هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
✍️#داستان
🔸اهمیت #عزاداری برای حضرت #امام_حسین علیه السلام
مرحوم نوری از استاد بزرگوار خود عالم جلیل القدر علامه شیخ عبدالحسین تهرانی نقل میکند که چون میرزا نبی خان از دنیا رفت – و او از خواص محمد شاه قاجار بود و از کسانی بود که هرگناهی را مرتکب میشد و در تظاهر به فسق و فجور ضرب المثل بود – در خواب دیدم که در باغهای سرسبز و عمارتهای عالی که گویا در بهشت است تفریح میکنم، و با من کسی بود که صاحب خانهها و قصرها را میشناخت.
بجایی رسیدیم، گفت: اینجا برای میرزا نبی خان است و اگر دوست داری او را ببینی در آنجا نشسته است،و او را نشان داد.
متوجه او شدم دیدم تنها در تالاری نشسته است، چون مرا دید اشاره کرد که بیا بالا، من نزد او رفتم، ایستاد به من سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید، و خود همانند زمان حیاتش نشست.
من از حال و مکانش در فکر بودم، او از صورت من دریافت و گفت: ای شیخ، گویا تعجت میکنی از جایگاه من در اینجا، با اعمال بدم در دنیا که آتش جهنم را میطلبید!
گفتم: آری.
گفت: من در طالقان معدن نمکی داشتم که هر سال اجاره آن را به نجف میفرستادم تا صرف اقامه عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام شود، و این مکان عوض آن عمل به من داده شده است.
با تعجب از خواب بیدار شدم و فردا در مجلس درسم خواب را بیان کردم.
یکی از فرزندان عالم فاضل مولا مطیع طالقانی گفت: خوابت درست است. او در طالقان معدن نمک داشت که هر ساله نزدیک به صد تومان (به پول آن روز) اجارهاش بود، آن را به نجف میفرستاد و با نظارت پدرم صرف عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام میشد.
استاد فرمودند: قبلا خبر نداشتم که او در طالقان معدن دارد و درآمدش را خرج عزاداری میکند.
دارالسلام: ج 2، ص 233.
#حال_خوش👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🟢#داستان
🔻خدا چه نیازی به اعمال ما دارد؟؟
پادشاهی سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند...
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برده و کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند
پادشاه از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند...
وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند،
پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند.
وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند. در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.
وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.
اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد.
و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد.
🔴نکته :خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد.در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.
#حال_خوش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92