eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
💠علامه حسن حسن‌زاده : دو چیز باعث تاریکی قلب و بی حالی در عبادت می شود : ۱- زیاد حرف زدن ۲- زیاد خوردن 💢 👇 آی دی کانال:👇 ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
: آن چیزی که می تواند همه هوا و هوسها را یکجا ریشه کن کند وانسان را به تزکیه وتهذیب نفس برساند، یاد مرگ است. 🌴 👇┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
21.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
١٨۶ 🎥 _انقلاب / روزپنجم آذرماه ١۴٠١، بار دیگر و برای چندمین بار رهبر انقلاب از در سخنرانی خود نام بردند. چهار سال پیش بود که برای اولین بار پس از 10 سال، رهبر انقلاب رسما از مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی رئیس فقید پژوهشکده رویان با عنوان " " نام بردند.  پیش از این اعلام شده بود که مرحوم کاظمی آشتیانی به علت سکته قلبی درگذشته است اما منابع آگاه می گویند این نابغه فناوری سلول های بنیادی توسط سازمان های جاسوسی بیگانه " " شده است. سعید کاظمی آشتیانی (زاده ۱ فروردین ۱۳۴۰ - درگذشته ۱۴ دی ۱۳۸۴)، رئیس سابق پژوهشکده رویان و جهاد دانشگاهی دانشگاه علوم پژشکی ایران، دارای درجه دکترای تخصصی جنین شناسی از دانشگاه تربیت مدرس بود که پس از تشکیل پژوهشکده رویان، در رشد طب تولید مثل، فناوری سلول‌های بنیادی و همانند سازی در کشور نقش بسزایی داشت.  کاظمی آشیانی در طول عمر کوتاه خود در زمینه علمی و مدیریتی موفقیت‌های فراوان و شگفت آوری را برای خود و کشور موجب شد. 🔴 👇 ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ کانال @dastanayekhobanerozegar
❣❤️💚💚💚💚💚💚❤️❣ ٣۴۶ 📝 مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می‌کرد، کنار چشمه‌ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبایی درون چشمه دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد کرد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آورد و به او داد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان، چشمش به سنگ گران بهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: "آیا آن سنگ را به من می‌دهی؟" زاهد بی‌درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید. او می‌دانست که این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن می‌تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند، بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد. چند روز بعد، همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت: "من خیلی فکر کردم، تو با این که می‌دانستی این سنگ چه قدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی." بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت: "من این سنگ را به تو برمی‌گردانم ولی در عوض چیز گرانبهاتری از تو می‌خواهم. به من یاد بده که :. ." ❇️✨لطفاً با فوروارد مطالب کانال، را به دوستان خود معرفی کنید. ✨❇️✨ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar به حق بر محمدوآل محمدص 🆔 ✨