عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت ۱
توصیة المرحوم المیرزا حسینقلی الهمدانی (قدِّس سرُّه) است که فرموده اند : اَلحذر اَلحذر من القواطع الأربعة: کثرة الکلام، و کثرة اللطعام، و کثرة المنام، و کثرة المعاشرة مع الأنام؛ و علیک تبدیلها بذکرالله الملک العلّام»؛ یعنی :پرهیز کنید، پرهیز کنید از چهار چیز که راه شما را به سوی خدا قطع میکنند: بسیار حرف زدن، بسیار خوردن، بسیار خوابیدن و بسیار با مردم معاشرت کردن؛ و در آخر فرمودند: بر توباد (ای سالک) که آنها را به ذکر پادشاهی که بسیار دانا است(خداوند متعال) عوض کنی.
مانع اول- «كثرة الكلام»؛ این مطلب مضمون خیلی از آیات قرآنی و روایات است. این که میفرمایند شما باید از حرف زدن زیاد امتناع کنید، برای این است که وقتی انسان به حرف میآید، تمام اعصاب مربوط به آن در بدن به حرکت در میآیند، لذا در اول صبح همه اعضاء به زبان خطاب میکنند که ای زبان! اگر تو آرام باشی، ما هم آرام خواهیم بود! لذا سالک باید حواسش را جمع کند و نباید فکر خود را با حرف زیاد پراکنده و مشوش و مضطرب کند و بعد گله مند است که چرا من در این راه پیشرفت ندارم، در حالی که باید بتواند یک مقدار تمرین کرده و سکوت را پیشه خود کند. سکوت به این نیست که سالک یک هفته صبر کند تا بیاید در جلسه نیم ساعت سکوت کند، بلکه باید سکوت را خارج از جلسه هم تمرین کرد. اما چگونه؟ باید زبان را مشغول کرد تا به چیزهای دیگر مشغول نشود، و لذا ایشان (مرحوم همدانی) میفرماید: «و علیک تبدیلها بذکرالله» بر تو باد که این حرفِ زیاد را عوض و تبدیل کنی با ذکر و دعاها .
لذا وقت سالك با دعاها و اذكار پُر ميشود و ديگر وقتي نميماند كه بخواهد اينجا و آنجا برود و بنشيند و با ديگران حرفهاي متفرقه بزنند كه البته يك مقدار از اين حرفها هم خالي از معصيت نيست، چون وقتي آدم پُرحرفي كرد يا سبب آزار و اذيت ميشود كه اين يك معصيت است، يا سبب غيبت است كه اين هم معصيت است، يا استهزاء و مسخره كردن كه باز هم معصيت است؛ حالا ما فرض ميكنيم معصيت نيست، حرفهاي مباحي است و گناه حساب نميشود، ولي حرف لغو است كه در اين خصوص قرآن مي فرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛خداوند فرموده است كه مومن واقعي كسي است كه از حرف لغو و بيهوده (يعني) حرفهاي مباحي كه هيچ سر و ته ندارد و از شوخيها امتناع ميورزد. لذا بايد به صورت مكرر به خود يادآوري كرد كه تو در محضر خدا هستي، مواظب باش ملائكه در حال نوشتن (حرفها و اعمال) هستند. اما مثل اين كه ما هنوز باورمان نيامده است كه همراه ما از طرف خداوند فرشتهاي مامور است كه حرفها (واعمال) خوب ما را بنويسد و فرشته ديگر مامور به نوشتن حرفها (و اعمال) بد ما است؟! خب چرا به دست خودمان صحيفه اعمالمان را سياه كنيم و بعد هم در محضر خدا و هم در محضر ملائكه خدا و هم در محضر امام زمان (عجّل الله تعالي فرجهالشريف) و هم زماني كه نامه اعمال ما در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه به دست ايشان ميرسد شرمنده شويم؟!
استاد محمد صالح کمیلی
مطالب السلوکیه
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت ۲
ادامه...
