eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
249 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عرفان اهل البيت عليهم السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️فرارسیدن شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بر شما مخاطبین گرامی تسلیت باد 🎥 فیلم ۵۷ سال پیش قبرستان بقیع ویدیوی بالا برای سال ۱۳۴۴ و روضه‌خوانی روی تصویر برای حج سال ۱۳۵۵ است. 🌐 كانال عرفان أهل البيت عليهم السلام🌐 ✨به نيت هديه به و گراميتان وكسب با ذڪر صلوات پستها را با دوستان خود به اشتراڪ بگذارید✨ 🔽🔽👇براى عضويت👇🔽🔽 ═✧❁🔻🔴🔻❁✧═ @erfan_allah ═✧❁🔺🔴🔺❁✧═
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توماج صالحی: بخاطر خشونت‌هایی که تولید کردم از جامعه معذرت میخوام 🇮🇷کانال سپاه ایران🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3440967682C119ca9d180
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمدرضا فرج زاده: یکی ازشاهکارهای حاج مهدی رسولی ( ) این نماهنگ هستش. حتما مشاهده بفرمایید وعموم فاطمیون و علویون در طول تاریخ شیعه اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وپدر مرحومش، ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @shahid_farajzade
🌹 🌹 🌹 ✋ 📿📿📿📿📿📿📿📿 🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌷📿📿📿📿📿📿📿📿🌷 .بیاد امام الشهدا شهدای انقلاب. دفاع مقدس ترور و امنیت ومدافع حرم و... وپدران ومادران وخواهران وبرادران و همسران وفرزندان و اساتیدشان و... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وپدر مرحومش، ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @shahid_farajzade
هدایت شده از حجةالاسلام عباس پور
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش‌های عجیب و غیرمنتظره‌ی مردم، وقتی می‌فهمند، پشت ماجرا، دست مادرشون توی کار بوده!🧐 🔹 نکته ی جالب‌تر این که همگی معترض هستن که چرا مطالب به این مهمی رو به ما آموزش ندادند؟!؟! 🏴شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم🏴 لینک کانال ایتا 👇 https://eitaa.com/jalassateahojjatoleslamabbaspoor لینک کانال تلگرام 👇 https://t.me/hojjatoleslamabbaspoor
٣٢٨ 📌 شنیدنی ٠٠٠_نفر 🔹️ سال گذشته در ایام سالگرد ، سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر در بیان خاطراتی گفت: در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت ، دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، ◇ دستور داد که بایستند و در همین حین چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! ◇ او را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از تکفیری ها بود را شناخت! ◇ دستور داد خانم او را به همراه شوهرش سریعاً به بیمارستان برسانند و ماشین را هم بعد از تعمیر در بیمارستان تحویل دهند. ◇ چند روز بعد به خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! ◇ دید همان فرمانده تکفیری ها است و تولد فرزندش را تبریک گفت. ◇ را به آغوش کشید و گفت : به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ◇۶٠٠٠ نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! 🌸🌺💐💐💐💐💐🌺🌸 🔹️ به برکت 🔺️ را با کلیک بر روی آدرس زیر پیگیری و به دوستان خود معرفی کنید: ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٣٢٩ 📌 شعری که دختر شهید عربی، در محضر حضرت آقا خواندند و جواب حضرت آقا به یک بیت خاص.. 🔹 «شهید مدافع حرم علی اکبر عربی» در تاریخ ۳ تیر ۱۳۵۵ در روستای سرکوبه شهرستان خمین چشم به جهان گشود. ◇ وی سابقه فرماندهی گردان بیت‌المقدس لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در قم و همچنین فرماندهی پایگاه بسیج شهید زین الدین را در کارنامه کاری خود دارد. ◇ علی اکبر سرانجام در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ در سوریه حومه حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🌷 🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹 و عموم شهدا وایثارگران وجانبازان پدران ومادرانشان و همسران و فرزندانشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ کانال @dastanayekhobanerozegar 🔹️ 🔷
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
٣٣٠ 🌿 جود و بخشش 🌿 💠 آن حاتم طائی که می شنوید یک شمّه ای از جود الهی را حکایت می کند. مهمانخانه حاتم طائی چهل در داشت. هرکس از هر دری می خواست، وارد می شد. آدم سخی و بخشنده ای بود. جناب سعدی در بوستان حکایتش را آورده، مطلعش اینست: ندانم که گفت این حکایت به من که بوده‌ست فرماندهی در یمن فرماندهی در یمن بود خیلی جود و بخشش داشت. مردم نشسته بودند بر سر سفره اش، غذا می خوردند؛ یکی به زبان آورده و از حاتم طائی تعریف کرد. این فرمانده این تمجید را شنید و خوشش نیامد. زیردستانش را جمع کرد و گفت: « تا این حاتم طائی زنده است نمی گذارد ما اسم و رسمی پیدا کنیم. او را از میان بردارید. می توانید این کار را بکنید؟ چنین و چنان هم جایزه تعیین می کنم.» یکی از زیردستانش گفت: « من می روم سرش را برایتان می آورم.» راه افتاد رفت در میان قبیله ی طی. به یک نفر برخورد کرد گفت: « اینجا طایفه ی طی هست؟» _ « بله» _ « این آقا که جود و بخشش دارد خانه اش کجاست؟ آقای حاتم . ( البته حاتِم صحیح است) گفت: « بفرمایید من شما را می برم و نشانتان می دهم خانه اش کجاست. امشب پیش من باش، فردا شما را می برم پیش حاتم طائی. می خواهی چکار کنی؟ » گفت: « می خواهم او را ببینم.» او را برد خانه. این مهمان دید میزبان آدم بزرگواری است. نمی داند که او خود حاتم طائی است. میزبان او را گرم گرفت و از او پذیرایی کرد. مهمان هم از برخورد او خیلی خوشش آمد. _ « از کجا می آیی؟» _ «از یمن» _ « برای چه؟» _ « مشکلی دارم. نمی توانم با شما در میان بگذارم.» _ « چرا؟ تو مهمان منی. » هرچه بود او را به حرف آورد. او هم اظهار کرد و گفت: « من مشکلی دارم؛ مأمورم، اگر انجام ندهم خودم و دودمان من در معرض خطر خواهند بود.» گفت: « من مشکلت را حل می کنم. مشکلت چیست؟ آیا کاری از من ساخته است یا نه؟» گفت: « اگر اظهار نمی کنی و حرفش را جایی نمی زنی مشکل من اینست که از من سر حاتم طائی را خواسته اند.» گفت: « پدر آمرزیده، این که مطلبی نیست که. ( حالا خودش حاتم طائی است)، اینکه خیلی آسان است. فردا صبح با سر حاتم طائی می روی پیش فرمانده یمن، بدون اینکه کسی خبردار شود.» برخاست و رفت، شمشیر به دست آمد و گفت: « بزن». مهمان گفت: « چرا؟» گفت: « مگر سر حاتم طائی را نمی خواهی؟ فرمانده سر مرا خواسته.» _ « شما حاتم طائی هستی؟» _ « بله» مرد به دست و پای حاتم طائی افتاد و بنا کرد به عذرخواهی و تضرع و زاری. با جود و سخای حاتم طائی، زندگی اش خوب شد. 🌸 اینها که جود و سخای خلق را می شنوی، شمّه ای از آن جود الهی است. .. آنچه را که در این نشئه می بینید شمّه ای است؛ همه به تعبیر قرآن کریم آیت اند؛ آیات اند. 🍁 آیت یعنی نشانه و نمونه. اگر اینجا قدرت می بینید؛ اینجا علم می بینید؛ دیگر صفات حُسنی، اسماء علیا، همه ، هر چه می بینید همه آیات اند. 🌿 پیاده شده از فایل صوتی 🌐 كانال 🌐 روزگار) ✨به نيت هديه به و گراميتان وكسب با ذڪر صلوات پستها را با دوستان خود به اشتراڪ بگذارید✨ 🔽🔽🔽👇 براى عضويت👇🔽🔽🔽 ═✧❁🔻🔴🔻❁✧═ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ═✧❁🔺🔴🔺❁✧═
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🔷💦🔷💦 ٣٣٠ 🌿 جود و بخشش 🌿 💠 آن حاتم طائی که می شنوید یک شمّه ای از جود الهی را حکایت می کند. مهمانخانه حاتم طائی چهل در داشت. هرکس از هر دری می خواست، وارد می شد. آدم سخی و بخشنده ای بود. جناب سعدی در بوستان حکایتش را آورده، مطلعش اینست: ندانم که گفت این حکایت به من که بوده‌ست فرماندهی در یمن فرماندهی در یمن بود خیلی جود و بخشش داشت. مردم نشسته بودند بر سر سفره اش، غذا می خوردند؛ یکی به زبان آورده و از حاتم طائی تعریف کرد. این فرمانده این تمجید را شنید و خوشش نیامد. زیردستانش را جمع کرد و گفت: « تا این حاتم طائی زنده است نمی گذارد ما اسم و رسمی پیدا کنیم. او را از میان بردارید. می توانید این کار را بکنید؟ چنین و چنان هم جایزه تعیین می کنم.» یکی از زیردستانش گفت: « من می روم سرش را برایتان می آورم.» راه افتاد رفت در میان قبیله ی طی. به یک نفر برخورد کرد گفت: « اینجا طایفه ی طی هست؟» _ « بله» _ « این آقا که جود و بخشش دارد خانه اش کجاست؟ آقای حاتم . ( البته حاتِم صحیح است) گفت: « بفرمایید من شما را می برم و نشانتان می دهم خانه اش کجاست. امشب پیش من باش، فردا شما را می برم پیش حاتم طائی. می خواهی چکار کنی؟ » گفت: « می خواهم او را ببینم.» او را برد خانه. این مهمان دید میزبان آدم بزرگواری است. نمی داند که او خود حاتم طائی است. میزبان او را گرم گرفت و از او پذیرایی کرد. مهمان هم از برخورد او خیلی خوشش آمد. _ « از کجا می آیی؟» _ «از یمن» _ « برای چه؟» _ « مشکلی دارم. نمی توانم با شما در میان بگذارم.» _ « چرا؟ تو مهمان منی. » هرچه بود او را به حرف آورد. او هم اظهار کرد و گفت: « من مشکلی دارم؛ مأمورم، اگر انجام ندهم خودم و دودمان من در معرض خطر خواهند بود.» گفت: « من مشکلت را حل می کنم. مشکلت چیست؟ آیا کاری از من ساخته است یا نه؟» گفت: « اگر اظهار نمی کنی و حرفش را جایی نمی زنی مشکل من اینست که از من سر حاتم طائی را خواسته اند.» گفت: « پدر آمرزیده، این که مطلبی نیست که. ( حالا خودش حاتم طائی است)، اینکه خیلی آسان است. فردا صبح با سر حاتم طائی می روی پیش فرمانده یمن، بدون اینکه کسی خبردار شود.» برخاست و رفت، شمشیر به دست آمد و گفت: « بزن». مهمان گفت: « چرا؟» گفت: « مگر سر حاتم طائی را نمی خواهی؟ فرمانده سر مرا خواسته.» _ « شما حاتم طائی هستی؟» _ « بله» مرد به دست و پای حاتم طائی افتاد و بنا کرد به عذرخواهی و تضرع و زاری. با جود و سخای حاتم طائی، زندگی اش خوب شد. 🌸 اینها که جود و سخای خلق را می شنوی، شمّه ای از آن جود الهی است. .. آنچه را که در این نشئه می بینید شمّه ای است؛ همه به تعبیر قرآن کریم آیت اند؛ آیات اند. 🍁 آیت یعنی نشانه و نمونه. اگر اینجا قدرت می بینید؛ اینجا علم می بینید؛ دیگر صفات حُسنی، اسماء علیا، همه ، هر چه می بینید همه آیات اند. 🌿 پیاده شده از فایل صوتی 🌐 كانال 🌐 روزگار) ✨به نيت هديه به و گراميتان وكسب با ذڪر صلوات پستها را با دوستان خود به اشتراڪ بگذارید✨ 🔽🔽🔽👇 براى عضويت👇🔽🔽🔽 ═✧❁🔻🔴🔻❁✧═ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ═✧❁🔺🔴🔺❁✧═
🔷💦🔷💦 ٣٣٠ 🌿 جود و بخشش 🌿 💠 آن حاتم طائی که می شنوید یک شمّه ای از جود الهی را حکایت می کند. مهمانخانه حاتم طائی چهل در داشت. هرکس از هر دری می خواست، وارد می شد. آدم سخی و بخشنده ای بود. جناب سعدی در بوستان حکایتش را آورده، مطلعش اینست: ندانم که گفت این حکایت به من که بوده‌ست فرماندهی در یمن فرماندهی در یمن بود خیلی جود و بخشش داشت. مردم نشسته بودند بر سر سفره اش، غذا می خوردند؛ یکی به زبان آورده و از حاتم طائی تعریف کرد. این فرمانده این تمجید را شنید و خوشش نیامد. زیردستانش را جمع کرد و گفت: « تا این حاتم طائی زنده است نمی گذارد ما اسم و رسمی پیدا کنیم. او را از میان بردارید. می توانید این کار را بکنید؟ چنین و چنان هم جایزه تعیین می کنم.» یکی از زیردستانش گفت: « من می روم سرش را برایتان می آورم.» راه افتاد رفت در میان قبیله ی طی. به یک نفر برخورد کرد گفت: « اینجا طایفه ی طی هست؟» _ « بله» _ « این آقا که جود و بخشش دارد خانه اش کجاست؟ آقای حاتم . ( البته حاتِم صحیح است) گفت: « بفرمایید من شما را می برم و نشانتان می دهم خانه اش کجاست. امشب پیش من باش، فردا شما را می برم پیش حاتم طائی. می خواهی چکار کنی؟ » گفت: « می خواهم او را ببینم.» او را برد خانه. این مهمان دید میزبان آدم بزرگواری است. نمی داند که او خود حاتم طائی است. میزبان او را گرم گرفت و از او پذیرایی کرد. مهمان هم از برخورد او خیلی خوشش آمد. _ « از کجا می آیی؟» _ «از یمن» _ « برای چه؟» _ « مشکلی دارم. نمی توانم با شما در میان بگذارم.» _ « چرا؟ تو مهمان منی. » هرچه بود او را به حرف آورد. او هم اظهار کرد و گفت: « من مشکلی دارم؛ مأمورم، اگر انجام ندهم خودم و دودمان من در معرض خطر خواهند بود.» گفت: « من مشکلت را حل می کنم. مشکلت چیست؟ آیا کاری از من ساخته است یا نه؟» گفت: « اگر اظهار نمی کنی و حرفش را جایی نمی زنی مشکل من اینست که از من سر حاتم طائی را خواسته اند.» گفت: « پدر آمرزیده، این که مطلبی نیست که. ( حالا خودش حاتم طائی است)، اینکه خیلی آسان است. فردا صبح با سر حاتم طائی می روی پیش فرمانده یمن، بدون اینکه کسی خبردار شود.» برخاست و رفت، شمشیر به دست آمد و گفت: « بزن». مهمان گفت: « چرا؟» گفت: « مگر سر حاتم طائی را نمی خواهی؟ فرمانده سر مرا خواسته.» _ « شما حاتم طائی هستی؟» _ « بله» مرد به دست و پای حاتم طائی افتاد و بنا کرد به عذرخواهی و تضرع و زاری. با جود و سخای حاتم طائی، زندگی اش خوب شد. 🌸 اینها که جود و سخای خلق را می شنوی، شمّه ای از آن جود الهی است. .. آنچه را که در این نشئه می بینید شمّه ای است؛ همه به تعبیر قرآن کریم آیت اند؛ آیات اند. 🍁 آیت یعنی نشانه و نمونه. اگر اینجا قدرت می بینید؛ اینجا علم می بینید؛ دیگر صفات حُسنی، اسماء علیا، همه ، هر چه می بینید همه آیات اند. 🌿 پیاده شده از فایل صوتی 🌐 كانال 🌐 روزگار) ✨به نيت هديه به و گراميتان وكسب با ذڪر صلوات پستها را با دوستان خود به اشتراڪ بگذارید✨ 🔽🔽🔽👇 براى عضويت👇🔽🔽🔽 ═✧❁🔻🔴🔻❁✧═ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ═✧❁🔺🔴🔺❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا مهدی 🙏❤
السلام علیک یا ام الائمه یا فاطمه الزهرا ┄┅❀┅┄ حضرت مادر سلام... 🖤 دنیای ما مادرها، همیشه آرام نیست، همیشه دنیا به کاممان شیرین نیست! 😔 گاهی بدجور این بالا و پایین رفتن‌های زندگی، بی‌قرارمان می‌‌کند... 😢 آن شب ها که فرزندان در تب بیماری می‌سوزند و بی‌قرار میکنند قلب مادر را... آن روزها که با جیغ و داد و لجبازی‌های کودکانه‌ی شان، کاسه‌ی صبر را لبریزِ خستگی می‌کنند... تک تک آن ساعت ها و لحظاتی که مادر، دلهره دارد از تربیتشان که نکند کوتاهی و خطایی سهوی، فرزندانش را از مسیر سعادت خارج نماید... حضرت مادر... گاهی مادرها بدجور بی‌قرار، دل‌نگران و خسته می‌شوند! قربان مادریتان شوم، می‌شود راز آرامشتان را برای مادری بی‌قرار بگویید؟ چگونه می‌شود داغ‌دار غم پدری از جنس محمد بود و در برابر درد سیلی و ضرب لگد، ایستاد و پشت ولیّ خدا را خالی نکرد؟... چگونه می‌شود، مادری، فرزندی را‌، نیامده از دست داد، آن هم نه از سر حادثه، بلکه از سر ظلم و جور حسودانِ علی، اما آرام بود و نترس؟... چگونه می‌شود با زخم مسمار و استخوان شکسته، یک تنه در برابر چهل نا‌مرد ایستاد و لحظه‌ای دست از بندگی نکشید؟... چگونه می‌شود با تنی سرتا پا مجروح، دلسوزانه مادری کرد و لبخند مهربانی را نثار قلب شکسته‌ی همسر... حضرت مادر! می‌شود مادری را، نه، همسری را، نه، می‌شود طریق بندگی را یادمان بدهید؟! خسته شدیم از دنیای بی خدا... دلمان خدای زهرا را می‌خواهد، خدایی که فاطمه را این چنین آرام و شجاع نمود! خدایی که آرام دل فاطمه بود در دریای مصیبت هایش... حضرت مادر، مادرانه دعایمان کن تا بیابیم خدای تورا، تا بشناسیم خدای تو را، تا بپرستیم خدای تو را... 🤲 حضرت مادر؛ کمکمان کن آن‌گونه که باید خدا را بشناسیم تا بی‌قراری هایمان، پایان یابد و آرامش، سهم زندگی‌هایمان گردد. تو خوب می دانی که ما ضعیفیم در برابر کوچکترین ناملایمت‌های زمان! 😞 تو خوب می‌دانی برای مادری کردن، چقدر خدا را نیاز داریم اما چقدر خدای بزرگ تو را کم داریم... تو خوب می‌دانی وسعت ناتوانی ما را... 😔 حضرت مادر،به حق علی، مادرانه شفاعتمان کن پیش خدای خودت...🖤 ✍آينــــــــــﮫ