eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
231 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
30.2هزار ویدیو
223 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔆انگشتر  يونس نقاش ، در سامراء همسايه امام هادى عليه السلام بود، پيوسته به حضور امام عليه السلام شرفياب مى شد و به آن حضرت خدمت مى كرد. يك روز در حالى كه لرزه اندامش را فرا گرفته بود محضر امام آمد و عرض ‍ كرد: سرورم ! وصيت مى كنم با خانواده ام به نيكى رفتار نماييد! امام فرمود: - چه شده است ؟ عرض كرد: - آماده مرگ شده ام . امام با لبخند فرمود: چرا؟ عرض كرد: موسى بن بغا (1) نگين پر قيمتى به من فرستاد تا روى آن نقشى بندازم . موقع نقاشى نگين شكست و دو قسمت شد. فردا روز وعده است كه نگين را به او بدهم ، موسى بن بغا كه حالش معلوم است اگر از اين قضيه آگاه شود، يا مرا مى كشد، يا هزار تازيانه به من مى زند. امام عليه السلام فرمود: برو به خانه ات جز خير و نيكى چيز ديگر نخواهد بود. فرداى آن روز يونس ‍ در حال لرزان خدمت امام رسيد و عرض كرد: فرستاده موسى بن بغا آمده تا نگين انگشتر را بگيرد. امام فرمود: نزد او برو جز خوبى چيزى نخواهى ديد. يونس رفت و خندان برگشت و عرض كرد: سرورم ! چون نزد موسى بن بغا رفتم ، گفت : زنها بر سر نگين با هم دعوا دارند ممكن است آن را دو قسمت كنى تا دو نگين شود؟ اگر چنين كنى تو را بى نياز خواهم كرد. امام عليه السلام خدا را سپاسگزارى كرد و به يونس فرمود: به او چه گفتى ؟ - گفتم : مرا مهلت بده تا درباره آن فكر كنم كه چگونه اين كار را انجام دهم . امام فرمود: خوب پاسخ دادى . (2) بدين گونه ، يونس نقاش ، از مشكلى كه زندگى او را تهديد مى كرد رهايى يافت . 📚1-  از سرداران قدرتمند متوكل عباسى بود. 2-  بحار 50، ص 125. ✾📚 📚✾کانال 🇮🇷 (صلواتی) 🇮🇷 💕 🇮🇷 🇮🇷 😊 https://eitaa.com/kashkoole_tanazy .کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 👆👆👆
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔆انگشتر  يونس نقاش ، در سامراء همسايه امام هادى عليه السلام بود، پيوسته به حضور امام عليه السلام شرفياب مى شد و به آن حضرت خدمت مى كرد. يك روز در حالى كه لرزه اندامش را فرا گرفته بود محضر امام آمد و عرض ‍ كرد: سرورم ! وصيت مى كنم با خانواده ام به نيكى رفتار نماييد! امام فرمود: - چه شده است ؟ عرض كرد: - آماده مرگ شده ام . امام با لبخند فرمود: چرا؟ عرض كرد: موسى بن بغا (1) نگين پر قيمتى به من فرستاد تا روى آن نقشى بندازم . موقع نقاشى نگين شكست و دو قسمت شد. فردا روز وعده است كه نگين را به او بدهم ، موسى بن بغا كه حالش معلوم است اگر از اين قضيه آگاه شود، يا مرا مى كشد، يا هزار تازيانه به من مى زند. امام عليه السلام فرمود: برو به خانه ات جز خير و نيكى چيز ديگر نخواهد بود. فرداى آن روز يونس ‍ در حال لرزان خدمت امام رسيد و عرض كرد: فرستاده موسى بن بغا آمده تا نگين انگشتر را بگيرد. امام فرمود: نزد او برو جز خوبى چيزى نخواهى ديد. يونس رفت و خندان برگشت و عرض كرد: سرورم ! چون نزد موسى بن بغا رفتم ، گفت : زنها بر سر نگين با هم دعوا دارند ممكن است آن را دو قسمت كنى تا دو نگين شود؟ اگر چنين كنى تو را بى نياز خواهم كرد. امام عليه السلام خدا را سپاسگزارى كرد و به يونس فرمود: به او چه گفتى ؟ - گفتم : مرا مهلت بده تا درباره آن فكر كنم كه چگونه اين كار را انجام دهم . امام فرمود: خوب پاسخ دادى . (2) بدين گونه ، يونس نقاش ، از مشكلى كه زندگى او را تهديد مى كرد رهايى يافت . 📚1-  از سرداران قدرتمند متوكل عباسى بود. 2-  بحار 50، ص 125. ✾📚 📚✾کانال 🇮🇷 (صلواتی) 🇮🇷 💕 🇮🇷 🇮🇷 😊 https://eitaa.com/kashkoole_tanazy .کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 👆👆👆