سرور من ! سکوت ، نفس را قوی می کند ، هر اندازه که سکوت پیش بیاید
الان که نفس در حالت بیداری است هر چیزی را که در جلو چشمتان هست می بینید ، یا در حال راه رفتن هستید و یا در حال انجام کارهای دیگر ، وقتی که خواب نباشد صداهایی که به گوشتان می خورد می شنوید
اما وقتی که سکوت در خواب پیش آمد ، قوه ی لامسه ، فقط در بخش نفس نباتی در حال کار است و مشغول هضم و جذب غذایی است که خوردید ، مشغول رشد بدن است ، یعنی فقط قوای نباتی در کارند و قوای حیوانی در خوابند
به یک تعبیر ، نفس فعلاً از چشم ظاهری برای دیدن استفاده نمی کند ، از گوش ظاهری برای شنیدن استفاده نمی کند . بدن در خواب است و به ظاهر چیزی لمس نمی کند ، نه سرما را و نه گرما را ، مگر وقتی که سرما و گرما به حدّی شدید باشد که قوّه ی لامسه ، آن را احساس کند تا انسان از خواب بیدار شود
در خواب هم یک نحوه سکوت پیش می آید و وقتی کسی از خواب بیدار می شود به یادش می آید که در خواب چه چیزها دیده و شنیده است و چه اسراری را دیده است و همه ی آن اشکال و صُوَر در خودش است و هیچکدام از بیرون نیست . کسی هم که قوی می شود ، اشکالی را که ما در خواب می بینیم او همان اشکال را در بیداری مشاهده می کند ! همه ی اینها از برکت وجود سکوت است
در شرح و تفسیر انفسی قرآن کریم در تفسیر آیات شریفه راجع به حضرت زکریا که از خداوند طلب فرزند می نماید و خداوند هم به او می فرماید می دهیم ! حضرت زکریا می گوید چطور بفهمم که چنین فرزندی به من عطا می فرمایید ؟ خداوند فرمود آن سه روزی که با مردم حرف نمی زنی ، خداوند به حضرت علامت سکوت را دادند
اینها رابطه اش چیست؟
که اگر انسان بخواهد از او اسرار متولّد شود و انسان عقیم ، زایا شود ، حالا مرد یا زن ، هر دو طرفش را قرآن مثال آورد . هم مرد و هم زن را با سکوت از عقیمی در آورد . جناب مریم سکوت پیدا کرد و در سکوت حامله شد ، بعد جبرئیل در حقیقتِ جانش به صورت یک بشر ظاهر شد و حضرت باردار شد
جبرئیل جدا نه ، بشر خدا نه ، قوه ی خیال که با سکوت قوی شد ، می بینید آنچه را که در سرّ و نهانخانه ی اوست برایش تجلّی می دهد..
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۳
ادامه...
مرگ طبیعی سکوت تام می آورد:
آیا شیطان از درون شخص است یا از بیرون اوست ؟
این جناب عزرائیل از بیرون می آید یا از درون خود این شخص برمی خیزد ؟
که شخص وقتی در مقام قطع تعلّقات قرار بگیرد ، خودش عزرائیلِ خودش می شود ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیلِ خودش می شود ؟ یا اینکه نه ، حتما یک شیپور به دستی ، در یک جایی باشد و فوت کند که همه بمیرند !!
به یک معنا مرگ یعنی سکوت تامّ و مردن یعنی ساکت شدن !
چه در مرگ طبیعی ، چه در مرگ ارادی ، شخص در مقام سکوت تامّ قرار می گیرد که شخص فقط با خودش باشد ، کاری با دیگران نداشته باشد و مطلقاً از غیر خودش قطع علاقه کند . به یک تعبیری به « من کیستم »ِ خودش برسد
و آنکه در کلمه ی 19 رساله ی شریف صد کلمه فرمود آنکه در وادی مقدس من کیستم قدم ننهاده است خرواری به خردلی ، یعنی آنکه در وادی مقدس « سکوت »قرار نگرفته است تا ببیند که اسرار وجودی اش چیست و در خودش چه دارد
برای اکثر ما که آن همّت را نداریم از خودمان قطع تعلّق کنیم و از غیرمان ببُریم ، مرگ طبیعی ، سکوت تامّ می آورد و در سکوت تامّ می افتد ، منتها موت طبیعی اش زمینه شده که از این بدنش که بزرگترین حجاب نفس است و از آن به جسم طبیعی یا جسم عاصی یا جسم مادّی یا به اصطلاح فلسفه به جسم تفاله دار تعبیر می گردد جدا شود .
زیرا این حجاب ، اقتضائاتی دارد که نمی گذارد انسان در سکوت تامّ قرار بگیرد و لذا چون از این حجاب در نیامده او را با موت طبیعی در می آورند ، و بعد می گویند فلان کس مُرده است ، چون این آقا هنوز سفر نکرده و حالا از آنجا خبر ندارد
دروس معرفت نفس علامه حسن زاده املی
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۴
ادامه...
عاقل پرحرفی نمی کند :
در روایات فرموده اند آنهایی که پرحرف اند اهل عقل نیستند
از معیارهای تعقّل ، کم حرف زدن است
اگر می بینی انسانِ پرحرفی هستی معلوم است که اهل خرد نیستی,و الّا عاقل پرحرفی نمی کند,و موقعی حرف می زند که حرفش به درد بخورد و حرفش روی حساب باشد
غرض این که نکات مشرقیّه در هنگام سکوت برای شخص ، متجلّی می شود که مظهر اتمّ سکوت در رابطه با ادراکات ظاهری انسان ، حرف نزدن است و الّا بالاتر از حرف نزدن ، نشنیدن و نبوییدن و نچشیدن و لمس نکردن است
روزه هم نحوه ای سکوت است . آن هم سکوت تنزّل یافته ، برای اینکه موقعی که روزه هستید قوّه ی لامسه ی بدن در بخش استنشاق و هواگیری و نفس کشیدن مشغول کار است ، فقط آب و غذا نمی خورد ، روزه ی ظاهری بیش از این اندازه که نیست چقدر برکت دارد
در روزه ، یک جلوه ای از سکوت تجلّی می کند و الّا گوش هر چیزی را می شنود ، چشم هم که می بیند ، در اصل کار هر دو اینها از قوه ی لامسه است ، چون درست است که دیدن ، کار قوه ی باصره است ، اما دیدن ، لمس کردن نور توسط چشم است ، در غذا خوردن هم همینطور است ، لمس کردن غذا توسط دهان و معده و . .. کار قوه ی لامسه است
در تمام ادراکات ما قوه ی ، لامسه تافته شده است
در روزه ی ماه رمضان می فرمایید از صبح تا به غروب روزه دارم ، برای شما فقط یک نحوه سکوت پیش آمد و همین می بینید که چقدر نفس را قوی می کند
دروس معرفت نفس علامه حسن زاده املی
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۵
ادامه...
سکوت و خلوت یکی از بهترین راههای شوراندن درون و مشاهده ملکات مکسوبه و مکتسبۀ نفسانی است :
انگاه است که تمامی صفات و ملکات نفسانی در پیشگاه انسان محشور شده و انسان شاهد تمامی اعمال خود خواهد بود که؛ (اذا زلزلت الارض زلزالها) و آن هنگام زلزله ای در درون انسان پدید بیاید که هر چه در متن ذات نفسانی او موجود است بیرون بریزد.
و مراد از آن زلزله ای که در قرآن بیان شده همین قیام ملکات انسانی است نه زلزله ای که مربوط به زمین و آسمان خارجی است.
زلزله حقیقی موجود در نظام هستی که مورد کلام حق متعال در بسیاری از آیات قرآن قرار گرفته است، مربوط به جان و حقیقت نفس ناطقۀ انسانی است
و آن زلزلۀ متعارف خارجی تمثیلی و اشاره ای از این حقیقت نفسانی است که فرموده اند عالم شرح عینی کتاب وجودی انسان است.
لذا اگر می خواهی معنای واقعی زلزله را بدانی در ساعتی از شب از همه کناره بگیر و در تاریکی مطلق به سکوت نشسته و پیرامون حقیقت وجودی خود به تفکر بپرداز.
یعنی در یک سکوت محض، سرت را خم کن و روی مشتت بگذار و در آن تاریکی از فکر هر چه این و آن است بیرون بیا، به طوری که هیچگونه صدایی اعم از تیک تیک ساعت و صدای جیک جیک پرندگان و غیر آن و هیچ گونه شکل و رنگ و بو و اندازه ای و حتی هیچ خاطره و حادثه ای از گذشته تو را مشغول نکند، در آن هنگام اگر خوب از هر چه بیرون ذات تو است انقطاع یافته و حتی از ظاهر اعضاء و جوارح خود نیز گذشتی و غرق در اندرون ذات خود شدی، خواهی دید معنای حقیقی زلزله چیست که قرآن کریم می فرماید: (إذا زلزلت الأرض زلزالها و أخرجت الأرض أثقالها) .
زمین در لسان قرآن آن زمین پست شوره زار نفسانی است که بالا نرفته و با دنیا و کثرات خو کرده و عمری را در ظواهر گذرانده است و جز سنگینی و اثقالِ گناهان و معاصی چیزی را برای خود جمع ننموده است.
و لذا سورۀ زلزال قرآن کریم به من و شما می فرماید اثقال پست زمین خبیث نفسانی ات را با زلزله ذکر و سکوت و اربعین و سحر از خود خارج کن تا آسمانی شوی و حقیقت انسانی خود را که در ذات و صفات و افعال به وزان حق متعال است مشاهده کنی.
دروس معرفت نفس
علامه حسن زاده املی
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۶
ادامه...
یکی از مسائلی که هم در اخلاق مطرح است و هم در عرفان و هم در سیر و سلوک، مسئله ی سکوت و کم حرف زدن است، اینکه آدم اهل خلوت باشد و تا ضرورت نداشته باشد حرف نزد، در روایات فراوان داریم که می فرماید شیعتنا الخُرس، خُرس جمع اخرس به معنی لال(بی زبان) است. شیعیان ما کسانی هستند که لال و کم حرفند، فراوان داریم در روایات صمت یعنی سکوت. خیلی در روایات داریم درباره ی خموشی و حرف نزدن.
یک جاهایی واجب است انسان حرف بزند، حکم خدا را بگوید ولی همان جایی که واجب است حرف بزند، همیشه به حد اقل نه حد اکثر. احادیث اهل بیت را نگاه کنید، سخنان پیغمبر اکرم (ص) همه کوچک و بریده بریده است، کم پیدا می کنید در احادیث پیامبر حدیثی که دو سطری باشد، هر چه هست یک سطری یا نیم سطری است. در کل عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی دو خطبه داریم که مفصل است، و همان خطبه های مفصل را اگر عادی از رو بخوانیم 5 دقیقه طول می کشد، پس معلوم می شود رسول خدا آدمی کم حرف بود، ائمه اطهار علیهم السلام کم حرف بودند، خطبه های نهج البلاغه اگر خطبه ی قاصعه را استثنا کنیم، تمام خطبه ها را وقتی آدم بخواند 5 دقیقه بیشتر طول نمی کشد، خطبه ی قاصعه که مفصل ترین خطبه ی نهج البلاغه و امیرالمومنین علیه السلام است را 20 دقیقه ای می شود خواند یعنی مفصل ترین خطبه امام 20 دقیقه طول کشیده است. اینها شاهد این است که معصومین علیهم السلام آدم های کم حرفی بوده اند.
مجالس امام خمینی را می گفتند مجالس مساکته بود یعنی وقتی کنارش می نشستید حرف نمی زد، وقتی جواب استفتاء فقها را که نگاه کنید، می بینید که معمولا در حداقل است نه حداکثر، یعنی وقتی سوالی را مطرح می کنند به حداقل جواب می دهند، یعنی هم در نوشتن اینطور است و هم در گفتار.
یکی از چیزهایی که بر همه ما خوب است و لازم است این است که کم حرف باشیم، البته کم حرفی در جامعه و مجتمع ، اما با زن و بچه حرف زدن و هرچه بیشتر معاشرت داشتن بهتر است ، نسبت به خانواده و بچه ها، همین که آدم بنشیند با آنها حرف بزند ، گفتگو باشد، چه قصه و چه شوخی باشد، خوب است، ثواب هم دارد و ارزش دارد، ولی بیرون و با مردم، همیشه به حداقل کلام اکتفا کنیم بهتر از این است که زیاد حرف بزنیم.
در شرح حال علامه طباطبایی نوشته اند که علامه طباطبایی یکبار نشد چیزی از استاد سوال کند، همیشه سکوت می کرد.
بهرحال این گناهان کبیره ای که می گویند 75 تا است، 36 تا برای زبان است و 34 تا برای کل اعضای دیگر. یعنی بیشترین گناهان برای زبان است، حدیث است که و هل یکبّ النّاس علی مناخرهم(فی النّار) الّا حصائدالسنتهم ، آیا غیر از حرفهای زبان چیز دیگری آدم را به رو به جهنم می اندازد، یعنی آنکه آدم را با رو به چهنم می اندازد حصائد السنتهم است همین چیزهایی که با زبان درو می کنیم و بیرون می ریزیم.
شرح حال علما و بزرگان را وقتی می خوانیم، امام خمینی اینطور بود، علامه طباطبایی این طور بود، بسیار بسیار کم حرف، نمی شد چیزی را بپرسید جواب بدهد و دوباره بپرسید و جواب بدهد، اگر دوباره می پرسیدید سکوت می کرد.
یک مواقعی واجب است کسی مسئله می پرسد، یا جایی باید موعظه کنیم یا نصیحت کنیم، حرف زدن خوب است، با زن و بچه حرف زدن خوب است، پهلوی پدر و مادر نشستن و نفس اینکه در صورتشان نگاه کنیم، با آنها حرف بزنیم و شوخی کنیم، این گفتگو ثواب دارد ولی این در خانواده است و موارد دیگر سکوت کردن همیشه بهتر است از حرف زدن. و این هم در عرفان مطرح است هم در اخلاق و هم در سیر و سلوک
تعبیر های فراوانی نیز در دین داریم، خُرس ، لال بودن، صمت، ساکت بودن، خلوت، سکوت و این تعابیر در آیات و روایات خیلی بکار رفته و می خواهد بگوید انسان کم حرف باشد خیلی خوب است .
