#داستان۴٧۵
🌹 #خیر_در_برابر_خیر
✨از #امام_رضا (علیه السلام) روایت شده است که :
در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد.
زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا،
وای از گرسنگی.
👈زن گفت :.
در چنین زمان سختی، #صدقه_دادن روا است.
لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد.
👈 #زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع میکرد،
گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید.
#خداوند، #جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود.
🌹 #جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و
به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت:
ای کنیز خدا،
از نجات فرزندت راضی شدی،
#لقمه_ای_در 9_برابر_لقمه_ای.
📚منبع:
#ثواب_الاعمال،
صفحه 126
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 #کانال
📚✾• #داستانای_خوبان_روزگار
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#خدایا
خودت #دست_مارو_بگیر و #ضامنمون_باش و
درپناه خوت بگیر
به برکت
#صلوات_برمحمدص_وآل_محمد
@dastanayekhobanerozegar
#داستان۴٧۵
🌹 #خیر_در_برابر_خیر
✨از #امام_رضا (علیه السلام) روایت شده است که :
در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد.
زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا،
وای از گرسنگی.
👈زن گفت :.
در چنین زمان سختی، #صدقه_دادن روا است.
لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد.
👈 #زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع میکرد،
گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید.
#خداوند، #جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود.
🌹 #جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و
به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت:
ای کنیز خدا،
از نجات فرزندت راضی شدی،
#لقمه_ای_در 9_برابر_لقمه_ای.
📚منبع:
#ثواب_الاعمال،
صفحه 126
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 #کانال
📚✾• #داستانای_خوبان_روزگار
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#خدایا
خودت #دست_مارو_بگیر و #ضامنمون_باش و
درپناه خوت بگیر
به برکت
#صلوات_برمحمدص_وآل_محمد
@dastanayekhobanerozegar
#داستان۴٧۶
#بروید_مادرتان_را_خشنود_کنید❗️
یکی از #طلّاب_اصفهانی میگوید:
▫️ زمانی برای خودسازی و تزکیه نفس چند ماهی به مشهد مقدّس مسافرت نمودم.
روزی خدمت #آیت_الله_العظمی بهجت رسیدم. ایشان بدون اینکه سؤال کنم، فرمود:
⭕️ آقا خودسازی به این شکل فایدهای ندارد.
بروید به اصفهان و مادرتان را خشنود کنید.
▫️ گفتم:
نمی شود.
و کمی با ایشان بحث کردم.
▫️ وقتی که از خدمتشان مرخص شدم در این فکر فرو رفتم که بنده در این مورد با ایشان اصلاً سخنی نگفته بودم،
پس ایشان از کجا دانست؟
سپس برگشتم و #معذرت_خواهی کردم.
📚 #فریادگر_توحید،
ص٢١٠
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
┅═✼🍃🌸🌷🌸🍃✼═┅
#خدایا
خودت #دست_مارو_بگیر و #ضامنمون_باش و
درپناه خوت بگیر
به برکت
#صلوات_برمحمدص_وآل_محمد
@dastanayekhobanerozegar
💐💐💐💐💐💐💐💐
#داستان۴٨٠
#سنگ_سرد
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد.
هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که:
یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد.
میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد
گفت:
#خدایا،.
#ای_مهربان،
تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی
پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.
#خدای_مهربانم
#حکایت
#خدایا
دل مرا ومارا بشکن وبعد بپذیر
🌹
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۴٨۶
🔆 #کاسب_فاسد_و_زن_پاک_دامن
✨در تفسیر «روح البیان» - که در قرن دهم نوشته شده است -
آمده است:
🌟خانم جوان و زیبا چهره ای نزد تاجر جوانی می آید، می گوید:
من سه تا بچۀ یتیم دارم، به من کمک کن.
تاجر پولدار از تُن صدای این زن و همان مقدار گردی صورت او خوشش می آید و به او پیشنهاد رابطه می دهد. آن زن گفت:
من شوهر داشتم،
یتیم دارم،
پاک دامن هستم.
اصلاً تا به حال در مجلس گناه شرکت نکرده ام.
گفت:
🍂اگر می خواهی تو را کمک کنم، باید رابطه پیدا کنیم، گفت:
نه، نمی خواهم و رفت.
🌟این نمی خواهم، همان نمی خواهمِ محبوب است.
🌱«وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ» (1)
🔆پول حرام نخورید،
او می گوید:
نمی خواهم،
این نیز می گوید:
نمی خواهم،
یعنی تمام خواستن ها و نخواستن ها را با خواستن ها و نخواستن های محبوب هماهنگ کرده است.
«تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» این آیه سال ها حرف دارد.
✨باز آن زن مراجعه کرد،
تاجر گفت:
به همان شرط به تو کمک می کنم. بار سوم مراجعه کرد و گفت: حاضرم.
