*🔴 انتخابات وتزیینی بودن نقش مردم در اندیشه و عمل مدافعان لیبرالیسم🔴*
▪️برخلاف تصور عموم افراد، در نظام لیبرالیسم علیرغم سخن گفتن از مردم و آزادیهای مردم و مالکیت خصوصی و حقوق بشر، اما فیالواقع و در عمل، مردم و حقوق مردم و بشریت هیچ جایگاه و اهمیتی برای آنها نداشته و ندارد. نقش مردم صرفاً نقشی صوری و تزیینی است. حاکمیت و حکومت و حکمرانی حق مالکان و سرمایهداران بزرگ است. اراده آنها حاکم است و باید حاکم باشد.
▪️معیار اداره جامعه و معیار برخورداری از حقوق شهروندی و اجتماعی، قوانینی است که توسط «نخبگان لیبرال» يعني «مالکان عمده» و «سرمايهداران بزرگ» تدوين شده و میشود.
فردریش #هايک (۱۸۹۹-۱۹۹۲)، از اندیشمندان سیاسی و اقتصادی نئولیبرال و برنده جایزه نوبل اقتصاد، مينویسد:
«اين ليبراليسم است که قانونها و خط و نشانهايي را براي دموکراسي ترسيم ميکند، نه آنکه انتخاب مردمي بتواند ارزشهاي ليبراليسم را نفي يا اثبات، کم يا زياد کند.»
صوری دانستن نقش مردم در اندیشه لیبرالیسم اختصاصی به اندیشمندان نئولیبرال ندارد؛ بلکه از دیرباز مورد تأکید و توجه مدافعان تفکر لیبرالیسم بوده است. به عنوان نمونه،
جان وزلي (1703-1791)، به این بهانه که نقشآفرینی مردم در حکومت، آزادیهای مدنی و مذهبی آنها را محدود میکند، با برجستهسازی جایگاه مردم و نقشآفرینی آنها در حکومت مخالف بود و میگفت:
«هر قدر سهم مردم در حکومت بيشتر باشد، آزادي مدني و مذهبي ملت کمتر خواهد شد»
▪️بارون هولباخ، از اندیشمندان عصر روشنگری، میگفت:
«مقصود از مردم، تودة عوام احمق نيست ... هر کس که بتواند به گونهاي قابل احترام با درآمدي که از دارايياش کسب ميکند، امرار معاش نمايد و هر سرپرست خانواده که صاحب زمين است، بايد شهروند قلمداد گردد .. ديگران تا زماني که با کار و کوشش خود زمين به دست نياورند، شهروند محسوب نخواهند شد.»
▪️آربلاستر در کتاب مهم و مشهور «ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب» مینویسد:
«ولتر زماني به دالامبر ميگويد، آموزش به درد فرزندان کارگران نميخورد: اين امر «آنها را از شخمزدن باز خواهد داشت»؛ دقيقاً همان ديدگاهي که ماندويل و ديگران در مقابل مدارس خيريه اتخاذ کرده بودند، ولتر در ادامه ميگويد: «اين کارگران نيستند که بايد تحت تعليم قرار گيرند، بلکه بورژواها و شهرنشيناناند»
▪️دنی دیدرو (۱۷۱۳-۱۷۸۴)، از چهرههای مشهور عصر روشنگری و از اصحاب دائرهالمعارف، معیار «شهروندی» را «مالکیت» میدانست و میگفت:
«اين مالکيت است که حق شهروندي ايجاد ميکند» و صرفاً مالکان میتوانند از حق داشتن نماینده برخوردار باشند. یعنی کسی که سرمایه و ملکی نداشته باشد حتی از حق انتخاب نماینده هم محروم است.
▪️فرانک شوئل، از نظريهپردازان تاريخ آمريکا، دربارة انقلاب استقلال آمريکا از تحت استعمار انگلستان مينويسد:
«عوامل جداً محافظهکار ... مراقب بودند که تودة مردم نتوانند به طور افراطي در امر انتخابات نقش سازنده و سرنوشتساز داشته باشند و به همين منظور شرط ثروت را براي شرکت در انتخابات برقرار ساختند. بنابراين مانند زمانهاي گذشته شخص براي رأي دادن ميبايست از حداقل ثروت برخوردار بوده و حتي براي انتخاب شدن نيز مالک حداقلي يک دارايي غير منقول باشد. در کنه ضمير تهيهکنندگان قانون اساسي حق انتخاب شدن و انتخاب کردن جزو حقوق طبيعي انسان به حساب نميآمد.» 🖊احمدحسین شریفی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
به ما بپیوندید پیروزی در راه است ، کانال گفتمان انقلابی ایتا 👇 👇
https://eitaa.com/Revolutionarydiscourse