🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان۶٩۴
یک بار که خدمت امام بودیم،
از من خواستند پاکت دارویشان را به ایشان بدهم. داخل پاکت دارویی بود که باید به پایشان می مالیدند.
شاید کسی باور نکند، بعد از مصرف دارو، امام یک دستمال کاغذی را به چهار تکه تقسیم کردند و با یک قسمت از آن چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد بتوانند از آن استفاده کنند.
راوی:
#خانم_دکتر_فریده_مصطفوی
(دختر امام)
منبع:
نشریه امتداد - صفحه:40.
روزی خواستم عینک امام را به ایشان بدهم،
دیدم مقداری گرد و غبار روی شیشه های آن نشسته است.
یک برگ دستمال کاغذی برداشتم و عینک را تمیز کردم و به امام دادم.
ایشان عینک را به چشم زدند.
بی توجه،
قصد داشتم آن دستمال را مچاله کرده و دور بیاندازم که :
امام گفتند:
«آقای انصاری!
اگر شما برای آن دستمال، مورد مصرف ندارید، به من بدهید.
این دستمال هنوز جای مصرف دارد»
از کتاب
#زندگی_به_سبک_روح_الله
صفحه 30.
..#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat