هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان٣۴۵
#خاطره_شنیدنی از:مرحوم
#سرداررستم_قاسمی
#وزیر_سابق_نفت
ازشنیدن فحش خواهر و مادر که راننده تاکسی به او داده بود
#خدا_رحمتش_کنه
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_نگاه_مارابینا وقدردان داشته هایمان قرار بده
#خدایابه ما توفیق خدمت به مردم عطابفرما
به برکت
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
❣❤️💚💚💚💚💚💚❤️❣
#داستان٣۴۶
📝 #مثل_تو
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی میکرد،
کنار چشمهای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند.
سنگ زیبایی درون چشمه دید.
آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.
در راه به مسافری برخورد کرد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود.
کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آورد و به او داد.
مرد گرسنه هنگام خوردن نان، چشمش به سنگ گران بهای درون خورجین افتاد.
نگاهی به زاهد کرد و گفت:
"آیا آن سنگ را به من میدهی؟"
زاهد بیدرنگ سنگ را درآورد و به او داد.
مسافر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید.
او میدانست که این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن میتواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند،
بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
چند روز بعد، همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت:
"من خیلی فکر کردم،
تو با این که میدانستی این سنگ چه قدر ارزش دارد،
خیلی راحت آن را به من هدیه کردی."
بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت:
"من این سنگ را به تو برمیگردانم ولی در عوض چیز گرانبهاتری از تو میخواهم.
به من یاد بده که :.
#چگونه_میتوانم_مثل_تو_باشم."
❇️✨لطفاً با فوروارد مطالب کانال،
#کانال_داستانای_خوبان_روزگار را به دوستان خود معرفی کنید. ✨❇️✨
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_نگاه_خوب_و_رفتار_خوب_را
#برمابنمایان
به حق #صلوات بر محمدوآل محمدص
🆔 ✨
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌻🌻🌻🌻
#داستان٣۴٧
#داستان جالب "خر" با سواد
"با سوادان بیشتر در معرض لگد خرند" ...!
گویند در گذشته دور،
در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماینده ی حیوانات در دستگاه حاکم بود ...
با وجود ظلم سلطان و تایید خر و حیله روباه،
همه ی حیوانات،
جنگل را رها کرده و فراری شدند،
تا جایی که حاکم و نماینده و مشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند ...
در مسیر گاهگاهی خر،
گریزی میزد و علفی می خورد ...
روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت :
اگر فکری نکنیم تو و من از گرسنگی می میریم و فقط خر زنده می ماند،
زیرا او گیاه خوار است ...
شیر گفت :
چه فکری داری ؟...
روباه گفت :
خر را صدا بزن و بگو ما برای ادامه مسیر،
نیاز به رهبر داریم.
و باید از روی شجره نامه در بین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم.
قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم و بخوریم ...
شیر قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکیل دادند ...
ابتدا شیر شجره نامه اش را خواند و فرمود :
جد اندر جد من، حاکم و سلطان بوده اند ...!
و بعد روباه ضمن تایید گفته شیر گفت :
من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند ...!
خر تا اندازه ای موضوع را فهمیده بود و دانست نقشه ی شومی در سر دارند،
گفت :
من سواد ندارم، شجره نامه ام زیر سمم نوشته شده ،
کدامتان باسواد هستین آن را بخوانید ؟...
شیر فورا گفت :
من باسوادم،
و رفت عقب خر، تا زیر سمش را بخواند ...!
خر فورا جفتک محکمی به دهان شیر زد و گردنش را شکست ...!
روباه که ماجرا را دید،
رو به عقب پا به فرار گذاشت ...
خر او را صدا زد و گفت :
بیا حالا که شیر کشته شده، بقیه راه را با هم برویم ...
روباه گفت :
نه من کار دارم ...
خر گفت :
چه کاری ؟...
گفت :
می خواهم برگردم و قبر پدرم را پیدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زیارتش کنم، که مرا نفرستاد مدرسه تا باسواد شوم ...
وگرنه الان بجای شیر، گردن من شکسته بود ........!!!!
_____
#مثنوی_معنوی،
مولانا جلال الدین محمد بلخی
🌻🌻🌻🌻
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا
#فهم_مارا از دنیا وآخرت مان با معرفت تر بگردان
به حق #صلوات بر محمدوآل محمدص
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان ٣۴٨
📚🖌📖
موضوع : مذهبی
#آخرت_و_پرسش_جوانی
#حضرت_امام_صادق_علیه_السلام از پدرش،
#حضرت_امام_باقر_علیه_السلام روایت کرد که فرمود:
انسان حریص به دنیا چون کرم ابریشم،
هر اندازه به دور خود می پیچد، خود را بیشتر گرفتار می کند به گونه ای که بیرون آمدن از پیله برایش مشکل می شود.
سرانجام در هوای دم دار آن جا می میرد.
