هدایت شده از کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
🔺تصویر یکی از تابلوهای نمایشگاه کنگره شهدای پایتخت در بیت رهبری با عنوان «عطر باغ سیب»
🌷مزار مخفی شهید، زیر درخت سیب ؛
🗓 ۱۷ شهریور ۱۳۵۷
┄┅┅┅┅❀ 💠💠 ❀┅┅┅┅┄
📌از کانال
#کنگره_ملی_شهدای_پایتخت
در پیامرسانهای ایتا، تلگرام و روبیکا
💙🍀 #کشکولصلواتبرمحمدوآلمحمدص
🇮🇷#صلوات_برای_تعجیل_درفرج
کانال
🇮🇷 #کشکولطنازی(صلواتی) 🇮🇷
▪️https://eitaa.com/kashkoole_tanazy
🇮🇷کانال
#کشکولصلواتبرمحمدوآلمحمدص
🔺@kashkoolesalavat
🔻@kashkoolesalavat
🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹
#صلواتیادموننره
#برایبرآوردهشدنحاجاتجمیعمسلمانان
🔺 تازهداماد شهید
جوانی ۲۶ ساله که ۲۳ روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش در سوریه آسمانی میشود.
🔹هادی شجاع جوانی 9 ساله بود. یک روز وقتی آمد خانه، کاپشنش را درآورد، قوطی تیلههایش را توی کمد گذاشت و گفت: از این به بعد دیگه نمیرم کوچه. گفتم چی شده هادی جانم؟ گفت: تیلهبازی و الک، دولک دیگه بهم حال نمیده. میخوام از این به بعد بچه مثبت بشم. میخوام برم بسیج و بسیجی بشم.»
🔹هادی بعدها وارد دانشگاه میشود و بدون اینکه سپاهی باشد، همراه با شهید بیضایی و چند دوست دیگر، تحت نظر سردار شهید محمد ناظری آموزش نظامی میبیند.
🔹در بسیاری از رزمایش ها با هم بودیم آنقدر جهاد را دوست داشت که به سردار نصیری گفته بود
اگر بحث ازدواجم مانع اعزامم به سوریه است بفرمایید تا زمان عروسی را عقب تر بیاندازم.
قبل از شهادت 3 بار به سوریه سفر کرده بود و خانواده اش از این موضوع بی خبر بودند.
🔹میخواستم به سنگر هادی بروم که ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. همه روی زمین خوابیدیم. ناگهان یکی داد زد: هادی تیر خورده. باید خودم میدیدم. باید هادی را میدیدم. دویدم سمت سنگرش، ولی مانعم شدند… میگفتم خب او را بردهاند. سرپایی درمان میشود و برمیگردد. اما هادی برنگشت… به سنگر که برگشتم دیدم حمید زانو به بغل نشسته و بغض کرده. گفتم: چی شده؟ هادی خوبه؟ با بغض نگاهی در نگاهم چرخاند. با صدای خفتهای گفت: هادی شهید شده.
🌷 28 مهرماه سالروز شهادت، شهید مدافع حرم هادی شجاع
┄┅┅┅┅❀ 💠💠 ❀┅┅┅┅┄
📌کانال #کنگره_ملی_شهدای_پایتخت
در پیامرسانهای ایتا، تلگرام و روبیکا
👉 @shohadapaytakht