eitaa logo
کشکول یک طلبه
1.4هزار دنبال‌کننده
788 عکس
486 ویدیو
12 فایل
محمد رضایی هستم، طلبه رشته تخصصی فقه و اصول در قم. 🔸این کانال فرصتی است برای اشتراک تجربیات طلبگی و تاملات تنهایی حقیر... ارتباط با نگارنده: @mohammad_rezaei65
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰حرِّ پیشمان تو ام یا حسین.... 🔹 چنان سردار رشید و شجاعی است که عبيداللّه بن زياد وقتی مي خواهد اولین سپاه را با هزار سوار براي مقابله با حسين بن علي (ع) بفرستد، او را به فرماندهی بر میگزیند. 🔹اينك حر آماده مقابله با حسين (ع) است، صحنه اي بس تماشايي خواهد بود؛ همه منتظرند ببینند که حر با آن شجاعت و قدرت، با حسين (ع) چه ميكند؟ راوي مي گويد: برخلاف تصور و انتظار، حر بن يزيد رياحي را در لشكر عمرسعد ديدم در حالي كه مثل بيد مي لرزيد! تعجب كردم! -حر! من تو را مردی بس شجاع و دلیر مي دانستم بطوري كه اگر از من مي پرسيدند شجاع ترين مردم كوفه كيست، از کنار نام تو نمي توانستم به راحتی بگذرم . اينك تو را لرزان میبینم! از چه میترسی که اينگونه لرزه بر اندامت افتاده است ؟! - اشتباه میکنی! من از جنگ نمي ترسم. - پس از چه ترسيده اي؟ - خودم را سر دو راهي بهشت و جهنم مي بينم، نمي دانم چه كنم؟ اين راه را بگيرم يا آن را انتخاب كنم ؟ 🔹حر بن یزید، بر سر دو راهی بهشت و جهنم، حیران و مردد ایستاده بود. 👈ناگهان اسب خود را به كناری حرکت داد، وقتی به نقطه اي رسید كه ديگر نمي توانستند جلويش را بگيرند شلاقی به اسب خويش زد و خود را به نزديك خيمه حسين (ع) رساند. 🔹آری عزیزان! را انتخاب کرد. سپرش را وارونه كرد، كنايه از اينكه براي جنگ نيامده ام و امان مي خواهم. به نزديك امام حسين(ع) كه رسيد فقط سلامی عرض كرد و سریع و مختصر عرضه داشت: - هل لي من توبةٍ؟ حسین جان راه بازگشتی هست؟ توبه ام پذیرفته می شود؟ - بله! بله که پذیرفته می شود! -آقا جان، به من اجازه بدهيد تا به ميدان بروم و جان خويش را فداي راه شما بكنم. - اينك تو مهمان ما هستي از اسب پايين بیا و دقایقی نزدمان بمان. - آقا! اگر اجازه بفرماييد به ميدان بروم بهتر است. 🔹گویی خجالت مي كشيد! شرم داشت. خدایا! من همانم كه اولين بار دل فرزند پیامبرت را لرزانده ام. نكند بچه هاي حسين ع بيايند و با آنان رودررو شوم! اگر سراغ آب از پدرشان گرفتند با چه رویی سرم را بلند کنم؟! خجالت زده رفت و جانانه جنگید و سرفرازانه راهی بهشت شد... 💎اما نکته ای بس قیمتی: حسین بن علی علیه السلام نفرمود حر! تا به حال کجا بودی؟ چرا اینقدر دیر؟! نفرمود خوب شد آمدی ولی چرا آب را بستی؟ حتی در جواب "هل لی من توبةٍ"، نفرمود فلان کار را بکن که خدا تو را ببخشد! نه! حتی ثانیه ای هم او را معطل نکرد! ✅خاندان جود و کرم اینگونه اند، درب خانه معطلمان نمی کنند! اگر این شب ها تن خسته از گناهمان را در معرض نسیم رحمت حسینی قرار ندهیم، تقصیر صاحب خانه چیست؟ .... تو مگو ما را بدان شه بار نیست؛ با کریمان کارها دشوار نیست... 💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/911671316C274de32b2e