🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
📚 #داستان١٠۶۴
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت .
از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود.
همیشه می گفت دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی می کشید .
ابراهیم همیشه می گفت : اگر خانمها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند ، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر می شود و نامحرم جرأت پیدا نمی کند کاری انجام دهد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان١٠۶۵
#شهید_ابراهیم_هادی
🔰غفلت از سبک زندگی #شهدا بیشترین ضربه را به ما وارد میکند.
"مراقب باشیم که دشمنان قصد دارند روی فرهنگ شهادت🌷 و سبک زندی شهدا خاک بریزند"
🔸ما با ترویج این #سبک_زندگی هم این دنیا و هم اخرت خود را تضمین میکنیم.
تا میتوانید از این گنجینه تمام نشدنی و از این امامزادگان🕌 عشق بهره ببرید"
مثل #ابراهیم باشیم"برای خدا باشیم😇 تا خدا هم برای ما باشد♥️
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
📚 #داستان١٠۶۶
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت .
از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود.
همیشه می گفت دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی می کشید .
ابراهیم همیشه می گفت : اگر خانمها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند ، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر می شود و نامحرم جرأت پیدا نمی کند کاری انجام دهد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان١٠۶٧
🌹 سلام بر ابراهیم یک 🌹
پاییز ۱۳۶۱ بود.
با موتور به سمت میدان آزادی
می رفتیم.
می خواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد.
خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت.
نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد ابراهیم گفت:
سریع برو دنبالش!
من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم.
بعد اشاره کردیم بیا بغل، با خودم گفتم:
این دفعه حتما دعوا می کنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ما هم کنار آن توقف کردیم.
منتظر برخورد ابراهیم بودم.
ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده #سلام و احوالپرسی گرمی کرد؟
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود،
توقع چنین سلام و علیکی را نداشت.
بعد از جواب سلام،
ابراهیم گفت:
من خیلی معذرت میخوام،
خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد.
می خواهم بدونم که راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و
گفت:
خانم بنده غلط کرد،
بیجا کرد؟
ابراهیم گفت:
نه آقا اینطوری صحبت نکن.
من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟
یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
____
#راننده اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم.
از ماشین پیاده شد. صورت ابراهیم را بوسید و
گفت:
نه دوست عزیز،
شما هیچ خطایی نکردی.
ما اشتباه کردیم.
خیلی هم شرمنده ایم.
بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود.
اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان میداد.
همیشه می گفت:
در زندگی،
آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.
کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.
نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه می انداخت:
« بندگان خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر بر زمین راه می روند و هنگامی
که جاهلان آنان را مخاطب سازند
(و سخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام می گویند»
#سلام_بر_ابراهیم_یک
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان١٠۶٨
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت110
برخورد صحیح
باجمعی از دوستان شهید
از خیابان ۱۷ شهریور عبور می کردیم.
من روی موتور پشت سر ابراهیم بودم.
ناگهان یک #موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد #خیابان شد.
پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد.
#جوان موتور سوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت،
داد زد:
هو!
چیکار می کنی؟!
بعد هم ایستاد و با عصبانیت ما را نگاه کرد؟
همه می دانستند که او مقصر است.
من هم دوست داشتم #ابراهیم با آن بدن قوی پائین بیاید و جوابش را بدهد.
ولی ابراهیم با لبخندی که روی لب داشت
در جواب عمل زشت او گفت:
سلام خسته نباشید!
موتور سوار #عصبانی یکدفعه جا خورد.
انگار توقع چنین برخوردی را نداشت.
کمی مکث کرد و گفت:
سلام، معذرت میخوام،
شرمنده.
بعد هم حرکت کرد و رفت.
ما هم به راهمان ادامه دادیم.
ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد.
سؤالاتی که در ذهنم ایجاد شده بود را جواب داد:
دیدی چه اتفاقی افتاد؟
با یک سلام عصبانیت طرف خوابید.
تازه #معذرت خواهی هم کرد.
حالا اگر می خواستم من هم داد بزنم و دعوا کنم.
جز اینکه اعصاب و #اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نمی کردم.
--------------
روش امر به معروف و نهی از منکر ابراهیم در نوع خود بسیار جالب بود.
اگر می خواست بگوید که کاری را نکن سعی می کرد غیر مستقیم باشد.
#سلام_بر_ابراهیم
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان١٠۶٧
🌹 سلام بر ابراهیم یک 🌹
پاییز ۱۳۶۱ بود.
با موتور به سمت میدان آزادی
می رفتیم.
می خواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد.
خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت.
نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد ابراهیم گفت:
سریع برو دنبالش!
من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم.
بعد اشاره کردیم بیا بغل، با خودم گفتم:
این دفعه حتما دعوا می کنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ما هم کنار آن توقف کردیم.
منتظر برخورد ابراهیم بودم.
ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده #سلام و احوالپرسی گرمی کرد؟
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود،
توقع چنین سلام و علیکی را نداشت.
بعد از جواب سلام،
ابراهیم گفت:
من خیلی معذرت میخوام،
خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد.
می خواهم بدونم که راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و
گفت:
خانم بنده غلط کرد،
بیجا کرد؟
ابراهیم گفت:
نه آقا اینطوری صحبت نکن.
من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟
یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
____
#راننده اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم.
از ماشین پیاده شد. صورت ابراهیم را بوسید و
گفت:
نه دوست عزیز،
شما هیچ خطایی نکردی.
ما اشتباه کردیم.
خیلی هم شرمنده ایم.
بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود.
اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان میداد.
همیشه می گفت:
در زندگی،
آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.
کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.
نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه می انداخت:
« بندگان خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر بر زمین راه می روند و هنگامی
که جاهلان آنان را مخاطب سازند
(و سخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام می گویند»
#سلام_بر_ابراهیم_یک
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
#حدیث_روز
✍ #پیامبراکرم (ص) فرمودند:
کسی که به بزرگسال خودش احترام نمی گذارد مسلمان نیست!
📚اصول کافی جلد ۲ صفحه ۲۴۰
↯
___________
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کانال سیداحمد معصومی نژاد
تعداد امضا کنندگان
کمپین رضا ربع پهلوی : 340 هزار نفر
تعداد ثبت نام ایران خودرو :
11 میلیون نفر
😂✌️
اونا فقط با انگشت کلیک کردن، اینا پول هم دادن
🤣🤣🤣
@samasouminejad1
🔻پیشنهاد مهم و راهبردی پناهیان برای تحول در ساختار فرهنگی کشور:
🔸بعد از دورۀ دبستان، جوانان طی هفتسال در جایی بهنام «دانشسرا» مشغول کار و تحصیل بشوند
🔸 آماده کردن جوانان برای حل مشکلات کشور، به یک وزارتخانه مستقل از آموزش و پرورش نیاز دارد
🔸 همۀ امور جوانان از درس تا ورزش و کار و مسئولیت اجتماعی، باید در یک وزارتخانه تجمیع و ساماندهی شود
🔸 الان تنها مسئلۀ جدیای که دبیرستانیها مشغول آن هستند، موضوع اسفناک «کنکور» است!
🔸 تصمیمگیری برای زندگی با کنکور، نوعی قمار است که باعث صدمات گوناگون بر جوان و جامعه میشود
▫️ادامه متن را در @Panahian_text ببینید
📢صوت: @Panahian_mp3
👈 متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/7556
📌 نقد جایگاه دبیرستانیها در ساختار فرهنگی کشور
🚩 تهران؛ اجتماع دهههشتادیها - ۱۴۰۱/۱۰/۲۳
@Panahian_ir
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #داستان١٠۶٨
🔴نظر اردشیر زاهدی (وزیر خارجه ایران و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا در دورهٔ طاغوت وهمسر سابق شهناز پهلوی) درباره وکالت دادن به خاندان پهلوی
👆زاهدی میگه اینا هیچکدوم به درد ایران نمیخورن
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از کانال سیداحمد معصومی نژاد
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اعتراف سیما ثابت مجری ضد ایرانی به اختلافات شدید اپوزیسیون؛ هیچکدام به هم اعتماد ندارند پس چطور با هم سر میز مذاکره مینشینید!!
🔺اگرچه شبکه سعودی اینترنشنال تمام تلاش خود را برای ایجاد ائتلاف ظاهری بین افراد سرشناس اپوزیسیون میکند اما واقعیت ضدانقلاب به وضوح بیانگر آن است که آنان حتی توان دستیابی به نقطه مشترک میان خود را ندارند!
@samasouminejad1
📚 #داستان١٠۶٩
#باطناب_کسی_توی_چاه_رفتن
شبی هنگام خواب،
صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است.
صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت.
سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن.
دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید،
دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم.
دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان١٠٧٠
📚حکایتی زیبا و خواندنی
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد.
چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat