eitaa logo
کشکول مشکول
341 دنبال‌کننده
1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
10 فایل
این کانال اخلاق مدار با هدف ارائۀ مطالب مفید، متنوع و شاد تاسیس شده است
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ دانشمند وسخنور توانا مرحوم شیخ حسینعلی راشد نقل می‌کند : سال‌هاے جنگ بین‌ المللی اول ، سختی‌های زیادے در همه ایران پیش آمد ، و از آن جمله در شهر ما (تربت حیدریه) بیمارےهایی مانند وبا و آنفلوانزا شیوع پیدا ڪرد ، در خانه ما نخست پدرم مبتلا گشت ، بعد از او من و خواهرم ، و فقط ڪار خدا بود ڪه تنها مادرم سالم ماند ڪه پرستارے ما را می‌کرد ، این بیمارے خیلی سنگین بود . مرحوم دڪتر ضیاء به عیادت ما می‌آمد ، بعدها خود مرحوم دڪتر ضیاء براے من نقل ڪرد ، من به خانه شما می‌رفتم و می‌دیدم چهار بیمار ڪه همگی احتیاج به دوا و نخود و آب و آش و بعد از بریدن تب ، نیاز به برنج نرم پخته‌اے دارند ڪه به آن می‌گویند : (ترچلو) ، و وضع خانه شما را می‌دیدم . روزے ڪه به عیادت مرحوم ملا عباس تربتی رفتم ، دستمالی حاوے مبلغی پول نقره ڪه شخص معروفی به من داده بود ، ڪنار بستر ایشان گذاشتم ، مرحوم ملا عباس پرسید : این چیست ؟ گفتم : پولی است ڪه شخصی داده و از باب وجوهات شرعیِ نیست ، بلڪه براے مصارف این چند بیمار است . پرسید : چه ڪسی این را داده است ؟ من چون نمی‌توانستم به حاج آخوند بر خلاف واقع بگویم ، گفتم : فلان ڪس داده است و به من سپرده است اسمش را نگویم ، اما چون شما پرسیدید ناچار شدم بگویم ، دیدم با آن حال بیمارے اشڪش جارے شد و گفت : در این قحطی ڪه مردم از گرسنگی می‌میرند ، این آدم عروسی راه انداخت و از مشهد مطرب زنانه آورد ، و پول فراوانی صرف شراب کرد تا مردم مسلمان بخوردند ، آیا شما روا می‌دانید ، من از چنین آدمی پول قبول ڪنم ؟ ! من راضی هستم بمیرم و از چنین ڪسانی نوشدارو نگیرم ، و زیر بار منت این افراد نروم . مرحوم دڪتر ضیاء گفت : من نیز به گریه افتادم ، و پول را به صاحبش پس دادم . 📚 با اقتباس و ویراست از ڪتاب "فضیلت‌هاے فراموش‌ شده" 🎲 کشکول مشکول 🍂@kashkool_mashkool
طنز😍 خروس و شيرى باهم رفيق شده و به صحرا رفته بودند . شب که شد خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت و شير هم پاى درخت دراز کشيد . هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد . که در ان حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت امده و به خروس گفت: بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم! خروس گفت : همان طورى که مى بينى بنده فقط هستم ، پيش نماز پاى درخت است او را بيدار کن .. روباه که تازه متوجه حضور شده بود ، با غرش شير پا به فرار گذشت . پرسید : کجا تشريف مى بريد؟ مگر نمى خواستيد جماعت بخوانيد؟ روباه در حال فرار گفت : دارم مى روم تجدید وضو کنم !😂😂 پ.ن: قابل توجه دشمنان جمهوری اسلامی ایران که زیر درخت انقلاب پرسه میزنند 😁 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool
کشکول مشکول
حکایتی عجیب از مراسم اربعین #زبان_عربی 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool
👆👆 یکی از عراقی ها از قول یک زائر اولی ایرانی که در مراسم پیاده روی اربعین شرکت کرده، این گونه نقل می کند: ... در یکی از سفرهای اربعین از موکبی غذا گرفتم و رفتم گوشه ای نشستم تا غذا را میل کنم. هوا خیلی گرم و طاقت فرسا بود. از لحظه ای که برای خوردن غذا نشستم، یک عرب با هیکلی بزرگ کنارم ایستاد من هم از روی ترس و وحشت یک نگاهم به غذا بود و یک نگاهم به آن عرب غذا که تمام شد نزد موکب دار رفتم و گفتم: ممنونم از پذیرایی. اما این عرب ما را زهره ترک کرد. این عرب اینجا بالای سر زائرها چی می خواد؟! موکب دار گفت: نگران نباش. این عرب مرد فقیری است و مال و منالی برای پذیرایی از زائرین ندارد. به همین دلیل نذر کرده با بدن خودش سایه بان زائرین باشد. 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool
29.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ بشنوید خیلی عالی است ، خاطره بسیار شنیدنی 🤲روح هردوتاشون شاد ان شاءالله🤲 الهی به علی به علی به علی به علی به علی...... •┈┈••✾🍀🕊🍀✾••┈┈• 🕋 هرکی حاجت داره الهی به علی ع اللهم صل علی محمدوآل محمد,وعجل فرجهم🦚 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool