کسی میدونه مرلین مونرو تو کدوم خراب شده ای زندگی میکرده که تو اوج جوانی و زیبایی و پول و شهرت خودکشی کرد ؟!
#کیومرث_پوراحمد
#غرب_وحشی
🚨 اینم عکس ۶ کشته، ۳ کودک و ۳ نفر از کارمندان مدرسه که چند روز پیش توی تیراندازی در مدرسه آمریکایی کشته شدند!
⭕️ حالا کافی بود تو ایران اتفاق میفتاد
تاجزاده و زیباکلام شونصدتا مقاله درباره ریشه این کشت و کشتارها در تربیت دینی بعد از انقلاب مینوشتند و ۱۲۴ هزار پیغمبر رو پای میز محاکمه میکشیدن !
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ امر به معروف خانم فاطمه معتمد آریا در حاشیه مراسم ختم کیومرث پوراحمد توسط دختران انقلاب
#شب_قدر
#امام_زمان
#ماه_رمضان
🇮🇷#کانال_ســـیاســـی
🇮🇷@siyasichanel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش عجیب به کلمات قرآن در یکی از روستاهای سودان که مردمش اهل سحر و جادو هستند
🔹️ یاد صحنه ای از فیلم حضرت سلیمان میافتیم که شیاطین بعد حضور حضرت سلیمان از وجود مردم خارج میشدند...
#مادی_شدن_جن
#اخرالزمان
➖ ➖ ➖ ➖
⏰ @shomareshmakooszohor
شاید باورکردنی نباشه ولی این چیزی که شبیه یک شلوار داغون و کثیفه توسط یک برند اسپانیایی به قیمت بیش از 2450 دلار (125 میلیون تومان) به فروش می رسه
#جاهلیت_مدرن
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطرۀ_شیرین دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بیحساب میدهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
منبع: (http://telegram.me/dralihaeri)
@haerishirazi
📸آقای قرائتی بیمارستان بستری هستند برای سلامتی این مرد مجاهد خادم ثقلین صلوات یا فاتحه
💬سیدمحمد حسین میرلوحی
📡@news_fath
🔴عضو انصارالله: امارات عقب نشینی از یمن را آغاز کرده است/ توافق با عربستان برای پایان جنگ
البخیتی، عضو دفتر سیاسی انصارالله:
🔹️امارات متحده عربی عقب نشینی از یمن را آغاز کرده است.
🔹️با عربستان سعودی تفاهماتی وجود دارد و من نمیتوانم در مورد جزئیات آن صحبت کنم.
🔹️ تفاهمات و راه حلهای حاصلشده در دو مرحله، یکی قبل از عید فطر و دیگری در زمانی دیگر خواهد بود.
🔹️ ما از هر گونه رویکرد از سوی عربستان سعودی برای رسیدن به صلح با یمن یا هر طرف دیگر حمایت میکنیم.
پ.ن: عربستان ۵شنبه هم تحریم ۵۰۰ کالا علیه یمن رو برداشت. الحمدلله برا این مردم مظلوم خیر باشه
@samasouminejad1
🌷داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»
اجر هر عمل را که میگوید، دستور هرکدام را که توضیح میدهد، زیرش بنویسد: اما برای #مادران، این چنین است که ....
👌مثلاً همین شب قدر!
سخنی هست دربارهٔ زنی که سجادهاش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشهاش
و بعد
شروع میکند
مدام میرود به آشپزخانه؛ چای میگذارد، میوه تکه میکند، سقا میشود،...
و اشکهایش، با زمزمهی جوشن، میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچهها؟
گفتیم اشک و گریه
اصلاً چه میگویید دربارهٔ زنی که تا شانهاش تکان میخورد و میخواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و ملتمسانه میگوید «گریه نکن 😯😢»؟
بگویید اجر این خندههای اجباری تلخ و شیرین چند؟
زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد
و بچههایش را یکی یکی میبرد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد،
و از خستگی این غسلها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند،
بهرهای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ لیلة القدر، دارد؟
نمیدانم........
فقط.... اگر این دقت هاواعمال سادهٔ این مادرهانبود
و شب های قدر، به جای خواباندن کودکانشان
و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده
آنان را با پاشیدن آب به صورتشان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند،
به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت میشد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی، نه امینی نه...!
راستش… فکر میکنم
سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیحالجنان، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام میدهیم،
ثواب تمام جوشنها، کمیلها، نمازها، توسلها، زیارتها،صاف میرسد به مادرانمان!
تقدیم به همه مادران.
🛑 کانال #سیداحمد_معصومی_نژاد را دنبال کنید
👇👇👇
@samasouminejad1
یادتونه برای #دریاچه_ارومیه چقدر اشک تمساح میرختن و هشتگ میساختن؟
چند روزه که با تدبیر دولت آقای #رئیسی، روزانه میلیونها لیتر آب از فاصله ۷۵ کیلومتری داره به این دریاچه ترزیق میشه و حال دریاچه خوشه.
اما ببینید؛ حتی یک خط خبر بهخاطر حل این بحران ۲۰ ساله محیطزیستی؛ که در این دولت انجام شده؛ شنیده نمیشود‼️❌
@samasouminejad1