فرزندانم دارند از گرسنگی ضعف می کنند، باشد، خودم را می فروشم، اما جای خلوت داری؟
گفت:
آری.
من خانه ای جدا دارم،
برای همین کارها.
این آدرس آنجا است.
فردا بیا.
گفت:
هیچ کس در آن خانه نیست؟
گفت:
نه.
ما که جلوی کسی زنا نمی کنیم، ما در بازار آبرو داریم.
گفت:
باشد.
🍂فردا آمد، گفت:
آماده شو،
گفت:
تو به قرارداد دیروز عمل نکردی، چون گفتی خانه خالی است، اما اینجا پنج نفر ما را می بینند.
دو فرشته ای که پروندۀ مرا نظام می دهند و دو فرشته که پروندۀ تو را می نویسند و پنجمین نفر نیز خدا است.
این پنج نفر را بیرون کن، من حاضر به خودفروشی هستم.
گفت:
خانم! چهل سال خواب بودم، بیدارم کردی. (2)
📚 #ارزش_عمر_وراه_هزینه آن :
#مجموعه_سخنرانیهای_حسین انصاریان
/ ویرایش و تحقیق محسن فیض پور.ص:394
.
1- 12. - بقره 2.:188؛ «اموالتان را در میان خود به باطل و ناحق مخورید.»
2- 13. - اسرار معراج: 84؛ داستانهای عبرت آموز: 106
🌹┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#خدایا
خودت #دست_مارو_بگیر و #ضامنمون_باش و
درپناه خوت بگیر
به برکت
#صلوات_برمحمدص_وآل_محمد
@dastanayekhobanerozegar
🌸🌺🌸🍃🌸🌺🌸🍃🌸🌺🌸
#داستان۴٩۵
#وقتی_خدا_امر_کند
#زن_فقیری با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و
#از_خدا_درخواست_کمک_کرد.
مرد بیایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش میداد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشیاش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد.
ضمنا به او گفت:
«وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.»
وقتی منشی به خانه زن رسید،
زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکیها به داخل خانه کوچکش شد.
منشی از او پرسید:
«نمیخواهی بدانی چه کسی این خوراکیها را فرستاده؟»
زن جواب داد:
«نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان میبرد
#خدایا
#معرفت_مابه_خودترا_ازفقر
#نجات_بده
به حق #محمدت_که_صلوات
خودت وجمیع امت اسلام براو وخاندانش باد
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۴٩٧
#داستانک 📚
نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود.
آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشیاش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین میکرد،
چند قدم به طرف عقب رفت.
نقاش هنگام عقب رفتن، پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.
رهگذری متوجه شد که نقاش چه میکند.
رهگذر میخواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش به خاطر ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و سقوط کند.
رهگذر به سرعت یک از قلم موهای نقاش را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.
نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند.
اما رهگذر تمام جریان را که شاهدش بود برای نقاش تعریف کرد و توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.
#پی_نوشت گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم،
#اما_گویا_خالق_هستی_میبیند #چه_خطری_در_مقابل_ماست و نقاشی زیبای ما را خراب میکند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#خدایا
به حق پیامبرت که
#صلوات
خودت، وما براو و آلش باد
ممنونتیم وهر لحظه شاکر درگاهت که :
همیشه خیر مارا خواسته ای و دستگیرمان بوده ای وهستی و خواهی بود
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
💐💐💕💕💕💕💕💕💐💐
#داستان۵١٢
👈خاطره زیبایِ
#امر_بمعروف_و_نهی_از_منکر توسط
#یکی_از_خادمان_حرم_امام_رضا_ع
در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱
✨✨سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
💫دختر خیلی سرد گفت:
میدونم
گفتم :
خب نمیخوای درستش کنی؟
فورا گفت:
نه
🌸گفتم:
خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه،
نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن،
هم تو هم اونا دارین گناه میکنین #فدات_شم!
هنوز نزدیک _حرم_امام_رضاییم ها!!!
💫دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا،
اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت:.
آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
🌼صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن،
پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت!
نه خواهر دارم نه برادر،
دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
💫به دختر گفتم :
عزیزم
#تو_سختی_های_زندگی
#به_خدا_توکل کن
برو پیش #امام_رضا_ع
بگو:
به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت:
به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
🌺همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت:
همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
💫گفتم:
با امام رضاع معامله میکنی یانه؟
با چشمای پر از اشک گفت:
آره.
همینجا جلوی شما به #امام_رضا_ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده،
الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
🌼منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت:
اینم #هدیه_ی_من_به_شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت:.
میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت:
دختر گلم اسمت چیه؟
دختر گفت:.
#عاطفه
🌱گفت:.
#عاطفه_جان
من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار.
دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
🍂دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت:
ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت:
اشکال نداره یاد میگیری
#حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید
گفت :
قبول
🍃برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت :.
خدایا شکرت
#امام_رضا_ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
✨من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت:
این چیه؟
گفتم:.
این غذای #امام_رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست
چی بگه؟؟
#فقط_تشکر_میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت:.
میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
💕💐🌱🌱🌱🌱🌱💐💕
#آخدا
میشه آیا
#امام_رضا_علیه_السلام
در همینجا
که شفیع ما هم بشه بدرگاه خودت؟
چون من
#یه_دختر_عموی_بزرگواری_دارم
چن وقته تو اصفهان #کسالت_داره
چون خودت خواسته ای وسرش منت گذاشته ای.و
#شده_چشم_وچراغ_یه_طایفه
آیامیشه قسمش🙈😭 بدیم به :
باب الحوائجی پدرش، #حضرت
#موسی_ابن_جعفر_علیه_السلام
#شفای_عاجل_شو_امضاء_کنه
تا ازش بخواهیم
#با_دعای_همه_ی_خوبانی_که
این متن رو میخونن
ایشون خصوصا ودیگر مریضهایی که چشم وامیدشون به دعای خوبانه
#بزودی_بپابوسی_امام_رضا_ع بیان
برای تشکر از لطف هر چه سریعتر #شما_اهل_بیت_علیهم_السلام
#خدایا
توفیقش بده تا
توکل کنه
کم هم نیاره
که محکمتر از اینی که تا حالا بوده، #بازم_باشه
به برکت #صلوات_علی_الدوام
#به_روح_امام_رضا_ع_و
#_پدر_و_پسرش
با احترام به خودت
وخاندان کرم، اهل بیت ع
حقیر کمترین
#محمدرضا_فرج_زاده
#بیست_وششم_آذرماه١۴٠١
✾📚 @Dastanayekhobanerozegar
📚✾ @dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۵١٧
#ناصرالدين_شاه
حرمسرایی عریض داشت که وصف آن در تاریخ و سفرنامه های آن دوره آمده است
به سخن عینالسلطنه 112زن عقدی و صیغهای داشت که به همراه نوکر و کلفتها بیش از 2000 نفر بودند!
#خدایا
عاقبت مارو به خیر کن
به حق
#صلوات_بر محمدو آل محمدص.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۵١٨
اینجا
#آرامگاه_یعقوب_لیث_صفاری_است
بزرگمردی که #زبان_پارسی را ۲۰۰ سال #پس_از_ورود_اسلام_به_ایران،
#به_عنوان_زبان_رسمی_کشور #اعلام_کرد و
اینگونه این #زبان_را_نجات_داد و نامش در #تاریخ_ایران_جاودانه ماند...
#خدایا
#رحمتشون_کن
خدمتگذاران به ایران واسلام
را...
#در_این_سرزمین
به لطف
#صلوات_برپیامبروآلش
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
🌸🍃🌸🍃
#داستان۵۵۴
#ضرب_المثل
#ارزن_عثمانی_خروس_ایرانی
شاید ضرب المثل “ارزن عثمانی، خروس
ایرانی” رو شنیده باشید. در جریان نبرد
#نادر_شاه با #عثمانی_ها روزی فرستاده
دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد
نادرشاه شرفیاب میشود و آنها را در
مقابل نادرشاه بر روی زمین میگذارد
و میگوید :
لشکر ما این تعداد است
و از جنگ با ما صرفنظر بکنید.
نادرشاه دستور میدهد دو خروس بیاورند
و دو خروس را در برابر دو گونی ارزن قرار
دهند و خروس ها شروع به خوردن
ارزنها میکنند.
در این هنگام نادرشاه رو
به فرستاده عثمانی میکند و میگوید :
برو به سلطانت بگو که دو خروس
همه لشگریان ما را خوردند !
این ضربالمثل زمانی به کار می رود که
کسی از کُری خوانی رقیب باک نداشته
باشد و آن را با کُری قوی تری پاسخ بدهد واین گونه دو طرف با به رخ کشیدن
قدرت خود بخواهند باج بگیرند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#خدایا مارا ببخش
به برکت
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
🌸🍃🌸🍃
#فقیر به دنبال شادی ثروتمند
#ثروتمند به دنبال سادگی زندگی فقیر است
#کودک به دنبال آزادی بزرگتر
#بزرگتر به دنبال سادگی کودک
#آنان_که_رفته اند در آرزوی #بازگشت
#آنان_که_مانده اند در آرزوی #رفتن ...
#خدایا
#کدامین_پل در کجای دنیا #شکسته است؛
که :
#هیچ_کس_به_مقصدش_نمیرسد؟
💕 #کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
@kashkoolesalavat