در ادامه، #امام_صادق_علیه_السلام فرمود:
یکی از #پندهای_لقمان_به_پسرش این بود که ای پسرم!
همانا مردمی که پیش از تو زندگی می کردند،
برای فرزندانشان مال ها اندوختند، ولی نه از آن اندوخته ها،
و نه از کسانی که برای آن ها اندوخته بودند،
نشانه ای مانده است.
پس تو بنده ای هستی که :
#دنیا_به_تو_اجاره_داده_شده_است و مأمور به عمل کردن هستی و در برابر هر عمل به تو وعده پاداش داده اند بنابراین،
عملت را به خوبی انجام بده.
پسرم،
در این دنیا همچون گوسفندی نباش که در کشت زار سبزی می چَرَد و آن اندازه می خورد تا فربه می شود؛
زیرا مرگش هنگام فربه شدن فرا می رسد،
بلکه دنیا را مانند پُلی بر روی رودخانه ای بدان که از آن گذر کرده ای و
هیچ گاه به آن جا باز نمی گردی.
بدان که به زودی در پیشگاه خداوند بزرگ،
از تو برای چهار چیز پرسش می کنند:
1. #جوانی_ات را در چه کارهایی صرف کردی؟
2. #عمرت_را چگونه به پایان رساندی؟
3. #مال_و_دارایی_ات_را از چه راهی به دست آوردی؟
4. #دارایی_ات را چگونه مصرف کردی؟
پس خود را برای آن روز آماده کن و بر آن چه از دنیا از دست داده ای، افسوس نخور؛
زیرا که اندک دنیا،
نابود شدنی است و زیادش،
دچار بلا و گرفتاری ست. پس #کارهایی_را_که_خدا_دوست_دارد،
#انجام_بده.
توبه را در قلب خود تازه نگه دار و در فرصت ها،
به عمل بپرداز،
پیش از این که مرگ فرا رسد و میان تو و آن چه نیاز داری،
فاصله بیاندازد.
منبع📚 :
کتاب بحار الانوار ،
ج 73، ص 68 ،
روایت 36، باب 122
#صلوات_نثار_امام_ششم_فراموش_نشه
🆔
👈 کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
را به دوستان خود معرفی کنید.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از این نیز بگذرد
34.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
■همه
■■شهدای
■■■گروه
¤¤~~¤♥︎¤~~¤¤
شاید برای اولین بار هست که این کلیپ را می بینید.
غالب این عزیزان در تصاویر به
شهادت
رسیدند.
حتما ببینید.
¤¤~~~♥︎~~~¤¤
نثار ارواح مطهر شهدای اسلام
《《 صلواتی 》》
هدیه بفرمایید.
¤¤~~~♥︎~~~¤¤
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از منتظران ظهور
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
ازامروزجمعه ۱۸آذرتاآخرشب می توانید با شمارهگیری؛
ستاره ۱۰۰۰
ستاره ۵ مربع
بسته یک روز مکالمه نامحدود رایگان رو فعال کنید.
این بسته برای دلجویی از گاف هشدار زلزله برای مشترکین فعال میشه!
از ساعت ۰۰:۰۰ تا ۲۳:۵۹ جمعه ۱۸ آذر قابل استفاده است.
☘🍀☘🍀☘🍀☘🍀☘
#داستان٢۴٩
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت.
در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت .
اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ،
رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که :
چه اتفاقی افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد:
من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
علت را پرسید:
و درخت سیب پاسخ داد:
با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد،
او چنین پاسخ داد:
من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم.
پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم.
همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود
.
علت شادابی اش را جویا شد.
گل چنین پاسخ داد:
ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم،
و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم،
با خودم گفتم:
اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد،
حتماً این کار را می کرد.
بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم.
پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
#نتیجه :
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم ( #چارلی_چاپلین)
❤️ یادمون نره...؛
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا
#فهم_مارا از دنیا و هدف از خلقتمان وآخرت مان با معرفت تر بگردان
به حق #صلوات بر محمدوآل محمدص
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
راستی مسلمانی ما تا کجاست؟
#داستان٣۵٠
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت:
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت:
با من بیا،
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ،
جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت :
که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد،
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند
پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت:
که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ،
#به_عیسی مسیح_قسم که:
با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!
🖇🖇🖇🖇🖇
🍀لینک کانال
داستانای خوبان روزگار
🍀 کانال
🍀 #داستانای_خوبان_روزگار🍀
🍀┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا... توفیقمان بده
تا مسلمان واقعی شویم
به برکت #صلوات
#نثار_پیامبر_اعظم_ص_و
#حضرت_امیر_علیه_السلام_و
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هدایت شده از گل رز سرخ
.
🔴دختر رضا پهلوی در حمایت از معترضان گفته، هر شب خواب شما رو میبینم
اینا، خانوادگی زحمتکش هستند😐😂
🌐کانال الله اکبر
@allahoak_bar