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم: #سکوت۷
ادامه...
اهمیت سکوت و مراقبه در آینه مکاشفه از علامه حسن زاده آملی :
استاد علامه حسن زاده آملی در رساله شریف انسان در عرف عرفان در واقعه ۶ که یکی از مکاشفات حضرتشان هست میفرمایند:
در سحر شب یکشنبه 5 مردادماه 1348 بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله .... را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و میلرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار میرود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت.
دیدم در میان خانهای مانند پرندهای که در خانهای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز میکند و راه خروج نمییابد، تخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو میشتافتم، دیدم در این خانه زندانیم، نمیتوانم به در بروم، سخنی از گویندهای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت:
این محبوس بودنت بر اثر حرفهای زیاد و بیخود تو است، چرا حرفهایت را نمیپایی!؟
من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچهای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد، از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندین به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم.
و هنگامی که از حبس رهایی یافتم، یعنی از خانه به در آمدم، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم، که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درختهای گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظرهای ندیدم.
و میبینم که به اندازه ارتفاع درختها در هوا سیر میکنم به گونهای که رویم، یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد و در همین حال به خود آمدم.
آن محبوس بودن چند دقیقه، بسیار در من اثر بد گذاشت به گونهای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانههایم همه سخت درد گرفت و قلبم به شدت میزد.
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌
(عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم : #سکوت۸
ادامه...
اهمیت سکوت و ترک سخنان بی فایده در کلام استاد فاطمی نیا:
...از صبح که پا میشه ، فلان کس چی کار کرد، فلان کس چی گفت، فلان روزنامه چی نوشت (دستشان را آوردند بالا و با تاکید فرمودند:) ول کن!
عالمی به تهران آمده بود و سوار ماشین شده بود، کسی هم همراهشان بود، کمی که حرکت کردند همراهشان به ایشان گفت: آقا اینجا مثلا فلان خیابانه، آقا بهش گفت خیلی ممنون!، یکم دیگه رفتن جلو، باز آن همراه گفت: آقا اینجا مثلا خیابان بهارستانه، باز آقا گفت: خیلی ممنون!، دفعه سومی که آن همراه می خواست چیزی بگوید، آن عالم گفت: دست نگه دار! بذار یه جای صافی هم بمونه (در صفحه ذهن)، همشو خط خطی نکن!
بنده صد و بیست بار به دیوان حافظ مراجعه کردم، نه اینکه صد و بیست بار حافظ رو خونده باشم ها نه، صد و بیست بار مراجعه کردم، یک بار این بیت رو انتخاب کردم:
خاطرت کی رقم فیض پذیرد ، هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
حالا نمی گم که بری با زن و بچه یه کلام حرف نزنی ها، نه، اما یه قدری بیشتر دقت کنید.
حضرت آیت الله بهاءالدینی(قدس الله نفس الزکیه) مطلبی را به بنده فرمودند، و چند مرتبه هم تاکید کردند که این از مشهودات من است نه از مسموعات.
فرمودند: من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر -که در اطراف قم است و الان تقریبا متصل به شهر شده- می نشست که به او می گفتند:سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد.
فرمودند من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا کنید!سید با حرکات دست و اشاره به تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمودند: بزرگان هم به او سر می زدند. این جمله خیلی مرا تکان داد! زیرا (تحت تاثیر قرار دادن) و دلبری کردن از آدم نادان، چیز مهمی نیست، اما دلبری کردن از بزرگان و علما مهم است.
این قضیه چند ماه گذشت، روزی برای احوال پرسی خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم، گفتم: آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!
وقتی این سوال را کردم، دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود،و چیزی در کفش نهاده بودند.!
استاد فاطمی نیا
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۹
ادامه...
ماهیت سکوت ،
سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت آن دو با هم :
پس از طرح مطالب مقدماتی و ارائه مطالبی از زبان بزرگان در خصوص سکوت ، حال ماهیت سکوت ،سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت های آن دو ،در ادامه خواهد آمد و ابعاد و اقسام سکوت شرح داده خواهد شد . همچنین پس از بررسی واژه «سکوت» در حوزه ی اخلاق و عرفان، علل و کارکردهای سکوت اخلاقی را برشمرده و در ادامه، ضمن تقسیم اقسام سکوت در ساحتِ حالات و مقامات مختلفِ عارف، به مقتضیات هریک از آنها پرداخته، نمونههایی نیز از مثنوی معنوی ارائه خواهد شد.
سرودهای مثنوی که از پس سکوتی عمیق و ساحل آرام خاموشی به موج درآمده، راه فهم حقایق هستی و پیبردن به راز آفرینش و کیفیت جدایی انسان از اصل و بنیان خویش را سکوت و خاموشی میداند :
بشنو از نی چون حکایت میکند
از اینرو، مولوی سرآغاز راه را سکوت میشمرد؛ چنانکه راهبرِ انتهای راه وصال و تنهاراه برای ورود به محضر حضرت حق را نیز مَرکَب «خموشی» میداند. از نظر مولانا، حرکت در راه وصال، با یکوسیله و یکروش امکانناپذیر است. به سخنی دیگر، سالک برای صعود به وادی عشق و رسیدن به مرتبۀ دریاییان نیازمند است که در هر مرتبه ، از وسیله مخصوص آن بهره گیرد.
از نگاه عرفان، حقایق معنوی را تنها از رهگذر سکوت میتوان یافت. از مثنوی میتوان دریافت که مولانا با اینهمه گفتار و اشعار، خاموشی خود را بیشتر از گفتارش میداند. حال باید پرسید این خاموشی چیست و فضیلت آن در چیست؟ به بیانی دیگر، از این خموشی چه بهرهای میتوان برد و کارکرد آن کدام است؟
ضرورت بحث از سکوت
انباشت اطلاعات، تکنولوژی، سرعت در دستیابی به دادههای مختلف و اشتغال بیش از اندازه ذهن آدمی به امور متفاوت در این جهان، موجب شده است که بشر امروزی ـ حتی در زمان کودکی ـ قادر نباشد که «سکوت» کند. از سویی، مجموعه واکنشهای درونی بشر نسبت به دادههای وسایل ارتباطجمعی و بهخصوص اینترنت نیز او را مجبورساخته تا نتواند تنهایی و سکوت را تجربه نماید.
بهنظر میرسد یکی از راههای خروج از تنگنای کنونی و مقابله با هجوم این دادهها ـ که موجب بیتعادلی و گسیختگی شخصیت بشر میشود ـ تجربۀ «سکوت» و بهقول «یونگ» ایجاد ارتباط بین ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه است. همچنین ازآنجاکه عرفا معتقدند «آگاهی عرفانی در سرشت همۀ انسانها مکتوم است، ولی در غالب آنها از ناخودآگاه به خودآگاه راه نمییابد» (استیس، 1367: 357) برای دستیابی به این آگاهی و عبور از این گسیختگی، اهتمام به بحث ِسکوت بهویژه سکوت عرفانی، ضرورتی دوچندان مییابد.
بنابراین در قسمت های آتی سعی خواهد شد تا این موضوع با تأکید بر مثنوی مورد بررسی قرار گیرد.
در ابتدا میتوان سکوت عرفانی را در دو نما ملاحظه کرد: سکوت سالکانه و سکوت عارفانه.
اقسام سکوت :
یک. سکوت سالکانه
سکوتِ در مقام طریقت را سکوت سالکانه گویند. سالک در این مقام بهدنبال آرامکردن روح مضطرب خود است. این سکوت انواعی دارد که بدان میپردازیم.
1. سکوت اخلاقی
این سکوت ناظر به آفات زبان است. سالکِ راه حقیقت برای سلوک بهسوی حق ابتدا باید مسیر خود را از رذایل اخلاقی پاک کند. ازاینرو عارفانِ کوی حق، سالکان را در کنار کمخوابی و کمخوراکی، به کمگویی و گزیدهگویی توصیه میکنند. البته باید دانست که این نوع سکوت، در عمل بهکار سالک میآید. روانشناسان دین عموماً برای وجود انسان پنج ساحت قائلاند: اراده، باور، احساسات و عواطف، گفتار و کردار.(ملکیان، 1380: 124) هر انسان بدون در نظر گرفتن مشرب او، این ساحات را در خود مییابد. حال پرسیدنی است این نوع سکوتِ سالک مربوط به کدام یک از این ساحات است؟ بیتردید سالک در سلوک خود، در تمام این عرصه ها حرکت میکند، اما هر استاد یا شیخی بر مبنای مشرب خود بر یکی از این ساحات تأکید بیشتری دارد.
سکوت اخلاقی مربوط به حوزه ی گفتار است. در این مرحله، سالک نیاز دارد این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم : #سکوت۱۰
ادامه...
سکوت اخلاقی مربوط به حوزه گفتار است .در این مرحله سالک نیاز دارد که این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
بیشک سکوت، وسیله و ابزاری است که او را در این مهم یاری میرساند.حال باید پرسید سالک باید از چه چیزی زبان گیرد و سکوت کند ؟ به بیانی دیگر، سخنان لغو کداماند؟ همه علمای اخلاق به اجماع از مضرات زبان سخن گفتهاند. بر این مسلک ، بر سالک لازم است که بنابر ذوق و شناخت درونی خود سلوک خود را برای رفع یکی از این آفات آغاز نماید. برخی آفات زبان را اینچنین برشمردهاند:
1. سخنراندن در اموری که نیازی به آنها نیست؛
2. سخنگفتن در اموری که اهمیت ندارد و سخن درازی در مسائلی که مهم است؛
3. سخنپراکنی در مسائلی که در شرع مقدس، معصیت شمرده شده، مانند مقامات فاسقین، تنعم توانگران و مراسم مذموم؛
4. ستیز و مجادلهکردن حتی اگر برحق باشی؛
5. دشمنیکردن با دیگران؛
6 . استفاده از الفاظ پرتکلّف؛
7. دشنامگویی؛
8 . لعنکردنِ جماد، حیوان و انسان؛
9. سرودن و شعرخوانی حرام که البته در این باب تداوم بر شعرگویی نیز نکوهش شده است؛
10. تداوم بر مزاح و افراط در آن؛
11. بهسخرهگرفتن دیگران؛
12. آشکارکردن راز دیگران؛
13. وعدة دروغ دادن؛
14. دروغگویی و سوگند دروغخوردن؛
15. غیبت؛
16. سخنچینی؛
17. دوزبانی و دورویی با دیگران؛
18. مدح مذموم؛
19. غافلشدن از خطا هنگام حرفزدن؛
20. بهچالش انداختن دیگران.
اگر سخنانی را که در طی روزهای عادی از دهان بیرون ریختهایم مرور کنیم، خواهیم دید که بخش اعظم آنها را میتوان تحت سه عنوان اصلی طبقهبندی کرد:
1_سخنانی که از سر بدخواهی و بیانصافی نسبت به همنوعانمان صادر شدهاند؛
2_سخنانی که از سر حرص و طمع، شهوت و حبّ ذات صادر شدهاند .
3_ سخنانی که از سر حماقت صِرف
صادر شده اند و بیجهت و بیمناسبت و صرفاً برای اینکه هیاهویی گیجکننده و آشفتگیآور بهپا کرده باشیم، ادا شدهاند. اینها سخنانی لغوند .
استفاده نادرست از زبان دو آفت مهم دارد:
«آسیب به دیگران» و
«آلودن روح». که هر دو مورد در زیر شرح داده خواهد شد:
1_ آسیب به دیگران
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
دربارة این بیت از مثنوی بهخصوص مصرع دوم، دو قول وجود دارد: عدهای این بیت را اینچنین تفسیر کردهاند: مصرع اول در بیانِ ضرر و ذمّ سخن است و مصرع ثانی در بیانِ نفع و مدح؛ یعنی گاهی کسان را در انکار و ضلالت میاندازد و گاهی روباه مرده را شیر میسازد؛ یعنی ناقص را به درجة کمال میرساند. شارحی نوشته که «دشمن ضعیف را قوی گرداند، انتهی».
در هر حال، مقصود این است که سکوت و پرهیز از سخنی که دیگران را بهزحمت میاندازد، سالک را بهمقصد نزدیکتر میکند. این نوع سکوت، سکوتی است که سالک بههنگام سلوک عرفانی خود باید در مقام عمل بدان ملتزم باشد. این نمود از سکوت، یکی از راهکارهایی است که عرفا به سالکان میآموزانند. این جلوه از سکوت، رنگ و بوی عملی و اخلاقی دارد و در متون عرفانی بیشتر بهعنوان «فضیلت خاموشی» مطرح است. مولانا در مثنوی این معنا را چنین بیان میدارد:
گفتوگوی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش خُو کُن، هوش دار
آنکس که در مسیر صفای نفس گام بردارد، لازم است بداند که:سخنگفتن یا شنیدن بهمنزلة غباری است که بر روی آینه نشیند؛ زیرا در هر دو حالت، نفس انسانی به خارج و ظاهر میپردازد و از کار اصلی خود که سیر در ملکوت است، بازمیماند و این اشتغال بهتدریج گران و سنگین میشود، چندانکه زوال آن به دشواری صورت میپذیرد و چون زنگی که بر روی آینه بچسبد، دیدة ادراک را تیره میگرداند.
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌
عشق و عرفان
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :#سکوت۱۱
ادامه...
پرگویی و قیل و قال ظاهری مانند زنگاری است که دل را تاریک میکند، ازاین رو برای پیمودن راه باید مدتی شیوۀ سکوت و خموشی را پیشه کرد. در بیتی که در قسمت قبل آورده شد ،مولانا تأکید میورزد که «مدتی» باید سکوت اختیار کرد؛ مدتی که مربوط به مراحل اولیه سلوک است. مولوی در داستان بازرگان و طوطی به این سکوت چنین اشاره دارد:
این زبان چون سنگ و هم آهن وَش است
و آنچه بِجهد از زبان، چون آتش است
در این بیت و ابعاد بعد از آن مولانا دوسویه بودن زبان را بیان میکند؛ بدینمعنا که این زبان هم میتواند مانند آتش در جایی نافع و در جایی دیگرخ سوزنده و مضر باشد.ازاینرو، مبتدی باید بداند که نباید در هرجا دهان باز کند؛ زیرا اگر «اسرار توحید» را برای برخی که طی مقدمات نکردهاند، بازگوئیم، مانند آن است که به پنبهزار آتش زده باشیم.
با این توصیف باید گفت سالکان مبتدی که زبانشان در اختیار آنها نیست، میباید کوشش بسیار کنند و به صمت و خاموشی خو گیرند تا هر سخنی را هرجا نگویند. در این راستا، غزالی ضمن بر شمردن آفات زبان، درباره فضیلت خاموشی این چنین میگوید: "و دلیل بر آنکه خاموشی لازم است، آن است که سخن چهار قسم است: قسم اول زیان محض، قسم دوم سود محض، قسم سوم آنچه در او سود و زیان هست [و] قسم چهارم آنچه در او نه سود است و نه زیان. اما آنچه زیان محض است، خاموش بودن از آن چاره نیست و همچنین آنچه در آن زیان و سود است که سود آن کم از زیان آن است. و اما آنچه در آن سود و زیان نیست، آن فضول است و مشغولشدن بدان تضییع روزگار، و آن عین زیانکاری است. پس نماند مگر قسم چهارم و سه ربع سخن ساقط شد و یک ربع باقی ماند.
2_ آلودن روح:
بیگمان آنچه موجب کدورت در جان و روح انسان میشود، مهارنبودن زبان است؛ چنانکه مولانا اینچنین شکوه سر میدهد:
ای زبان تو بس زیانی مر مرا
چون تویی گویا چه گویم من تو را
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
در نهان جان از تو افغان میکند
گرچه هرچه گوییش، آن میکند
شکوه مولوی از زبان خویش، شکوهای است فراگیر؛ زیرا همهکس در ایجاد ارتباط زبانی با دیگران، به استفاده از آن ناگزیر است. اما این زبان با تمام این مشکلات، هم آتش است و هم خرمن. خرمن بودن زبان عبارت از تکلم آن است کلمات طیبه که سبب خرمن حسنات میباشد، و آتش بودنش کنایه است از تکلم کلمات فاسد که محرق خرمن طاعات است. چقدر این آتش را به این خرمن میزنی؟ چقدر از سخنانی که مفسد طاعات حسنه است، میگویی؟
بدین سبب است که مولوی به سالک هشدار میدهد که پیش از سخن گفتن تأمل کند :
من پشیمان گشتم این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌
💠جمله ای عرشی از علامه حسن زاده
موضوع: #دستور_العمل_عرفانی
ً
فرق تكلم و سكوت
♦️#تكلم و #سخن_گفتن
از رحمت رحمانيه الهيه است
♦️ولى #سكوت و لب فرو بستن
از رحمت رحيميه حق تعالى است
💠لذا آن سفره عام براى همه است ولى اين سفره خاص است كه اهل دل از آن طرفى مى بندند. با داشتن آن ، نفس دائما مشغول است و انصراف از اين نشئه پيدا نمى كند
💠ولى اين موجب انصراف از اين نشئه و موجب انقطاع الى الله است كه و المنصرف بفكره الى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق فى سره تحقق مى يابد
💠آن اشتغال به غير آورد و اين يكى اشتغال به خويشتن آن انسان را به غير خدا انس مى دهد و اين انس به حق را روزى مى كند.
💠 آن انسان را مى ميراند و اين درون را گويا و احيا مى نمايد. آن كثرت آورد و اين وحدت و توحد.
💠 آن دنيا را بروز مى دهد و اين قيامت برپا مى كند. آن انسان را اهل ظاهر بار مى آورد، اين اهل باطن .
حضرت علامه حسن زاده املي ره
#سکوت#تکلم#عرفان#رحمت_رحمانییه
#شاخه_طوبي
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کشکول کریمه
@kashkoolkarime🕌