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻حکایت خوبان سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بینوا میبخشید. روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود می‌گفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن نابکار منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن نابکار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن زن با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور. یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش می‌رسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم. . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 📚
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔆فاطمه عليهاالسلام در هاله عفت و عصمت   در آخرين روزهاى زندگى ، زهراى مرضيه به اسماء دختر عميس ‍ فرمود: اسماء! من اين عمل را زشت مى دانم كه (جنازه را روى چهار چوب مى گذارند و پارچه اى روى جناره زنان مى اندازند، به سوى قبرستان مى برند) زيرا اندام او از زير پارچه نمايان است و هر كسى از حجم و چگونگى او آگاه مى شود. اسماء گفت : من در حبشه چيزى ديدم ، اكنون شكل آن را به تو نشان مى دهم . آنگاه چند شاخه تر خواست . شاخه ها را خم كرد و پارچه اى روى آنها كشيد. به صورت تابوت كنونى درآورد حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: - چه چيز (تابوت ) خوبى است . زيرا جنازه اى كه در ميان آن قرار گيرد تشخيص داده نمى شود كه جنازه زن است ، يا جنازه مرد.  آرى زهراى اطهر راضى نبود پس از مرگ نيز نامحرمى حجم بدان او را ببيند. 📚بحار: ج 43، ص 189 . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔴 بردباری در برابر بی ادبان روزی عایشه، همسر رسول اکرم (ص) در حضور او نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای «سلام علیکم» گفت: «السام علیکم»؛ یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد. او هم به جای سلام گفت: «السام علیکم». معلوم بود که آنها می خواستند با زبان، رسول اکرم (ص) را آزار دهند. عایشه سخت خشمناک شد و فریاد بر آورد که: «مرگ بر خود شما و...». آن حضرت فرمود: ای عایشه! ناسزا مگو، اگر ناسزا مجسّم گردد، بدترین و زشت ترین صورت ها را دارد، اما نرمی، ملایمت و بردباری روی هر چه گذاشته شود، آن را زیبا می کند و زینت می دهد و از روی هر چیزی برداشته شود، از قشنگی و زیبایی آن می کاهد. چرا عصبی و خشمگین شدی؟ عایشه گفت: مگر نمی بینی که با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه می گویند؟ رسول اکرم (ص) فرمود: من هم در جواب گفتم: «علیکم» (بر خود شما)، همین قدر کافی بود. به نقل از: داستان راستان، نوشته استاد مرتضی مطهری ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
عنایتی از حضرت زهرا(س) 》 سيد جليل جناب آقا سيد على نقى كشميرى فرزند صاحب كرامات باهره حاج سيد مرتضى كشميرى فرمود: شنيدم از فاضل محترم جناب آقاى سيد عباس لارى كه فرمود: در اوقات مجاورت در نجف اشرف براى تحصيل علوم دينيه روزى از ماه مبارك رمضان طرف عصر، خوراكى براى افطار خود تدارك كرده ، در حجره گذاردم و بيرون آمده ، در را قفل كردم و پس از اداى نماز مغرب و عشاء و گذشتن مقدارى از شب برگشتم مدرسه براى افطار كردن . چون به در حجره رسيدم ، دست در جيب نموده كليد را نيافتم ، اطراف داخل مدرسه را فحص كردم و از بعض طلاب كه مدرسه بودند پرسش نمودم ، كليد را نيافتم به واسطه فشار گرسنگى و نيافتن راه چاره ، سخت پريشان شدم ، از مدرسه بيرون آمده متحيرانه در مسير خود تا به حرم مطهر مى رفتم و به زمين نگاه مى كردم ، ناگاه مرحوم حاج سيد مرتضى كشميرى ، اعلى الله مقامه ، را ديدم ؛ سبب حيرتم را پرسيد. مطلب را عرض كردم . پس با من به مدرسه آمدند نزد حجره ام فرمود: مى گويند نام مادر موسى را اگر كسى بداند و بر قفل بسته بخواند، باز مى شود. آيا جده ما، حضرت فاطمه (سلام الله عليها) كمتر از اوست ؟ پس دست به قفل نهاد و ندا كرد: ((يا فاطمه .)) قفل باز شد. . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔴 مراقب باشیم، لذت‌های گذرا ما را از رستگاری محروم نکند مردی نابینا درون قلعه‌ای گرفتار شده بود و نومیدانه می‌کوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمس‌کردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند. پس، گرداگرد قلعه را می‌گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می‌کشید. همچنان که پیش می‌رفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد. ناگهان برای لحظه‌ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می‌کرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می‌توانست رهایی‌اش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد. بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذت‌های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می‌کند. . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
✨﷽✨ ✅فریاد رسی صلوات در قبـر ✍شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم ،از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟ 💥گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟ گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم. 📚 آثار و برکات صلوات ص131 . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔹 پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت میکرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو میخواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند با تعجب گفت: داری جان میدهی و از من این ها را درخواست میکنی و قبلا به من گلایه نکردی؟! مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ولی میترسم وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی... ‌ . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
34.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 قصه جعفر پلنگ را شنیدی؟ .......... اگر حالت خوب شد و اشکت جاری شد برای مردم غزه دعا کن . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تقدیم به عاشقان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تا آخر گوش کنید 🔹 فیلم بسیار زیبا از شهید محمد اسلامی نسب که کمک از اهل بیت(ع) و ائمه اطهار به خصوص حضرت مادر، خانوم حضرت فاطمه زهرا(س) میگوید... 🔸 رهبر انقلاب در زمان مشاهده این فیلم در حالیکه اشک می‌ریختند فرمودند: ✅ بگو!... بگو!... چرا سکوت کردی! داشتی از ملاقات با آن بزرگوار می‌گفتی... بگو که با او رابطه داشتی... چرا حرف نمیزنی!... 💢 در پایان فیلم نیز فرمودند: من مطمئن هستم که این شهید عزیز در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) ملاقات و مراوده داشته و می‌خواست چگونگی این دیدار را توضیح دهد اما نمیدانم چرا منصرف شد . 📝ازآنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔴 برای انجام کارهایت «ان شاءالله» بگو 🔹‍‌روزی زنی از همسرش پرسيد: فردا چه می‌كنی؟ 🔸مرد گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می‌روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می‌روم و علوفه می‌چينم. 🔹همسرش گفت: بگو ان شاءالله. 🔸مرد گفت: ان شاءالله ندارد. فردا يا هوا آفتابی‌ست يا بارانی! 🔹از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد. مرد را گرفتند و كتک زدند و هرچه داشت با خود بردند. 🔸مرد نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. 🔹همسرش گفت: كيست؟ 🔸مرد گفت: ان شاءالله كه منم! 💢 همیشه ان شاءالله بگویید، حتی درمورد قطعی‌ترین کارها. 🔰خداوند در قران می‌فرماید: 💠وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّه؛ و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم، مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. (کهف: 23 و 24) ‍‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‌‍ ↶. 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat