#رمان_جانم_میرود #قسمت_صدوسی_وپنجــم مهیا، آرام هق هق می کرد. مریم به او گفته بود، که باهم بروند؛ پیش همسر شهید. اما مهیا جرات آن را نداشت، کنارش برود. برای همین به دخترها گفته بود، آن ها بروند؛ او بعدا می آید. جمعیت زیاد بود و جایی که مهیا ایستاده بود، محل رفت وآمد، بود. از برخوردها خیلی اذیت می شد. کمی جلوتر رفت و گوشه ای ایستاد. سرش را بالا آورد، که چشمش به شخص آشنایی خورد. با آن لباس های مشکی و چشم های سرخ و حال آشفته اش، که در وسط جمعیت سینه می زد؛ دلش فشرده شد. فکر می کرد، شهاب را ببیند؛ آرام می گیرد. اما با دیدن حال آشفته اش بی قرارتر شده بود. نگاهی به تابوت انداخت. آرام زمزمه کرد. ــ نمی خوام یه روز این مراسم برای تو برگزار بشه شهاب! نمی خوام! دیگر، گریه امانش نداد؛ که زمزمه هایش را ادامه بدهد. در خون خفته که نگذارد... نخل زینبی، خم گردد... حاشا از حریم زینب_س... یک آجر فقط، کم گردد... یا زینب_س... *** تقدیم شماست، قبولش فرما... قدر ُوسع ماست، فدای زهرا... در راه خداست، فدای مرتضی... یا زینب_س مدد چون ام وهب، بسیارند... در هر سوی این، مردستان... مادرهای عاشق پرور... در ایران و افغانستان... یا زینب_س... کم کم، ماشین ها حرکت می کردند و مردم، همراه آن ها آرام آرام حرکت کردند. مهیا راه می رفت و آرام سینه می زد. تا نگاهش به شهاب می افتاد؛ دل آتش می گرفت. احساس می کرد، که داشتند شهاب را از او جدا می کردند. اشک هایش را پاک کرد، اما اشک های بعدی گونه هایش را خیس کردند. نصف راه را پیاده آمدند. اما بقیه راه را تا معراج شهدا، باید با ماشین طی می کردند. ــ مهیا خانوم! مهیا چرخید و با دیدن محسن سلامی کرد. ــ علیکم السلام! مریم گفت، صداتون کنم تا با ما بیاید معراج... ــ نه مزاحمتون نمیشم، با اتوبوس ها میرم. ــ این چه حرفیه بفرمایید. مهیا تشکری کرد و به سمت ماشین محسن رفت. دختر ها در ماشین منتظر بودند، سوار ماشین شد. ــ کجا بودی مهیا؟! ــ گمتون کردم. مریم، مامان مهلا و شهین کجان؟! ــ با بابام رفتند. مهیا سری تکان داد. چشمانش را در آینه ماشین، دید. سرخ شده بودند. تکیه اش را به صندلی داد و چشمانش را بست، صدای مداحی که بدلیل فاصله زیاد، آرام تر به گوششان می رسید؛ دوباره اشک های مهیا را بر گونه نشاند. چون اّم وهب، بسیارند... در هر سوی این، مردستان... مادرهای عاشق پرور.... در ایران و افغانستان. یا زینب_س... هم چون این شهید، فراوان داریم... تا وقتی سر و، تن و جان داریم... ما به نهضت، شما ایمان داریم... ماشین که ایستاد، مهیا چشمانش را باز کرد. خیره به جمعیت زیادی که کنار معراج شهدا بودند؛ ماند. همراه دخترها پیاده شد و به سمت بقیه رفتند. هر از گاهی، نگاهی به اطرافش می انداخت؛ تا شاید شهاب را ببیند. اما اثری از شهاب نبود. وارد معراج شهدا شدند. همه ی خانم ها، یک طرف ایستادند؛ تا مزاحم کار آقایان نباشند. تابوت را کنار قبر گذاشتند که همزمان صدای خانمی آمد. ــ صبر کنید... مهیا نگاهی به آن خانم انداخت. به صورت شکسته و چشمان سرخ خانم جوان، نگاهی انداخت. آرام از مریم پرسید. ــ کیه؟! مریم که سعی می کرد، جلوی گریه اش را بگیرد؛ گفت: ــ مرضیه است... زن شهید... مهیا، چشمانش را محکم روی هم فشار داد. قلبش بی قراری می کرد. دوست داشت از آنجا دور شود. ــ صبر کنید توروخدا! آقا شهاب! مهیا با آمدن اسم شهاب، چشمانش را باز کرد. شهاب را دید؛ اما این شهاب را نمی شناخت. این شهاب آشفته، با چشمان سرخ را نمی شناخت. اشک در چشمانش نشست. دوباره به شهابی که سر به زیر به حرف های مرضیه گوش می داد؛ نگاهی کرد. مرضیه زار می زد و از شهاب خواهش می کرد. ــ آقا شهاب شمارو به هر کی دوست دارید؛ بزار ببینمش. بزارید برا آخرین بار ببینمش... * از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا * * ادامه.دارد.... *

#تأمل #زن #زندگی - حاضری با دوست دخترت ازدواج کنی؟ •┈┈••✾❀❀✾••┈┈• 🔗 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────

📗 دریافت PDF کتابچه «24 آیه شریفه از #قرآن کریم در رابطه با #حجاب و #عفاف» ╭──────๛- - - - - ┅╮ │🏴 @Mabaheeth 🥀 ╰─────────────

🔴 به مناسبت سالگرد شهادت هادی نصرالله فرزند سید حسن نصرالله فیلم کمتر دیده شده از اعلام اسامی شهدای حزب الله توسط سید و واکنش تاثیرگذارش بعد از اعلام اسم فرزندش هادی: اللهم تقبل منا هذا القربان... ... هادی نصرالله أ رضیت یا رب 🔥 @Moohem

🔴 موسسه تحقیقات جمعیت کشور دوباره به دست جریان تنظیم خانواده افتاد 🤔 معلوم هست تو دولت چه خبره #از_چاله_نیفتیم_تو_چاه #بحران_جمعیت #فرزند_آوری ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────

🔴این پزشک از مخالفان سرسخت کنترل جمعیت و از مواضع علامه طهرانی هم دفاع میکردند... قدر زر زرگر شناسد... 🔥@Moohem

🔴 وزارت اطلاعات لیدرهای تجمعات ضدایرانی خارج از کشور را دستگیر کرد 🔥 @Moohem

🔴 سخنان مضحک از سوی یک مهره سوخته در مورد بایکوت رسانه ای اربعین 🔰آذری جهرمی، مهره سوخته و وزیر ارتباطات دولت به اصطلاح تدبیر و امید!!! در مورد بایکوت رسانه ای اربعین گفته است که: " ... بازوی اصلی این بایکوت را آن تفکری می دانم که آموزش زبان انگلیسی را منع، شبکه‌های اجتماعی بین المللی را فیلتر و به جای بهره گیری از ظرفیت افراد، موضع و ظرفیت رسانه ای در خدمت اسلام را ضعیف و ضعیف تر می کنند. به جای استفاده از ظرفیت افراد مشهور و محبوب در بین مردم برای ترویج، با راه اندازی کمپین‌های مختلف علیه فوتبالیست‌ها و سلبریتی‌ها آن‌ها را در تقابل با دینداری و نظام قرار می‌دهد ... " ✍️چند نکته: 1️⃣ شهرهای جمهوری اسلامی پر از آموزشگاهها، موسسات و کلاس های آموزش زبان انگلیسی – وابسته به مراکز دولتی و خصوصی – است. دانش آموزان مملکت ما سال ها به صورت رسمی آموزش انگلیسی می خوانند؛ باز هم کم است؟!!! نمی دانم در خود انگلستان هم اینقدر آموزش زبان داریم یا نه؟! 2️⃣ امثال آذری جهرمی، بارها از ناکارآمدی و شکست فیلترینگ سخن گفته اند و یا در بوق و کرنا می کنند که فیلترینگ بی اثر است! چه شد که او حالا می گوید که علت بایکوت اربعین در رسانه ها، فیلتر شبکه های اجتماعی بین المللی است⁉️ 👈 بالأخره، فیلترینگ در استفاده کاربران تأثیر داشته یا نداشته است؟ این تناض را چگونه حل کنیم؟! 3️⃣ زمانی که مثلاً تلگرام و اینستاگرام فیلتر نبود، بایکوت رسانه ای اربعین صورت نمی گرفت؟! 4️⃣ به فرض که جنگ افزارهای مجازی دشمن فیلتر نباشند؛ وقتی امثال اینستاگرام حتی به عکس حاج قاسم که یک شخصیت جهانی و محبوب است، رحم نمی کند، انتظار داریم که پیامرسان حقیقی و واقعی اربعین باشد که بیخ و بن نظام استکبار را از جا می کند؟! 5️⃣ آذری جهرمی، سال ها مسئول ارتباطات و فناوری اطلاعات بوده و وظیفه داشته که به جای ظاهر شدن در نقش وکیل مدافع تلگرام، اینستاگرام و سایر سکوهای مجازی دشمن و به جای وارداتچی بودن این سکوها، کمک می کرد که پیامرسان و سکوهای ایرانی بتوانند حصر رسانه ای دشمن را بشکنند و در عرصه بین المللی، پیام انقلاب و اسلام را به همه جای دنیا برسانند. امثال این فرد باید به خاطر ترک فعل ها، عقب نگه داشتن ها و سوء عملکرد خود پاسخگو باشند، نه اینکه با #وقاحت و حالت #طلبکارانه رفتار کنند❗️ 6️⃣ در دولت به اصطلاح تدبیر و امید، مثلاً چند درصد سلبریتی ها اربعین را ترویج کردند؟! واقعاً آنقدر بیچاره شده ایم که برای رساندن صدای اربعین، محتاج چند چهره مشهور شویم؟! اربعین و مفاهیم آن، در ذات خود یک ظرفیت عظیم دارد. در هر صورت، همین سطحی نگری ها است که موجب شد امثال آذری جهرمی ما را به اشغال مجازی دشمن در بیاورند! 🔥 @Moohem

🔴 وقاحت تا کجا؟! هفته نامه زرد ‌امید جوان در شماره اخیر خود و در صفحه آخر در بخش داستان کوتاه عکس نویسنده داستان را بدون حجاب منتشر کرده است!! وزارت ارشاد خوابه؟! 🔥 @Moohem

🔴 ماجرای فوت دختر سه ساله حاج منصور ارضی روایت دردناک حاج #منصور_ارضی درباره داغ دختر سه ساله خود در سوم محرم سال ۶۳ 🔥 @Moohem

🔴 در مظلومیت مضاعف طلاب... 🔻 قتل دردناک طلبه جوان خوزستانی که در اسنپ کار می کرد!! شیخ کمیل احمدی بحرانی، طلبه فاضل خوزستانی اهل خرمشهر که متاهل و دارای یک فرزند بود، بعد از حدود ۱۰ سال تحصیل در حوزه، به دلیل مخارج سنگین زندگی راننده اسنپ شده بود که چند روز قبل مسافر سوار کرده بود به سمت عبدالخان نزدیک شهرستان شوش که سارقین نامرد، در یک مکان خلوت او را مجبور می کنند که از ماشینش پیاده شود سپس او را به قتل می رسانند و موبایل و پول اندکی که همراه داشت را سرقت می کنند و جنازه این طلبه بعد از ۵ روز کنار رودخانه پیدا می شود... نکته دردناک این قضیه این است که طلبه های مظلوم برای گذراندن زندگی مجبور می شوند در اسنپ کار کنند ولی در جامعه به دلیل تبلیغات مسموم و دروغ طلبه ها را پول دار و شکم سیر عنوان می کنند. انتظار می رود مسئولان امنیتی و قضایی خوزستان قاتلین بی رحم این طلبه را هرچه سریعتر دستگیر کنند و به اشد مجازات برسانند. 🔥 @Moohem