که مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی، روی همان آزادگی و بزرگ دلی عجیبی که داشت، تنها روحانی مشهد بود که در مقابل شهادت نواب عکس العمل نشان داد و به هنگام درس به مناسبتی، حرف را به نواب صفوی و یارانش برگرداند و از دستگاه انتقاد شدیدی کرد و تأثر عمیق خود را نشان داد.
باید گفت که اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی، به وسیله نواب در من به وجود آمد وهیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما، نواب روشن کرد.»
#سالروز_شهادت_نواب_صفوی گرامی باد 💚
🍂 @kashkool_mashkool
🌹وقتی شهید نواب با شاه ملاقات کرد به او چه گفت؟
♦️#شهید_نواب_صفوی به جهت لغو حکم اعدام یکی از شاگردانش به دیدار محمدرضا پهلوی میرود. در مورد این دیدار میگوید: وقتی به دربار رفتم آقای جم وزیر دربار به من گوشزد کرد ملاقات با اعلیحضرت عرفی دارد، از جمله تعظیم به وی، رعایت زمان ملاقات و...، ولی من گوشم بدهکار این حرفها نبود، به نزد شاه که رسیدم تعظیم نکردم بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیده ام شما طلبه هستید و درس میخوانید، ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم.
شهید نواب صفوی در ادامه میگوید: دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستی و سیاه مشق زندگی میخوانم، من به شما نصیحت میکنم باید از فلسطین حمایت کنید و همراه با مردم مظلوم و فقیر باشید.
👌پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار میگوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد.
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
💎 توصیهای از امام هادی (علیه السلام)
🔻امام هادى عليهالسلام:
العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ
➖ سرزنش كردن بهتر است از كينه به دل گرفتن.
📚 بحارالأنوار: 78/369/4
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍بدون نگاه کردن امضاء زد❤️
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ شما رو هم زدن؟!!😁
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool