eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 📚 ٨۴۵ 🍃🌹 سلام بر ابراهیم 🌹🍃 🍃🍃 💠گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می‌کرد. از مظلوميت امام حسين (ع) و کارهای يزيد می‌گفت. اين پسر هم خيره خيره و با عصبانيت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد، به جای اينکه اشک بريزه، مرتب فحش‌های ناجور به يزيد می‌داد!! ابراهيم داشت با تعجب گوش می‌کرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبی نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير می‌كنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبی کنيم هنر کرديم. دوستی ابراهيم با اين پسر به جايی رسيد که همه‌ی كارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او يکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکی از روزهای عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش، يک جعبه شيرينی خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه‌ی شما هستم، من مديون آقا ابراهیم هستم. از خدا خيلی ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . مــا هم بــا تعجب نگاهش می‌کرديم. بــا بچه‌ها آمديم بيــرون، توی راه به کارهای ابراهيم دقت می‌کردم. چقــدر زيبا يکی‌يکی بچه ها را جــذب ورزش می‌کرد، بعد هم آن‌ها را به مسجد و هيئت می‌کشاند و (ع). 🍃ياد حديث افتادم كه فرمودند: " ، اگر يک نفر به واسطه‌ی تو هدايت شود، از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بالاتر است". ٭٭٭ 📿از ديگــر کارهایی که در مجموعه ورزش باســتانی انجام می‌شــد اين بود که بچه‌ها به صورت گروهــی به زورخانه‌های ديگر می‌رفتند و آنجا ورزش می‌کردند. يک شب ماه رمضان ما به زورخانه‌ای در کرج رفتيم. 🍃آن شب را فراموش نمی‌کنم. ابراهيم شعر می‌خواند. دعا می‌خواند و ورزش می‌کرد. مدتی طولانی بود که ابراهيم در كنار گود مشغول شنای زورخانه‌ای بود. چند سری بچه‌های داخل گود عوض شدند، اما ابراهيم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به کسی توجه نمی‌کرد. پيرمردی در بالای ســكو نشســته بود و به ورزش بچه ها نگاه می‌کرد. پيش من آمد. ابراهيم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: "من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا می‌رفت. من با تســبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته يعنی هفتصدتا شنا! تو رو خدا بيارش بالا الان حالش به هم می‌خوره." وقتی ورزش تمام شد، ابراهيم اصلا احساس خستگی نمی‌کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهيم اين کارها را برای قوی‌شــدن انجام می‌داد. هميشــه می‌گفت: بــرای خدمت به خدا و بندگانش، بايد بدنی قوی داشــته باشــيم. مرتب دعا می‌کرد كه: خدايا بدنم را برای خدمت كردن به خودت قوی كن. ابراهيم در همان ايام، يک جفت ميل و سنگ بسيار سنگين برای خودش تهيه کرد. حسابی سر زبان‌ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتی ديگر جلوی بچه‌ها چنين کارهایی را انجام نداد! می‌گفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه. می‌گفت: مردم به دنبال اين هســتند كه چه کســی قوی‌تر از بقيه است. من اگر جلوی ديگران ورزش‌های سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم می‌شوم. در واقع خودم را مطرح کرده‌ام و اين کار اشتباه است. 🌱بعد از آن وقتی مياندار ورزش بود و می‌ديد که شــخصی خسته شده و کم آورده، سريع ورزش را عوض می‌کرد. اما بدن قوی ابراهيم يک‌بار قدرتش را نشــان داد و آن، زمانی بود که "ســيد‌حســين طحامی" قهرمان کشــتی جهــان و يکی از ارادتمندان حاج‌حســن، به زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش می‌کرد. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد ... . از 🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat ودیگر شهدای جاویدالاثر وپدران ومادرانشون