eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
251 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
استاد فاطمي نيا فرمودند: يکي از علما - که از دنيا رفته است- از يکي از صلحا برايم تعريف مي کرد که: يک نفر گفته بود: «من در قسمت بايگاني اداره اي کار مي کردم و پرونده هاي متعدد و بعضا بسيار مهم مي آمد و ما در قسمت بايگاني قرار مي داديم. يک روز پرونده بسيار مهمي به دستم رسيد. چند روزي که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پيدا نشد. در آن گير و دار که کاملا نااميد شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده ها هستيد اگر تا چند روز ديگر پيدا نشود، حکمي که در آن مورد شما اجرا مي شود يا اعدام است يا حبس ابد! از اين رو نزد يک نفر اهل دل رفتم، ايشان دستور ختمي فرمودند که انجام بده. همان توسل را انجام دادم. روزي که قرار بود نتيجه بگيريم از پرونده خبري نبود با ناراحتي از منزل بيرون آمدم تا نزديکي خيابان مولوي رفتم. ديدم پيرمردي جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چين به سر دارد و در حال رفتن است – حل مي شود. بدون توجه به اين شخص با شنيدن اين کلمات دويدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل مي شود. پير مرد نگاهي به من کرد و گفت: خجالت نمي کشي؟ حالتي بهت زده و متعجب داشتم. ايشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنيا رفته، يک مرتبه هم به خواهرت و بچه هايش سر نزده اي، انتظار داري کارت هم پيچ نخورد؟! تا نروي و رضايت آنها را جلب نکني، مشکلت حل نمي شود. بعد از شنيدن صحبت پيرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتي در زدم و خواهر همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده اي؟! گفتم: خواهر! از من راضي شو. بچه هايت را از من راضي کن. بعدا برايت تعريف مي کنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداري هديه گرفتم و آوردم و آنها را راضي کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پيدا شده است. اين پير مرد عرق چين به سر، کسي نبود جز عارف بزرگ مرحوم شيخ رجبعلي خياط.» 📚منبع: کتاب هزار و يک حکايت اخلاقي ↶. 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
📝وصیت نامه مرد خسیس روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد. زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند! (امام جعفرصادق(ع)می فرمایند: بهترین شما مردمان بخشنده و نظربلند و بدترین شما مردمان خسیس و تنگ‌نظران هستند.) ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat در این شبها تابرای بچه هامون موندگارتر بشه
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
👌 . ❗️ ✍غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را كشته بود، عمر دستور داد او را بكشند. اميرالمؤمنين عليه السلام از قضيه خبردار گرديده غلام را به حضور طلبيد و به او فرمود: آيا مولايت را كشته اى ؟ غلام : آرى . اميرالمءمنين عليه السلام : چرا؟ غلام : با من عمل خلاف نمود. على عليه السلام از اولياى مقتول پرسيد؛ آيا كشته خود را به خاك سپرده ايد؟ گفتند: آرى . فرمود: چه وقت ؟ گفتند: همين الان حضرت امير به عمر رو كرده و فرمود: غلام را بازداشت كن و او را عقوبت نده و به اولياى مقتول بگو پس از سه روز ديگر بيايند. چون پس از سه روزه آمدند، على عليه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولياى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسيدند، آن حضرت به اولياى مقتول فرمود: اين قبر كشته شماست ؟ گفتند: آرى . فرمود: آن را حفر كنيد! آن را حفر كردند تا به لحد رسيدند آنگاه به آنان فرمود: ميت خود را بيرون بياوريد، آنها هر چه نگاه كردند جز كفن ميت چيزى نديدند. جريان را به آن حضرت عرضه داشتند. اميرالمؤمنين عليه السلام دوبار تكبير گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه كسى كه به من خبر داده است ، شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: هر كس از امتم كه كردار قوم لوط را مرتكب شود، پس از مردن سه روز بيشتر در قبر نمى ماند و زمين او را به قوم لوط كه به عذاب الهى هلاك شدند مى رساند، و در روز قيامت با آنان محشور مى گردد. 📚مناقب ، ج1، ص495 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat در این شبها تابرای بچه هامون موندگارتر بشه
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
✳️ ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: – ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه‌ﺍﯼ؟ – ﻧﻪ - ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﻧﻪ – ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی‌ام را بگذرانم. – ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟ – ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش خاص و عام شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم. ✳️ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ دهند. 🔻عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ! 🔺ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. 🔺ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ. 🔺ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ! ❇️ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟ مرحوم علامه محمدرضا حکیمی 📙ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ 232، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، 1391، به نقل از ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﯿﺎﻥ، 9/270 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat در این شبها تابرای بچه هامون موندگارتر بشه
