#داستان۴١١
👳♂آورده اند که:،
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت
به نانوا گفت:
این مرد را می شناسی؟
گفت : نه
مرد گفت :
فلان عابد بود
نانوا گفت :
من از مریدان اویم
دنبالش دوید و گفت:
می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد
نانوا گفت:
اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم ، عابد قبول کرد
وقتی همه شام خوردند
نانوا گفت :
سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد :
دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدایا آتش جهنم رااز
من و پدرو مادر و جدو آبادم وخواهران وبرادران واساتید و دوستان شهید و مرده ی ما، وهمسایگان و بچه محلای قدیم وجدید ما، و
خانواده ی و فرزندان آینده از نسل مرا ومارا دور وحرام کن
به برکت
#درود_وصلوات_برمحمدوآل_محمدص
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar