💧💦💧💦💧💦💧💦💧💦💧
#داستان_١۴۶
#جانشين_داوود(ع)✏️
در اواخر عمر حضرت داوود (ع)،
از طرف خدا به او وحى شدکه :
از خاندان خود، وصى و جانشين براى خود تعيين كن.
داوود (ع) چندين فرزند از همسران مختلف داشت.
يكى از پسرانش نوجوانى بود كه مادرش نزد داوود(ع) محبوب بود.
داوود پس از دريافت وحى مذكور، نزد آن همسرش آمد و به او گفت:
خداوند به من وحى كرده تا از خاندانم، يكى از آنها را براى خود وصى و جانشين قرار دهم.
همسر داوود ع:
خوب است كه آن وصى، پسر من باشد.
داوودع:
من نيز، قصدم همين بود، ولى در علم حتمى خداوند نتوان دست برد.
از سوى خدا وحى ديگرى به داوود ع شد كه قبل از رسيدن فرمان من شتاب نكن و فعلا کسی را انتخاب نکن.
از اين وحى، چندان نگذشت كه دو مرد كه با هم مرافعه و نزاع داشتند به حضور حضرت داوود(ع) براى قضاوت آمدند.
آنها به داوود ع گفتند:
يكى از ما دامدار است، و ديگرى باغدار میباشد.
خداوند به داوود ع وحى كرد: پسران خود را نزد خود جمع كن، و به آنها بگو هر كس در مورد نزاع اين دو نفر باغدار و دامدار، قضاوت صحيح كند او وصى و جانشین توست.
داوود (ع) پسران خود را نزد خود جمع كرد و ماجرا را به آنها گفت، آن گاه باغدار و دامدار، جريان دعواى خود را چنين بيان كردند.
باغدار:
گوسفندهاى اين مردِ دامدار به ميان باغ من آمده اند و به درختان من صدمه زده اند.
دامدار:
من اطلاع نداشتم، آنها حيوانند و خودشان به محل باغ او رفته اند.
در ميان پسران داوود کسی سخنى نگفت جز سليمان (ع) كه به صاحب باغ درخت انگور فرمود:
اى باغدار!
گوسفندان اين مرد، چه وقت به باغ آمده اند؟
باغدار:
شبانه آمده اند.
سليمان ع:
(خطاب به دامدار) اى صاحب گوسفندان!
من حكم میکنم كه بچه ها و پشم امسال گوسفندان تو، به باغدار تعلق دارد.
#زيرا دامدار در شب، لازم است كه گوسفندان خود را حفظ و كنترل كند.
داوود (ع) به سليمان گفت:
چرا حكم نكردى كه صاحب گوسفند، گوسفندان خود را به باغدار بدهد، با اين كه علماى بنى اسرائيل پس از قيمتگذارى و سنجش دريافته اند كه قيمت گوسفندهاى دامدار برابر قيمت انگور آن سال باغ است.
سليمان ع:
قضاوت من از اين رو است كه درختهاى انگور، که از ريشه قطع و نابود نشده اند، و تنها بار و ميوه آنها خورده شده است و سال آينده بار میدهند.
خداوند به داوود ع وحى كرد قضاوت صحيح در اين حادثه، همان قضاوت سليمان است.
اى داوود ع !
تو چيزى را خواستى و ما چيز ديگرى را.
تو خواستى كه آن پسرت كه مادرش را دوست دارى جانشين تو گردد، ولى ما خواستيم سليمان (ع) وصى تو شود.
#همانا_اراده_خدا
#بالاتر_از_همه اراده_هاست.
👇👇🇮🇷🇮🇷
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
با سلام
دوستان ارجمند خودرا با کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
آشنا بفرمایید...
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
🌸🌺💕💕💕💕💕🌺🌸
#تلنگر
یک وقت هایی؛
بعد از دو شب نماز شب!
بعد از چند روز روزه مستحبی!
بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!
بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی!
و ...
کُلی سر و صدا راه می اندازیم که #آقا_چرا_ما_امام_زمان(عج)_رو نمی_بینیم؟
کُلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!
شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که #به_به!!
چقدر نورانی شدیم
اونی که دونه درشت بشه!
مخلص بشه!
خالص بشه!
برای امام زمان عج سر و صدا راه نمیندازه
به قول حاج حسین یکتا:
اون پولِ خوردِ که سر و صدا داره!
اسکناس صدایی ازش در نمیاد...
دونه درشت بشیم!
خالص بشیم!
که امام زمان(عج) ماموریت هاشو به ما بسپاره!
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
#حدیث_روز
✨امام على عليه السلام
زكات قدرت، انصاف داشتن است
زكاةُ القُدرَةِ، الإنصافُ
📚غررالحكم حدیث 5448
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
⭕️ #دشمنان_بدانند!
اگر از سرهایمان کوهها هم بسازند، هرگز اجازه نمیدهیم که فرزندانمان در تاریخ بخوانند:
امام #خامنهای_تنها_ماند...
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
اتل متل چجوره
دم دمای ظهوره
سید علی غیوره
ازظلم و کینه دوره
روشنگری کارشه
باعث آرامشه
حکیم و با عزته
رهبر این ملته
از نسل پیغمبره
دشمن او ابتره
ازدست او آمریکا
رفته به باد فنا
شجاع و خیلی بیسته
دشمنِ صهیونیسته
لب تر کنه این آقا
می بینه چشم دنیا
تل اویوُُ باحیفا
ما میبریم روو هوا
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
الهی، :
نعمت بریدن از همه....
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
💐💦💐💦💐💦💐💦💐
🍁 #داستان_١۵٧
📚یک_داستان_یک_پند
📌 پیرمردی که پشتش خمیده بود،
پایش آبله زده بود و چرک و خون از پایش سرازیر بود.
که برای مهمانی در میان قوم خود آمده بود.
نبی مکرم اسلام (ص) هم در آن مهمانی، برای طعام دعوت شده بودند.
پیرمرد، نزد هر کسی که مینشست، از کنار او برخواستند و کناری میرفتند.
اما نبی مکرم اسلام (ص) به پای او برخواستند و نزد خود نشاندند و با او در کاسهای هم غذا شدند.
فرمودند:
چرا حال عبادت را در شما نمی بینم؟!
گفتند:
حال عبادت در چیست؟
فرمودند:
در تواضع،
هرگاه انسان متواضع و مظلوم دیدید با او تواضع کنید و چون متکبری دیدید با او تکبر کنید تا تحقیر شود.
به خدا قسم (در عالم الست) خدای تعالی مرا اختیار داد که بندهای رسول باشم، یا فرشتهای نبی (مانند جبرییل) باشم.
سکوت کردم و دوست من از ملائکه جبرییل بود او را نگریستم، جبرییل گفت:
خدای را تواضع کن،
گفتم :
میخواهم بنده و رسول باشم.
جبرئیل کارش به مراتب از پیامبر (ص) آسانتر بود و مشکل شماتت و درد و رنج و... مردم را نداشت.
📿 #نثار_پیامبر_اعظم_ص
#صلوات
@dastanayekhobanerozegar
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
🍀🍀🍀🌼🍀🍀🍀🌼🍀🍀🍀
#داستان١۶٠
📚 #یک_داستان_کوتاه_وپندآموز
#از_مثنوی_معنوی_مولانا
✍مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد
مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند.
بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت.
مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آوری کرد و خانه پاسخ داد:
هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی
این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!
#عاقل_را_اشارتی_کافیست.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
برای امروزتان از خدا میخواهم
هر آنچه صلاحتان هست برایتان رقم بزند
من به دستان خدا ایمان دارم
بهترینها سهمتان خواهدشد
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
#امیرالمؤمنین_عليه_السلام:
🔺اشتباه انسان در شناخت كسى كه خود را براى او رو مى كند، نارواترين كار و نابخشودنى ترين خطا است
غَلَطُ الإنسانِ فيمَن يَنبَسِطُ إلَيهِ أحظَرُ شَيءٍ عَلَيهِ
📚غررالحكم حدیث6431
#حدیث_روز
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
😁جوک فانتزی😅:
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﻥ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ...
ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ !
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﻮﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﻧﺸـﻪ ﻋﻮﺿـﯽ😂😐
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
یه بارم رفتم دادگاه شڪایت ڪردم، گفتم این آقا با ماشینش زده به ماشین من، قاضی گفت
مدرڪم داری؟!
گفتم لیسانس دارم،
یارو رو ول ڪردن ولی منو خیلی زدن بیشورا🥺😂
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
رو ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ !!!
ﻫﺮﭼﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﺧﻠﻮﺕ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﺵ؟
ﻣﯿﮕﻪ :
ﺍﻭﻧﺎﻫﺎﺵ، ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ !!!
کمرم هنوز رگ به رگه😐😂
☄
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
از یارو می پرسن این شعر از کیه؟
“سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز” 😬
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید 🤔
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست
می گه:
آهان فهمیدم، جواد نکونام
😂😂😂😂😂
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
📘❣🌹💙❤️🖤❤️💙🌹❣📘