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 یکی از شاگردان کلاس به معلممان گفت : من چیزهای زیادی بخشیدم ولی در قبال آن فقط یک نگاه توهین آمیز دریافت کردم! معلممان گفت: بیایید وقتی چیزی بخشیدیم به فرد و شخص ندهیم؛ بلکه آن را به خدا بدهیم. آن شخص فقط برایمان مانند یک صندوق پست و رابطی بین ما و خدایمان باشد. وقتی چیزی را برای خدا بفرستیم دیگر عکس العمل واسطه برای ما مهم نیست و از او توقعی هم نداریم؛ خداوند، خود عوض آن را هم در دنیا به ما می‌دهد و هم به طور بهتر، در قیامت، زمانی که به آنها احتیاج داریم. . یادمان باشد مقصد ما خداست... 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat در این شبها تابرای بچه هامون موندگارتر بشه
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی زیبا از توکل در زندگی ♨️ با این داستان معنای روشن می‌شود 🔰 برشی از سخنرانی 🔶 دریافت نسخه با کیفیت 💠 اندیشکده راهبردی . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat در این شبها تابرای بچه هامون موندگارتر بشه
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔆خشمى بر گناهكار! خداوند به شعيب پيغمبر وحى كرد كه صد هزار نفر از پيروانت را مجازات خواهم كرد. چهل هزار از آنان بدكارند و بقيه خوبند! شعيب پرسيد: خدايا! بدان بايد كيفر ببينند، اما خوبان چرا؟ خداوند فرمود: براى اين كه خوبان با گناهكاران سازش كردند و با توجه به خشم و غضب من نسبت به گناهكاران ، آنان خشمگين نگشتند. 📚بحار: ج 23، ص 153. ✾📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 کانال 🇮🇷 (صلواتی) Https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 💦💦❌💦💦 و روز مادر و زن مبارک 📚✾
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼 🔆داماد پيامبر(ص ) در اسارت ابوالعاص پسر ربيع خواهرزاده خديجه از اشراف و ثروتمندان مكه بود روزى دختر رسول خدا (زينب ) را خواستگارى كرد و خديجه هم از پيغمبر خواست به اين كار راضى شده زينب را به ازداج وى در آورد اين قضيه پيش ‍ از رسالت و نزول وحى اتفاق افتاد پيغمبر صلى الله عليه و آله زينب را به ازدواج ابوالعاص در آورد. هنگامى كه وحى نازل شد و پيامبر به مقام رسالت رسيد خديجه و دخترانش به حضرت ايمان آوردند ولى ابوالعاص ايمان نياورد. پيغمبر دختر ديگرش را به نام (رقيه ) (يا ام كلثوم ) را نيز به همسرى (عتبه پسر ابولهب ) داد و اين جريان نيز پيش از بعثت آن حضرت بود. وقتى كه حضرت به مقام نبوت نائل آمد و وحى بر او نازل گشت مردم را به خداپرستى دعوت نمود اهالى مكه نپذيرفته از آن بزرگوار كناره گيرى مى كردند و به يكديگر مى گفتند: شما دختران محمد صلى الله عليه و آله را گرفتيد و فكرش را از ناحيه آنان آسوده ساختيد بايد دخترانش را به او برگردانيد تا فكرش به آنها مشغول شده به فكر سخنان ديگر نيفتند. اول پيش (ابوالعاص ) آمده و گفتند: تو دختر پيغمبر را طلاق بده ! ما هر زنى از زنان قريش را بخواهى برايت تزويج مى كنيم . ابوالعاص گفت : اين كار شدنى نيست من هرگز از همسرم جدا نمى شوم و زنان قريش را به جاى او به همسرى نمى پذيرم ، از اين لحاظ پيغمبر مى فرمود: او داماد خوبى بود. سپس به نزد عتبه پسر ابولهب آمده گفتند: دختر محمد را طلاق بده ما هر زنى را از قبيله قريش بخواهى به ازدواج تو در مى آوريم . عتبه در پاسخ گفت : اگر دختر ابان پسر سعيد بن عاص يا دختر سعيد پسر عاص را به من تزويج كنيد من او را طلاق مى دهم . به دنبال آن دختر سعيد پسر عاص را به او تزويج كردند و او نيز دختر پيغمبر را رها كرد در حالى كه با او عروسى نكرده بود، سپس اين بانو با (عثمان بن عفان ) ازدواج كرد. پيغمبر اسلام تا در مكه قدرت تبليغ دين الهى را نداشت و نمى توانست حكم حلال و حرام را بيان كند در عين حال ، دين اسلام زينب را از ابوالعاص جدا كرده بود. اما رسول خدا نمى توانست آن ها را از هم جدا سازد بدين جهت زينب با اينكه ايمان آورده بود در همسرى ابوالعاص كافر باقى ماند. تا اينكه رسول خدا به مدينه هجرت نمود و زينب همچنان با ابوالعاص در مكه ماند. هنگامى كه قريش به جنگ آن حضرت آمدند ابوالعاص نيز با آنان بود و بين مسلمانان و كفار قريش در كنار چاه (بدر) جنگ سختى پيش آمد عده اى از كفار كشته و عده ديگر اسير شدند. ابوالعاص نيز در ميان اسيران بود او را همراه اسيران ديگر نزد پيغمبر آوردند. و هنگامى كه مردم مكه براى آزادى اسيران خود اموالى مى فرستادند زينب نيز براى آزادى همسرش اموالى فرستاد از جمله آنها گردنبندى بود كه مادرش خديجه آن شب كه زينب را به خانه ابوالعاص مى بردند به او داده بود. وقتى كه رسول خدا آن گردنبند را ديد بسيار ناراحت شد و سخت دلش به حال دخترش زينب سوخت بدين جهت به مسلمانان فرمود: اگر صلاح مى دانيد اسير زينب را آزاد كنيد و آن اموالى را كه براى آزادى شوهرش فرستاده به او بازگردانيد. مسلمانان با كمال ميل و رغبت خواسته پيغمبر را به جا آوردند و گفتند: اى رسول خدا جان و اموال ما به قربانت حتما مطابق فرمايش شما عمل مى كنيم ، از اين رو هر چه زينب فرستاده بود به او بازگرداندند و ابوالعاص را نيز آزاد كردند. 📚بحار: ج 19، ص 348. ✾📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 کانال 🇮🇷 (صلواتی) Https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 💦💦❌💦💦 و روز مادر و زن مبارک
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
و پند شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند, مردم در آن تاریکی نمی‌توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. آنها وقتی نام فیل را می‌شنیدند هر کدام گمان می‌کردند که فیل همان است که تصور کرده‌اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشا ن نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می‌بود. اختلاف سخنان آنان از بین می‌رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست, ناقص و نارسا است. نمی‌توان همه چیز را با حس و عقل شناخت. 📚منبع؛: مثنوی معنوی 💫نتیجه گیری: میخواستم بگم میدونی قرآن در مورد ظن وگمان چی فرمایش میکنه👇 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ... "الحجرات 12" ✨ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 کانال 🇮🇷 (صلواتی) Https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 💦💦❌💦💦
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
📚پندانه روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد. پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. 📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! 📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 کانال 🇮🇷 (صلواتی) Https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 💦💦❌💦💦
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
✨﷽✨ ✍مباشر (وکیل) سلطان امر کرد در شهر جار زنند و برای دربار سلطان دعوت به خدمت نمایند. دو برادر در مغازۀ کوچکی در شهر جواهرسازی می‌کردند که شنیدند سلطان جواهرساز هم نیاز دارد. پس به دربار رفتند و ثبت‌نام نمودند. برادر بزرگ‌تر که پخته‌تر بود به اسم هیزم‌شکن ثبت‌نام کرد و برادر کوچک به نام جواهرساز شغل خود در دربار ثبت نمود. برادر کوچک‌تر بر بزرگ‌تر خرده گرفت که چرا وقتی که تو را هنری نفیس است در شغلی ثبت‌نام کردی که سنگین است و برای بی‌هنران است؟ برادر بزرگ‌تر گفت: صبر کن تا علت را بدانی!هیزم‌شکن هر روز صبح تا شب به جنگل می‌رفت و برای دربار و مطبخ آن هیزم جمع می‌کرد ولی برادر کوچک در حجرۀ خود در دربار سلطان از بیکاری مشغول استراحت و خوشگذرانی با کنیزکان دربار بود. یک سال به این منوال گذشت. روزی سلطان را نگین انگشترش افتاد و به مباشر داد تا به جواهرساز قصر برای جاانداختن و محکم کردن نگین، انگشتر را بدهد. برادر جواهرساز بعد از یک سال کاری یافت آن هم برای یک ساعت!!! ولی در همین یک ساعت بود که یک ضربه نسبتا سنگین چکش به دیوارۀ انگشتر باعث شکسته شدن نگین پادشاهی شد و همان بود که سر برادر زیر تیغ شمشیر جلاد دربار برد. هر چه تلاش کردند واسطه شوند شاه وساطتت کسی را نپذیرفت. قبل از مرگ برادر هیزم شکن بر بالین برادر جواهرساز رفت و گفت: حال دانستی که چرا من هیزم شکنی را انتخاب کردم، چون کار هر اندازه سنگین و سخت باشد حساب و کتاب آن راحت و خطای آن سبک و بخشودنی است، برعکس کاری که هر اندازه سبک و به مفت‌خوری نزدیک‌تر باشد خطای آن بزرگ و مجازات آن سنگین است. بدان روزهایی که تو در دربار در حال استراحت بودی روزهای استراحت تو قبل از مرگت بود و روزهایی که من هیزم می‌شکستم روزهای قبل از زندگی من بودند. ‌‌‌‌✅. 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° 🎐 📚 برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 کانال 🇮🇷 (صلواتی) Https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 💦💦❌💦💦
مردی به یکی از فرزندانش گفت: ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؛ پسر گفت: چگونه پدر؛ پدر جواب داد: جهنم با پول است! کسی که قمار بازی میکند پول میدهد! کسی که شراب میخورد پول میدهد! - کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول میدهد! - و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد! پسرم بهشت مجانی است چون: - کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند - و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند و کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند حال چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی..🌸 @داستان_اموزنده👳‍♂